بخشی از مقاله

خلاصه

سنت و مدرنیته همیشه به نحوی در تقابل باهم قرار دارند؛ زیرا سنت بر اساس مرور زمان و تداوم و سازگار مطرح میشود و مدرنیته با عامل نو و بروز بودن و تازگی تعریف میگردد. مدرنیته از موضوعات مهمی است که در چند قرن اخیر حیاط بشری را تحت تأثیر خود قرار داده است و بر آن است تا برای رسیدن به تجدد حلقههای اتصال به گذشته را از هم منفک کند. عصر پهلوی آغاز تحولات گسترده در جامعه ایران بود.

در عصر قاجاریه مبدأ مدرنیزاسیون محیط زندگی درباریان، و تا پایان دوره قاجارعمدتاً محدود به کاخها بود. با شروع دوره پهلوی، ارتباط با غرب جهت تبدیل جامعه سنتی به یک جامعه مدرن بهسرعت صورت گرفت. در این مقاله با بیان سنت و مدرنیته، چگونگی تأثیرپذیری معماری معاصر ایران از مدرنیته غرب در برخی بناهای شهر تهران در دوره ناصری مورد بررسی قرارگرفته است.

نتایج به دست آمده از این مطالعات گویای آن است که در زمان ناصرالدینشاه به سبب سفرهای مکرر شاه و درباریان به فرنگ و شیفتگی آنها در برابر فرهنگ و معماری متجدد غرب معماری نئوکلاسیک اروپا بهعنوان نمادی از تجدد وارد معماری ایران شد.

این مقاله بر اساس روش - توصیفی- تحلیلی - مرتبط باسنت و مدرنیته جمعآوریشده و در آن ضمن شناخت این دو واژه، معماری معاصر ایران بهنقد کشیده شده است. در پایان این نتیجه حاصل گردیده که معماری مدرن در ایران تنها تقلید غلط و کورکورانه ای از معماری مدرن غرب است که با مفاهیم آن بهدرستی آشنا نیستند. این اتفاق در صورتی رخ میدهد که تعدادی از معماران بنام درصددند تا معماری سنتی را بهگونهای امروزیتر در آثار خود نمایش و حفظ کنند

.1 مقدمه

معماری امروز ایران درمیان دو دیدگاه سنت و مدرنیته سردرگم مانده است و تاکنون باگذشت سالهای متمادی نتوانسته است از جدال مابین این دو دیدگاه رهایی یابد. از طرفی نیز رابطهای که بین سنت و مدرنیته وجود دارد و پاسخ به چالشهایی که مدرنیته برانگیخته است از دغدغههای فکری اندیشمندان معاصراست. به اعتقاد این اندیشمندان بدون فهم صحیح مبانی مدرنیته نمیتوان در خصوص نسبت ان باسنت سخنی گفت و درک و فهم انسان، یکی از مبانی مهم مدرنیته درتعارض اساسی باسنت است.

امروزه معماران دربی خلق سبکها و شیوههای جدید ونو بودهاند؛ و همچنین درکشورهای درحالتوسعه، معماران درصدد بروز شدن بامعماری روز دنیا هستند. اما گاه درمسیررسیدن به این هدف معماران ایرانی همچون معماران سایر کشورهای درحالتوسعه با کمترین مطالعات شناختی از علل پدید آمدن این سبکهای جدید شروع به طراحی و ساخت بنا به شکلهای اجراشده در کشورهای پیشرفته پرداختهاند. درحالیکه این شیوهها هیچ نوع مطابقتی بامعماری و فرهنگ سرزمینشان نداشتهاند. به همین صورت بناهایی که در عهد ناصری در آنها از معماری غرب استفادهشده بود در تهران ظاهر شدند، از این قاعده مستثنی نبودهاند؛ زیرا هیچگونه توجهی به معماری سنتی ایران که منطبق با شرایط اقلیمی باشد را نداشتند.

در این مقاله بابیان سنت و مدرنیته، چگونگی تأثیرپذیری معماری معاصر ایران از مدرنیته غرب در برخی بناهای شهر تهران موردبررسی قرارگرفته است. نتایج بهدستآمده از این مطالعات گویای آن است که در زمان ناصرالدینشاه به سبب سفرهای مکرر شاه و درباریان به فرنگ و شیفتگی آنها در برابر فرهنگ و معماری متجدد غرب معماری نئوکلاسیک اروپا بهعنوان نمادی از تجدد واردمعماری ایران شد. این مقاله بر اساس روش - توصیفی Bتحلیلی - مرتبط باسنت و مدرنیته جمعآوریشده و در آن ضمن شناخت این دو واژه، معماری معاصر ایران بهنقد کشیده شده است. در پایان این نتیجه حاصل گردیده که معماری مدرن در ایران تنها تقلید غلط وکورکورانه ای از معماری مدرن غرب است که با مفاهیم آن بهدرستی آشنا نیستند. این اتفاق در صورتی رخ میدهد که تعدادی از معماران بنام درصددند تا معماری سنتی را بهگونهای امروزیتر در آثار خود نمایش و حفظ کنند.

-2 سنت ومدرنیته

1؛2 سنت

سنت در معنی لغوی ،انتقال وجهی ازرفتارقومی و فرهنگی از یک نسل به نسل دیگر است. سنت یعنی رها کردن ،تسلیم شدن، نوعی فرهنگ شفاهی است که بایستی آموخته شود. سنت چیزی است که از گذشتگان به میراث رسیده است. سنت انتقال باورها، عادات وعرف ها از پدران به فرزندان،بدون وجود آثار مکتوب است. در تعریف سنت، نظرهای مختلف وبعضاً متناقضی ارائهشده است .گروهی اندک معتقدند که سنت، یعنی تقلید از

صورتهای بیمحتوا، و تشییعجنازه گذشته، که بارنگ و لعاب زدن به پایان یافتههای بازگشتناپذیر، و تعبیرهای نوگرایانه از چیزهایی که رکن اساسی وجود انسان است و انسان بدون گذشته و بدون تاریخ وجود ندارد. [3] سنّت از منظر مفهوم شناسانه برآیندی از مفاهیم اسطورهای، دینی، تجربی و علمی است و میتواند منشأ عناصر آن عقل، تجربه، یا وحی باشد.

 بر اساس تعریفی که از سنت ارائه شد، سنت رسم و عادت و یا شیوه گذرای گذران عمر نیست ؟سنت، که اساسیترین مؤلفه جهانی آن دین است، تا زمانی که تمدنی به وجود آورده و مردمی که سنت اصل هدایتشان است در قید وجود باشند،  میماند .حتی زمانی که بهظاهر وجود ندارد، یکسره نمیمیرد بلکه تنها سایه دنیویاش ناپدید میشود و خود با حقیقت اساسی و روحانیاش به خاست گاه آسمانیاش بازمیگردد بنابراین چنان سنتی اندیشه پیش برنده جامعهای معمولی و اصل روحبخش تمام زندگی مردم است هر جا سنت حاکم باشد،مثلاً  در جوامع سنتی یا تمدنهایی که در بخش بزرگی از تاریخ غالب بودهاند، تمام جنبههای زندگی، و نهصرفاً  آنچه ساختهوپرداخته انسان است ”هنر“، به اصول روحانی سنت وابسته است.  هنراساساً  از مهمترین و صریحترین تجلیگاههای اصول سنت است. 

2-2 مدرنیته

در لغت فارسی به معنی نو، چیز تازه و باب روز عنوانشده است. مدرنیته نوعی نگرش به هستی وزندگی است که در تاریخ اتفاق افتاده، این لغت در فارسی مترادف تجدد و یا مدرنیت است.

داریوش آشوری چنین بیان میدارد: مدرنیته اعتماد و اتکا به عقل انسانی در مقام شناسا است، حتی اگر امکان شناسایی مطلق وجود نداشته باشد. بااینحال راهحل تمامی مسائل ممکن، چه در حوزه شناسایی وجه در عمل اخلاقی و عالم رفتاری عقل انسان دانسته میشود. مدرنیته مدلی از جهان و جهانبینی را ارائه داد که با آن امکان رشد علوم جدید فراهم شد. علومی که هدفشان شناسایی طبیعت بود وبه دنبال آن علوم انسانی که هدفشان شناسایی انسان و وضعیت انسانی است، و سرانجام این امید را به وجود آورد که انسان میتواند با شناسایی عقلانی از طبیعت و جامعه و انسان خود را به وضعیتی برساند و از بند طبیعت رهایی پیدا کند

مدرنیته مهمترین موضوعی است که عرصه اندیشه و عمل انسان را در بخشهای وسیعی از جهان در قرنهای اخیر، زیر سلطه خود داشته است. این پدیده مختص اروپا نیست. مدرنیته میتواند در هر مکانی و در هرزمانی که مقابلهای با وضعیت موجود یا گذشته - سنت - صورت گیرد، مشاهده شود .بدین ترتیب، مدرنیته یک پدیده جهانی است که البته در اروپا به نام مدرنیسم، بهصورت یک مکتب درآمد و صاحب تئوری شد.

آغاز دوره معاصر با نظراتی ناهمگرا و ناهمگون روبروست ؟گیدنز شروع این دوره را قرن هفده ولی بیشتر محققان شروع آن را قرن هجده همزمان با دوره روشنگری میدانند. عدهای دیگر شروع تدریجی آن را از اواخر قرن پانزده همزمان با دوره رنسانس و عدهای دیگر آغاز این دوره را با پیدایش انسانگرایی - - Humanisو خردگرایی - Rationalism ”در شمال  ایتالیا که جهانبینی انسان غربی تغییر جهت داده، میدانند ؟ایرانیان از اواسط سده هفدهم از تجدد مطلع و با شروع قرن  نوزده میلادی با درگیر شدن با آن نتوانستند آن را بازندگی خود منطبق کنند و دچار معرکه جهانبینی شدند

آغاز ورود مدرنیته درایران بدین صورت است که جامعه ما در برخورد با مدرنیتهکاملاً   دچار غفلت زمانی، مکانی و محتوایی  بود و هرگز مجال اندیشیدن و بومی کردن آن را پیدا نکرد ؟جنبه های ظاهری، عوامل محتوایی و اجتماعی را تحت تأثیر  قرار داد ودرپی آن که ژرفای تحولات، فرایند تغییرات و پیشرفت های فکری و فلسفی و پیامدهای بعدی تبیین گردد،  بیشتر از طریق فناوری وارداتی و کنار گذاشتن تجارب و دستاوردهای تاریخی، درصدد جبران عقب ماندگی های گذشته و  نیل به جامعه توسعه بود.

به تعبیر کاتوزیان، رشد مدرنیته در ایران دیرپا، سطحی و در اثر نبود یک کلیت فکری منسجم و  جهت گیری نظام یافته،کاملاً  جزءگرایانه عمل کرده است؟ با این حال، در یک حالت کلی از سه رویکرد غالب دیدگاه  تجددخواهی و غرب باوری، دیدگاه سنت گرایی و غرب ستیزی و دیدگاه انطباق و اقتباس می توان سخن به میان آورد.

رویکرد اول - نوگرایی“ به مدرنیته غرب به مثابه یک منظومه منسجم می نگرد و به درک واقعیات اجتماعی و مکانی فضای موجود کار چندانی ندارد

رودیکرد دوم” سنت گرایی“ پیش از هر چیز در فکر حفظ شئون فرهنگی و مذهبی است و هر آنچه را رنگ و بوی غیر  سنتی دارد، رد و نفی می کند

رودیکرد سوم، رویکرد اقتباس و انطباق است ؟این رویکرد در نتیجه کاستی و نارسایی فکری  و عملی دیدگاه های اول و دوم شکل گرفت

زمینههای تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی ازجمله عواملی هستند که در پدید آمدن آثار معماری بسیار   تأثیرگذارند. معماری معاصر ایران در وضعیتی شکلگرفته است که از رویدادهای مدرنیته و جهانیشدن بهطور مداوم تحت تأثیر بوده است. صنعتی شدن و فناوری شیوه زندگی مردم و در پی آن کالبد و محیطزیست وی را تغییر داده است میتوان عنوان نمود، گذار به مدرنیته در جامعه ایران از حدود یک قرن پیش آغازشده است و هماکنون نیز در جریان است.     

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید