بخشی از مقاله

چکیده

هدف- هدف این مقاله غنی سازی پژوهش موجود درارتباط با تأثیر متقابل اندازه گیری سرمایه فکری - - IC و مدیریت IC، یا به طور دقیقتر درارتباط با تولید و مصرف اندازه گیری IC به صورت عملی می باشد. هدف این مقاله که از این ملاحظات ناشی می شود، جداسازی فرآیند های تولید و مصرف اندازه گیری IC به طور عملی است.طراحی/روش شناسی/رویکرد- این پژوهش براساس پژوهش موردی طولانی مدتی با اتخاذ رویکردی مداخله جویانه مورد بررسی قرار می گیرد.یافته ها- این پژوهش خصیصه های مربوط به تولید و مصرف اندازه گیری IC را از چندین منظر به تصویر می کشد.به طور خاص، گزارش IC می تواند در برخی از موقعیت های خاص منجر به عدم استفاده از اندازه گیری های IC و از بین رفتن هدف اندازه گیری، یا همان IC گردد.

آنچه پرسش برانگیز است این است که آیا عدم تمایل به هدف IC منجر به عدم استفاده از اندازه گیری های IC می شود یا عدم مصرف این اندازه گیری ها و کیفیت های آنهاست که باعث از بین رفتن هدف اندازه گیری می شود. علاوه بر این، پژوهش فعلی به این امر نیز اشاره دارد که مصرف اندازه گیری ها در یک پروژه IC نه تنها در انتهای فرآیند تولید، بلکه - به طور ویژه - درطول خود فرآیند تولید انجام می گیرد. این مصرف باعث ایجاد تاثیراتی از جمله معرفی اهداف مدیریتی جدید، ایجاد ابتکارات جدید، رشد دانشی وسیعتر در ارتباط با چگونگی عملکرد IC یا تغییر در معنای برخی از اندازه گیری های موجود شده است. این مقاله به طور کلی، بر حقیقت چگونگی تاثیرگذاری اندازه گیری های IC تولید شده - فرآیند تولید و عوامل دخیل در آن - بر مصرف - یا عدم مصرف - واقعی آنها تاکید می کند.

محدودیت ها/ مفاهیم پژوهش - این مقاله ، با توجه به تولید و مصرف اندازه گیری IC، بر ادبیات موجود تاثیر میگذارد. به علاوه، از آنجایی که این مقاله به برجسته سازی هرآنچه که در هنگام اجرای یک سیستم اندازه گیری IC رخ میدهد می پردازد، در زمینه IC نیز به طور عملی تاثیر گذار است. در نهایت، پژوهش فعلی میتواند هم برتحقیقاتی که در آنها IC به عنوان تغییر حسابداری درنظر گرفته میشود تاثیرگزار باشد و هم بر آن دسته از تحقیقاتی که در آنها IC به عنوان ابزاری جهت آسان سازی تغییرات سازمانی تلقی می شود. از دیدگاه اول این مقاله بر این امر تاکید داردکه معرفی IC چگونه باعث ترویج تغییرات طولانی مدت در سیستم مدیریت حسابداری میشود; البته محدود به سطح محلی - دپارتمان - . از منظر دوم، این مقاله نشان می دهد که IC چگونه باعث ایجاد اهداف مدیریتی جدید و در نتیجه ترویج اقدامات جدید می گردد. محدودیت های اصلی این پژوهش مرتبط با رویکردهای تصویب شده و مخالفین و موافقین خاص آن می باشد.

اصالت/ارزش - این مقاله در مقایسه با مطالعات قبلی، نگاه خود را تنها بر جنبه های مدیریتی و سازمانی مربوط به طراحی و پیاده سازی اندازه گیری های IC یا بر استفاده حقیقی از آنها معطوف نکرده است، بلکه درتلاش است تا در آن واحد با اتخاذ نگاهی دراز مدت به این مقولات بپردازد. علاوه براین، این مقاله بدون اتخاذ نقطه نظری تئوریک، نه به چگونگی طراحی و مصرف شاخص ها که به چگونگی تولید و مصرف شاخص ها "به طور عملی" پرداخته است. درنهایت، این مقاله توجه خود را به رابطه متقابل بین تولید و مصرف شاخص ها معطوف کرده است؛ به عبارت دیگر، بر استفاده از اندازه گیری های IC نسبت به خصیصه های فرآیند تولید آن.

کلمات کلیدی: تولید، سرمایه فکری، نشانگر، اندازه گیری، مصرف،

.1مقدمه

به نظر می رسد که در دهه های اخیر اندازه گیری سرمایه فکری - IC - به چالش بی وقفه ای برای حسابداری تبدیل شده است؛ مباحت بسیاری توسط محققین و کارورها مطرح گردید در تلاش برای مشخص کردن چگونگی اندازه گیری .IC برخی بر این عقیده اند که مشکلات مربوط به اندازه گیری IC به سبب این حقیقت است که IC دارای مفهومی چند بعدی می باشد؛ به سبب عدم ابزار اندازه گیری مناسب،به سبب تلاش برای مشمول قرار دادن حسابدارها و غیر حسابدارها درآن یا به سبب عدم وجود تجزیه و تحلیل مناسب.با بررسی آثار موجود امکان تشخیص مطالعاتی مختص به تحلیل تولید اندازه گیری های IC و مطالعات مربوط به "مصرف" "استفاده حقیقی" یا "تبادل اجتماعی معنادار" اندازه گیری های IC بوجود می آید.

به بیانی دقیقتر، باوجودی که تشخیص تلاش های متعدد در زمینه تعریف چگونگی تولید اندازه گیری های IC امکان پذیر است - به عبارتی چگونگی طراحی و اجراسازی-، برای درک صحیح مصرف واقعی اندازه گیری های IC به طور عملی، تلاش های کمتری صورت گرفته است. به علاوه، بسیاری از مساعدت های موجود در زمینه IC باهدف تاکید بر تنها یکی از دو جنبه انجام میگیرند؛ بر تولید یا مصرف: که در نتیجه، استفاده از اندازه گیری های IC نسبت به خصیصه های فرآیند تولید آن همچنان مسئله ای تحت نظر باقی می ماند. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که در مبحث IC مشکل قدیمی بار دیگر نمایان گشته است: درک و شناخت چگونگی ترجمه واقعیت به ارقام و چگونگی تاثیر گذاری این ارقام بر واقعیت و ایجاد آن.با در نظر گرفتن این ملاحظات، هدف این مقاله غنی سازی پژوهش موجود درارتباط با تأثیر متقابل اندازه گیری IC و مدیریت IC، یا به طور دقیقتر درارتباط با تولید و مصرف اندازه گیری IC به صورت عملی می باشد.

هدف این مقاله که از این ملاحظات ناشی می شود، جداسازی فرآیند های تولید و مصرف اندازه گیری IC به طور عملی است. به منظور دستیابی به چنین هدفی، مقاله حاضر به شرح "تاریخچه ای" از اندازه گیری های IC میپردازد؛ تجزیه و تحلیلی طولانی مدت در ارتباط با تولید و مصرف اندازه گیری های IC که با اتخاذ رویکردی مداخله جویانه توسعه یافته اند.این مقاله با توجه به اندازه گیری و مدیریت IC ، با نگاهی کلی بر آثار موجود آغاز میشود. بخش بعدی آن طراحی این پژوهش و شرحی از پژوهش موردی بررسی شده را ارائه می دهد. در اواسط آن، تلاش شده تا از یافته های موضوعی به مفهوم رسیده و مباحث تئوریک این پژوهش توسعه یابد. در انتها، مقاله با ارائه دیدگاه ها و نتیجه گیری های بدست امده و ارائه فرصت های پژوهشی آتی به پایان می رسد.

.2تولید و مصرف اندازه گیری :IC تکنولوژی جدید

توسعه و پیشرفت سیستم اندازه گیری عرفا از دو فاز تولید و مصرف تشکیل شده است. در فاز اول - تولید - تعیین دو مرحله امکان پذیر است: طراحی و اجراسازی. طراحی درحقیقت به فرآیند تصمیم گیری جهت آنچه باید اندازه گیری شود مربوط می شود که طراحی حقیقی اندازه گیری ها را در بر می گیرد. اجراسازی زمانی رخ می دهد که سیستم طراحی شده در یک محیط خاص سازمان یافته قرار گرفته و اطلاعات و داده ها جمع آوری و پردازش شوند. این دو فاز مختص تولید حسابداری بوده که نظریه حسابداری به عنوان ابزاری مفید که ارائه ی صحیح و مناسب سهام و گردش وجوه را ممکن می کند یادآور می شود.

فاز مصرف که به طور کلی در انتهای فرآیند تولید رخ می دهد مربوط به استفاده واستعمال صحیح سیستم طراحی شده و اجرا شده توسط عوامل کارخانه می باشد و هدف از آن دستیابی به نتایج و خروجی هایی است که از آن انتظار می رود. مصرف اندازه گیری ها را می توان از راه های مختلف در نظر گرفت. به عنوان مثال، گراهام - Graham. . - 2008 براساس مطالعات بادیلارد - Baudillard - مصرف را تبادل اجتماعی معنادار تعریف میکند؛ یا به طور دقیقتر "یک سیستم اجتماعی برای ایجاد معنا توسط تفاوت های موجود در ارزش نشانه ای کالاها". به بیان دیگر، مصرف زمانی رخ می دهد که معنا پدیدار گردد.بورن و دیگران /Bourne/2000 - صفحه - 758 دو نوع استفاده متفاوت از مصرف را بیان می کند: "ارزیابی و برآورد پیاده سازی استراتژی و به چالش کشیدن فرضیه های استراتژیک". در مقابل سیمونز - Simons/2000 - سیستم های کنترل "تشخیصی" و "تعاملی" را ازیکدیگر متمایز می کند.

اندازه گیری ها زمانی در روش "تشخیصی" استفاده می شوند که به عنوان "نظارت کننده" در یک موقعیت مشخص استفاده گردند؛ جهت اطمینان یافتن از برآورده شدن اهداف و انجام گرفتن اقدامات اصلاحی درصورت لزوم. درمقابل، زمانی اندازه گیری ها با روش "تعاملی" استفاده می شوند که در شرایط نامشخص به عنوان مدیریت کننده استفاده شوند؛ جهت افزایش مباحثات دربین عوامل کارخانه و ترویج تغییرات و نوآوری ها،بِی - Bay 2014 - از نظریه مصرف حسابداری جهت برجسته سازی استفاده درست از حسابداری استفاده می کند؛ فرآیند تشخیص و مفهوم بخشی به حساب ها. به طور کلی، حتی اگر ایده مصرف را بتوان به طرق مختلف توضیح داد، بر آن دسته از روش های انتقال و دریافت حسابها تاکید کرده و چگونگی تاثیر گذاری شان را بر رفتارها یادآور می شود.

بنابراین، به نظر می رسد حتی با وجود درجات مختلف و تفاوت های ظریف، ترویج مدیریت دقاًی در طول فاز مصرف انجام می گیرد: اندازه گیری ها "به اجرا درآمده"، مورد بحث قرار گرفته و درنتیجه به جهت تاثیر گذاری بر وضع موجود قادر به شناسایی و ترویج خواهند شد.با بررسی و تحلیل آثار موجود، می توان چنین استنباط کرد که همان فرآیند تولید و مصرف در مبحث IC دنبال می شود. درحقیقت با به تصویر کشیدن مطالعات موردی بررسی شده، تعدادی از محققین و کارورها به فازهایی اشاره می کنند که می توانند به عنوان مثال چنین نامگذاری شوند، "طراحی، پیاده سازی و استفاده"، یا "معرفی، پیاده سازی و استفاده" یا "تشخیص، شناخت و استفاده". علیرغم مباحثی که در یک دهه درمورد IC مطرح گردید، بااین حال IC همچنان یک هدف حسابداری "جدید" درنظرگرفته می شود که متعاقب آن محققان می بایست رابطه بین تولید و مصرف اندازه گیری های IC را به طور کامل بررسی کنند.

به بیان دقیقتر، بانگاهی به سیرتحول مبحث IC - گوتری ودیگران - Guthri/2012، می توان چنین استنباط کرد که مطالعات حوزه اندازه گیری IC از سه مرحله می گذرد. مرحله اول که بر چیستی IC متمرکز است، تکیه بر این مثل قدیمی دارد که "هرچه اندازه گیری شود مدیریت نیز می شود" Catasùs - ودیگران، 2007؛ Petty - and Guthrie 2000 که درنتیجه آن مطالعات براین اساس شکل گرفتند که "شماره گذاری" IC آنچه ناپیدا بوده را هویدا و درنتیجه قابل مدیریت می کند. بنابراین تمرکز اصلی بر تولید شماره های "صحیح" IC قرار داشت.مرحله دوم بر عملکرد و کار IC متمرکز بود؛ چگونگی عکس العمل بازار کار و سرمایه نسبت به پتانسیل IC برای تولید ارزش و چگونگی مدیریت کردن IC جهت ایجاد و حفظ سود رقابتی پایدار.

توجه محققین و کارورها در این مورد از تحلیل تولید اندازه گیری های IC به مصرف آن معطوف گردید؛ "نگاهی فراتر از اندازه گیری عملکرد به مدیریت عملکرد". این نقد بااین حقیقت مورد حمایت قرار گرفت که فواید اندازه گیری اغلب محقق نمیشده و درعمل به رسمیت شناخته نمی شدند. به عبارت دیگر، تمرکز اصلی در این مرحله بر چگونگی تاثیر گذاری اندازه گیری های IC، به علاوه تصاویر و تفاسیر، بر یک سازمان یا بازار سرمایه معطوف می شد.سومین مرحله درمبحث IC، در اصل شامل تحقیقاتی است مربوط به چگونگی به کارگیری و رسیدگی به IC در سازمان ها. به عبارت دیگر، این مرحله به تحلیل های مرتبط با استفاده عملی از اندازه گیری های IC، به بررسی اثرمتقابل بین آنها و بسیج و مدیریت IC و به بررسی تاثیرات، منافع و باز پرداخت های اندازه گیری IC اختصاص دارد.

بنابراین اساس این مرحله به چگونگی شناخت و سازگاری سازمان ها با IC به عنوان یک تکنولوژی مدیریتی مربوط می شود. دراصل، پس از اولین موج مطالعات که با هدف تولید ارقام IC انجام گرفت، دردومینو خصوصاً سومین موج این مطالعات، تحقیقات به تدریج به سمت یک تحلیل اساسی از مصرف اندازه گیری های IC سوق پیدا کرد.همانطور که به آن اشاره شد، تنها تعداد کمی از مطالعات به تحلیل و بررسی تولید و مصرف اندازه گیری های ICپرداخته و جنبه هایی که سابقاً از آن چشم پوشی شده بود مورد توجه قرار دادند. به عنوان مثال، جانسون و دیگران - Johanson/2001 - براین نکته تاکید می کنند که دربرخی از موارد، اندازه گیری IC تنها زمانی می تواند منجر به مدیریت IC شود که اندازه گیری ها به روتین های دیگری مانند جلب توجه دیگران، ارزیابی عملکرد، انتشار نتایج اندازه گیری، اعطای پاداش و دستمزد و غیره ارتباط پیدا کنند.

برخی از محققین،  به این اشاره میکنند که مدیریت IC، از آنجا که اندازه گیری قادر به حفظ IC در محدوده حسابداری یا قادر به جلب توجه میباشد -به این معنا که نوعی از "حسابرسی" می تواند رخ دهد- در موارد مشخصی نادیده گرفته می شود. به عبارت دیگر، تولیدارقام الزاماً منجر به مصرف آنها نمی شود، بلکه به طور متناقصی منجر به عدم استفاده از آنها شود. دیگر پژوهشگران به این امر اشاره کرده اند که "گنجایش و ظرفیت" استفاده ازاندازه گیری های IC، نه بر - یا نه تنها بر - کیفیت اندازه گیری ها که بیشتر بر معنا و مفهوم مدیریتی که به آنها اطلاق گردیده و عنوان و علامتی که با آن معرفی می شوند بستگی دارد. برخی نیز بر این باورند که اندازه گیری IC می تواند منجر به شناخت و معرفی اهداف مدیریتی جدید یا نقطه نظر های جدیدی گردد که می بایست

درنظر گرفته شوند.

همانطور که در بالا مختصری به آن اشاره شد، این پژوهش در مقایسه با مطالعات قبلی، تنها بر جنبه های مدیریتی و سازمانی مربوط به طراحی و پیاده سازی اندازه گیری های IC یا استفاده حقیقی آنها متمرکز نمی باشد، بلکه درتلاش است تا در آن واحد با اتخاذ نگاهی طولانی مدت به این مهم بپردازد. به علاوه، نقطه نظر این پژوهش معطوف به چگونگی طراحی و استفاده از شاخص ها نبوده و هدف خود را بر بررسی چگونگی تولید و مصرف این شاخص ها "به صورت عملی" متمرکز کرده است. در نهایت تاکید این پژوهش بر نقش متقابل بین تولید و مصرف شاخص ها است؛ یعنی استفاده از اندازه گیری های IC نسبت به خصیصه های موجود در فرآیند تولید آنها.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید