بخشی از مقاله

چکیده

هدف این مقاله بررسی تاثیر نقش یادگیری بر رفتارهای انسانی می باشد .این مقاله قصد دارد تا با بررسی اهمیت و تاثیر پدیده یادگیری بر رفتارهای انسانی گامی در جهت بهبود فرایند یادگیری بردارد. بدیهی است امروزه صاحب نظران آموزش و پرورش و اکثر نظام های آموزشی کشورهای پیشرفته به اهمیت استراتژیک فرآیند یادگیری به عنوان موضوعی حساس و مهم پی برده اند در این پژوهش که به صورت کتابخانه ای انجام شده است به بررسی اهمیت یادگیری پرداخته خواهد شد

می توان نتیجه گرفت یادگیری اثر بخش، مبتنی بر شناخت سبکهای یادگیری می باشد از طرف دیگر میزان موفقیت هر فردی در تحصیل، کار و حرفه آینده اش به میزان برخورداری او از مهارت های یادگیری بستگی دارد به طور کلی انسان با پدیده ی یادگیری میتواند رفتار اجتماعی ،عاطفی،روانی، عقلانی و تا حدودی جسمانی خود را بهبود بخشد.چون وضع افراد از لحاظ خصوصیاتی که ذکر شد باهم متفاوت است.

به همین جهت جریان یادگیری نیز در افراد مختلف می باشد. علاوه براین موقعیت یادگیری نیز در جریان یادگیری موثر است.موضوع یادگیری دردوشاخه علمی یعنی،روانشناسی وتعلیم وتربیت اهمیت زیادی دارد.زیرا پیدایش وبقای تمدن وفرهنگ انسان به وجود استعدادیادگیری اوبستگی دارد.عده ای از متخصصان تعلیم وتربیت میزان پیشرفت هرجامعه رابستگی به میزان یادگیری افرادآن جامعه می دانند.

.1 مقدمه

امروزه آموزش و پرورش فرآیندی است که بر دیگرنهادهای اجتماعی از جمله سیاست و فرهنگ و اقتصاد تاثیر بسیاری دارد به طوری که میزان پشرفت یک کشور از نظر فرهنگی و اقتصادی و سیاسی بر اساس میزان موفقیت آن کشور در پایه گذاری یک نظام آموزشی کار آمد سنجیده می شود. این اهمیت از آن جا ناشی می شود که وجود یک نظام آموزشی پویا و کارآمد منجر به تربیت افراد شایسته و لایق در یک جامعه خواهد شد.

مطالعه کشورهای مترقی جهان این نکته را روشن کرده است که پیشرفت این کشورها مرهون آموزش و پرورش موفق آن ها می باشد. چرا که در این کشور ها بین نظام آموزشی و دستاوردهای علمی و صنعتی یک رابطه علی و معلولی برقرار شده است یعنی علاوه بر تامین نیروی انسانی کار آمد توسط آموزش و پرورش برای دیگر نهادها، در عین حال آموزش پرورش نیز از دستاوردهای بدست آمده در زمینه روانشناسی یادگیری، برنامه درسی، فلسفه تعلیم و تربیت، تکنولوژی آموزشی، اطلاع رسانی و تحقیقات علمی و صنعتی بهره می گیرد.

بنابراین آموزش و پرورش تمامی جوامع را قادر خواهد ساخت به سوی آرمان شهری عزیمت کنند که در آن هیچ یک از استعدادها که همچون گنجینه ای در نهاد هر انسانی نهفته است بی استفاده باقی نماند. در این زمینه آنچه قادر خواهد بود استعدادهای نهان را بیدار کند فرایند یادگیری است قرن بیست و یکم برای آموزش و پرورش بسیار چالش برانگیز و هیجان انگیز است زیرا ما هر روز شاهد دگرگونی های پر شتاب و توسعه حیرت آور دانش و فن آوری هستیم.

به عبارت دیگر امروزه شیوه زندگی به گونه ای تغییر یافته که برای وارد شدن به جامعه تنها یادگیری اصول اولیه خواندن و نوشتن کافی نیست. پا به پای این دگرگونی ها، فرهنگ، آموزش، دانش و فن آوری توسعه و تحول یافته است و دانش آموز عصر جدید به دانش علمی تری نسبت به قبل نیاز دارد، به رغم اطلاع از این دگرگونی ما تعلیم و تربیت را بی اندازه ساده پنداشته و مسایل حاصل از این دگرگونی ها را چنان که باید جدی نگرفته ایم و هنوز نظام آموزش و پرورش در روش هایی که جوابگوی نیازهای روز افزون عصر حاضر و متناسب با ویژگی های شاگردان باشد توفیق چندانی حاصل نکرده است.

بی شک نارسایی ها و نابسامانی ها که در آموزش رسمی ما به چشم می خورد نتیجه غفلتی است که تاکنون در شناخت فرآیندهای یاددهیBیادگیری و عدم جستجوی راه حل مناسب برای آن ها داشته ایم

با آغاز هزاره سوم و با توجه به گسترش و پیچیدگی روز افزون جامعه بشری و پیدایش نیازهای متعدد و جدید، مفهوم دهکده جهانی واقعی تر شده و توجه همگان بیش از گذشته به نظام های رسمی تعلیم و تربیت معطوف شده است تا با کمک ایجاد تحول در این زیر مجموعه و افزایش کارایی و کفایت آن، جوامع بشری بتوانند به گونه ای سازنده با معضلات و چالش هایی که پیش رو مواجه شوندو از آن جا که هر نظامی دارای اجزاء و مولفه های گوناگونی برای رسیدن به این هدف است مهم ترین جزء نظام تعلیم و تربیت برای رسیدن به اهداف خود، یادگیری وفرآیند یادگیری می باشد.

زمانی که این روش ها متناسب با الزامات جدید، تحولات زما نه و پیشرفت های آموزشی و علمی جدید متحول شوند و از شکل انفعالی و راکد خود به حالت فعال و پویا تغییر ماهیت دهند، می توان انتظار داشت که آرمان وجود یک نظام آموزشی اثر بخش و کار آمد به تحقق خود نزدیک تر شده است. در غیر این صورت دستگاه آموزش و پرورش در یک مدار بسته به دلیل اصرار بر استفاده از قالب ها و شیوه های منسوخ دچار تکر ار و رکود می شود

متاسفانه با وجود اهمیت حیاتی یادگیری و به رغم کوشش های فراوان برای بهبود این فرآیند در مدارس، مساله تبیین نحوه یادگیری و تحلیل عوامل تاثیر گذار بر آن، حوزه ای کم و بیش آشفته باقی مانده است، که با مسایل و مشکلات عدیده ای رو به رو است. بنابراین به نظر می رسید انجام تحقیق در مورد این موضوع نقش موثری در بهبود فرآیند یادگیری داشته باشد.

.2 ادبیات نظری
-1-2 مفهوم یادگیری

یادگیری یکی از مهمترین زمینه ها در روانشناسی ودرعین حال یکی از مشکل ترین مفاهیم برای تعریف کردن است .دریکی از فرهنگ لغتها یادگیری اینگونه تعریف شده است:کسب دانش، فهمیدن یا تسلط یابی از راه تجربه یا مطالعه. اما بیشتر روانشناسان این تعریف را نپذیرفتند چون اصطلاحات مبهم دانش، فهمیدن، وتسلط یابی به کار رفته اند. درعوض روانشناسان درسال های اخیر به تعریفی که تغیر دررفتارمشاهده پذیراست اشاره می کنند معروف ترین این تعریف ها، تعریفی است که به وسیله کیمبل2 پیشنهادشده است.کیمبل یادگیری را بصورت تغییر نسبتا پایدار درتوان رفتار - رفتاربالقوه - 3 که درنتیجه تمرین تقویت شده، رخ می دهدتعریف کرده است..یادگیری در فرد، توانایی ایجاد میکند و از روی رفتارهای آشکار قابل تشخیص است. رفتار تمامی اعمال و حرکات فرد است.رفتارها دو دستهاند:

-1آشکار مثل نوشتن، خندیدن -2 نهان مثل تخیل، تفکراز طریق رفتارهای آشکار به رفتارهای نهان پی میبریم.

یادگیری را نیز از روی رفتارهای آشکار یا عملکرد بررسی میکنیم. تفاوت رفتار با عملکرد: رفتار به هرگونه عملی گفته میشود ولی عملکرد به نتیجه یادگیری اشاره میکند.مثلاً عملیاتی که فرد برای حل یک مسئله انجام میدهد و ما از طریق آن درمورد یادگیری مورد فرد قضاوت می کنیم عملکرد حل مسئله نام دارد.

-2-2ویژگیهای یادگیری

.1یادگیری ممکن است به تغییر در رفتار منتهی شود.

.2یادگیری دراثر تمرین یا تجربه صورت می گیرد.

.3یادگیری یک تغییر نسبتا" دائمی می باشد این ویژگی شامل تغییرات موقتی دررفتار نمی گرددمانند تغییراتی که به وسیله ی انگیزشهای مفرط به وجود می آیدموقعی که یادمی گیرد که دوچرخه سواری کنید این یک تغییر نسبتا"دائمی می باشد.

.4یادگیری مستقیما" قابل مشاهده نیست از همین رو تفاوتهای قطعی بین یادگیری وعملکرد وجوددارد.یادگیری تنها یکی از متغیرهای فراوانی است که برعملکرد تأثیر می گذارد علیرغم تفاوتهای بین یادگیری وعملکرد ،تنها را ه مطالعه ی یادگیری استفاده از برخی رفتارهای قابل مشاهده می باشد.

-3-2اهمیت حواس پنجگانه در یادگیری

ارسطو، فیلسوف یونانی عقیده داشت که انسانها هیچگاه بدون خلق یک تصویر ذهنی قادربه تفکر نیستند .به عقیده او تمام دانش واطلاعات ازطریق حس های پنجگانه وارد مغز می شوند شامل حواس: -1بینایی 2 -شنوایی -3چشایی 4 -لامسه 5 -بویایی سهم حواس در یادگیری ،: بیشترین حجم ورودی اطلاعات از طریق حس بینایی است دقت بینایی:یعنی تمرکز بر آنچه که می بیند. لذا تقویت حس بینائی، امری بسیار مهم است. و همچنین حس شنوایی که دریادگیری تاثیردارد و دقت شنوایی:تمرکز کافی بر آنچه که می شنود. لذا اکثر کودکان در دقت بینایی ودقت شنوایی مشکل دارند. در مراکز یادگیری بیشترین تاکید بر این مرحله صورت می گیرد زیرا ابتدا دانش آموز باید دقت داشته باشد تا بتواند به مراحل بعدی یادگیری برسد

-4-2 اهمیت یادگیری

بدون شک پدیده ی یادگیری مهمترین پدیده ی روانی درانسان وموجودات تکامل یافته می باشد به این دلیل که پایه واساس بسیاری از مسائلی است که موجب می شود انسان از نظرروانی ازسایر موجودات ودیگر همنوعان خود متمایز گردد.اهمیت وارزش یادگیری درنزد آدمی هنگامی نمایان می شود که مارا ازتمام آنچه آموخته ایم محروم سازند دراین صورت با وجود آنکه از نظر فیزیو لوژیکی فردی بالغ وطبیعی خواهیم بود اما از نظر مسائل روانی به دوره ی کودکی برگشت خواهیم کرد

دراین حالت تمامی احتیاجات فیزیو لوژیک مامثل گرسنگی وتشنگی باقی خواهند ماندولی طریق ارضای این نیازها را نخواهیم دانست در زندگی عاجز خواهیم بود علاوه براین بیشتر بیشتر انگیزه ها ادراکات وشخصیت آدمی در اثر یادگیری شکل می گیرند یادگیری ارتباط بسیار نزدیکی با اعمال ورفتار موجود زنده دارد .اغلب انگیزه ها اکتسابی وتابع قوانین یاد گیری می باشند امروزه گفتاردرمانی ورفتاردرمانی براساس مبانی یادگیری یعنی شرطی شدنها می تواند انجام گیرد وبراساس قوانین یادگیری پدیده های مربوط به آنها حذف ویا خاموش گردد

به طور کلی اگر بخواهیم خلاصه ای از اهمیت پدیده ی یادگیری را عنوان کنیم باید بگوئیم موجودات زنده ازآغاز پیدایش همواره درحال تغییر وتحول بوده اند ودراصل یادگیری اساس وپایه ی این تحول وتکامل بوده است هر موجودی به طور فطری سعی می کند که موجودیت وبقاء خودرا حفظکند ویادگیری یکی از عمده ترین ابزار دستیابی به این هدف است .

یادگیری ،گذشته ،حال وآینده را به هم مربوط می کند زیرا نسلهای گذشته تجربیات خودرا به ماانتقال داده اند و ما نیز آنچه را یادگرفته ایم و یادخواهیم گرفت به آیندگان منتقل خواهیم کرد که این انتقال ازراه یادگیری میسر می باشد.یادگیری سازگاری هرفرد را با محیط خود ممکن می سازد واساس وپایه ی زندگی فردی واجتماعی است باید گفت قلمرو یادگیری وسیع است واز ابتدائی ترین موجود زنده تا انسان رادر بر می گیرد.

-5-2نظریه های یادگیری
نظریه های یادگیری شرایط حصول یا عدم حصول یادگیری راتحلیل می کنند.پژوهشگرانی همچون جان دیویی،ماریا مونتسور،برونر وهیلگارد اهمیت یادگیری رادرجنبه های کاربردی وکارایی آنها شناخته اند .به این جهت میان نظریه های یادگیری ونظریه های آموزشی تفاوت قائل شده اند. به اعتقاد هیلگاردنظریه های یادگیری دارای حالت توصیفی ونظریه های آموزشی دارای کیفیت تجویزی هستند.جرروم برونر نظریه آموزشی رادارای چهارویژگی به این قرار می داند:

-1 ایجاد انگیزه دریادگیرنده -2 عرضه معلومات دریک ساختارگو یا و منظم -3 طبقه بندی معلومات به طوراصولی ومنطقی -4رفع نارسائیها با توجه به کامیابیهاو ناکامیها در رابطه باپاداش وتنبیه.

به اعتقاد هیلگارد یک نظریه آموزشی هنگامی ارزش پیدا میکند که بتواند دربرنامه های آموزشگاهها پیشرفت ونمود عملی داشته باشد.درنظریه های آموزشی مدلها یا الگوهایی برای آموختن مواد درسی پیش بینی شده اند و چون دارای جنبه های عملی وکاربردی می باشند بیشترمورد توجه قرارگرفته اند امروزه نظریه های یادگیری ازدیدگاه روانشناسان به سه دسته مهم تقسیم می شوند:

-1دسته اول: دسته نظریه های محرک-پاسخ

-نظریه های ارتباطی یا محرک وپاسخ که این خودنیز شامل نظریه های تداعی،ارتباطی،شرطی وآزمایش وخطا می باشد.نظریه های محرک وپاسخ خود نماینده ی مکتب تجربه گرایان می باشدوطرفداران این نظریه ها برمطالعه ی رفتارهای قابل مشاهده وعینی تأکید می کنند مثلا"مفاهیمی مثل بخشش ،شجاعت وحقارت را تنها به شرطی قابل مطالعه وبررسی می دانند که معیارهای رفتاری آنان دقیقا"روشن شود پیروان این نظریه یادگیری را شامل ایجاد ارتباط وتداعی بین یک محرک وپاسخ می دانندبه این معنی که وجود یک محرک معین ایجا دیک پاسخ معین را به دنبال داردتکرار این عمل سبب استواری رابطه بین محرک وپاسخ می شودتاآنجا که موجود زنده همیشه دربرابرمحرک معین همان پاسخ معین را از خود نشان می دهد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید