بخشی از مقاله


تاملی بر فن شعري هجویه در ادب عربی


چکیده

جایگاه والا و اهمیت زیاد شعر در نزد عربها بر کسی پوشیده نیست چراکه دواوین شعري آیینه تمام نماي تاریخ ،فرهنگ ،آداب و رسوم شان .بوده است .از آنجاییکه شعرکاربرد مختلفی داشته می طلبید که داراي اغراض متعددي نیز باشد و هجو یکی از مهمترین اغراض شعر بشمار میرود که در اعصار و امصار گوناگون سیر تطور آن در ادب عربی قابل ملاحظه است و اکثریت قریب به اتفاق شعرا درآن طبع آزمایی کرده ا ند و نظر به اختصاص حجم وسیعی ازدواوین شعري به این فن شعري ,در این مقاله سعی شده است ضمن بررسی گوشه هایی از اهمیت و فوائد آن , با روش توصیفی, به طریقه کاربرد و انواع آن نیزپرداخته شود حاصل بحث این که هجو نه تنها در منازعات فردي , قبیله اي,دینی,و..کاربرد داشته بلکه بعضی از شعرا از آن به عنوان منبع درآمد نیز استفاده کرده اند کلمات کلیدي: ادب عربی ,شعر , هجو , حسان بن ثابت

 

مقدمه

آنجه که بیشتر اوضاع اجتماعی عرب ، آداب ، اخلاق ، عادات ، انساب، ادیان ، مذاهب ، علوم ، معارف و صناعات شان رانمایان می سازد چیزي جز دواوین اشعارشان نیست از آنجاییکه آنها فطرتا شعر دوست بوده اند از شعر به طرق مختلف جهت نیل به اهداف خویش بهره برده اند. بنابراین شرایط مختلف ایجاب می کرد که شعر داراي اغراض متعددي باشد که هجو یکی از مهمترین و پر کاربردترین اغراض شعر در ادب عربی بوده است و اکثریت قریب به اتفاق شعرا بخشی از دیوان خود را به آن اختصاص داده اند در این تحقیق ازاشعار حسان بن ثابت انصاري مداح پیامبر(ص)و یکی از مشهورترین هجوگویان ادب عربی جهت مصداق مفاهیم در مواردمتعدد استفاده شده است. این مقاله که مشابه آن نیز کار شده ودر کتابهاي مختلف تاریخی و نقدي بطور پراکنده به آن اشاره شده است, در صدد پرداختن به تعریف لغوي و اصطلاحی هجو ،جایگاه هجو در شعر،فوائد هجو، انواع و طریقه کاربرد آن می باشد.

-1 تعریف لغوي و اصطلاحی هجو

»هجادر لغت یعنی ذم کردن، سرزنش کردن (معین ، 1375،ج» «632 :2هجایعنی بدگویی وناسزاگویی در شعروبر شمردن معایب مهجو.( شیخ احمدرضا ،بیتا،ج «606 :5 و»هجودر لغت آنست که اوصاف ناشایست کسی رابه قصداهانت آن بیاورند خواه دراو باشدیا به او نسبت داده شود (پادشا ، 1363 ،ج(4551: 7

»هجا در اصطلاح یکی از فنون قدیمی در شعر عربی است که آن میل فطري بسوي نقد نقایض ومعایب است وهرگاه هدف درشعردفاع از اغراض خصوصی و منکوب کردن کسانی باشد که به وجهی مورد خشم قرار گرفته اند آن را هجو نامند به عبارتی دیگر هرگاه سخن را درتوصیف کسی بکار گیرند ودرآن از او تمجید کنندآن را مدح واگر سخن را درباره کسی بکار گیرند که مقصود تحقیر یاتهدید باشد انرا هجونامند« (کاسب ،» (.9 :1366هجویکی از غنی ترین جنبه هاي اجتماعی شعراست دراین عرصه بسیاري از مسائل به بحث وبررسی گذاشته می شود مسائلی که تماما در جامعه وجود دارد و آثار وعوارض آن تاثیرات بسیار ي بر جاي می نهد . مفهوم هجو آنچنان که شایع است با ناسزا و بدزبانی به ذهن متبادر می شود ولی در واقع چنین نیست این فن یکی از شاخه هاي اصیل وپرتکاپوي ادبیات است)«همان: » (10هجو نزد عرب ناسزاگویی ودشنام نیست بلکه سلب کردن اخلاق یااینکه جداکردن مهجو از تمامی شئوون اخلاقی قبیله است ودر نهایت هجو گوینده مهجو را مرده می پندارد( تونجی ،(.872: 1999

-2جایگاه هجو در شعر


الف: قدیمی ترین شکل هجا

منافرات، قدیمی ترین شکل فن هجادرنزد عرب است ومنافره درلغت یعنی» درحسب ونسب به کسی مفاخرت کردن ومتقابلا براو فخرفروفتن)« بندرریگی 1380 ،ج» (1987 :2ودر اصطلاح به منازعه دو یا چند نفر همراه با با برتري جویی و عزت طلبی گفته می شود)« محمد حسین، بی تا:(103
»گاهی منافره درصورتی اتفاق می افتاد که بحث وجدل بین دونفربه اوج می رسید دراین صورت روي می آوردند به اینکه شرافت چه کسی بیشتر و اصل ونسب چه کسی بهتر است . براي منافره روزي را معین می کردند:


ودراختیار داورشان ازجمل و ناقه و.. براي شرط بندي می گذاشتند که این متاع بعد ازختم داوري به نافرداده می شد چه بساکه نافرشتررا جهت اطعام مردم قربانی می کرد و در موعد مقرر هر کدام از دو طرف به همراه قوم خود و شعراي خود با شیک ترین لباس و پوشش حضور می یافتند واینان هر آنچه که می توانستند به تعداد همراهان خود و اسبان و سلاح خود می افزودنددراینجا یکی ازدونفر فضائل قوم خودرا بر می شمرد و بعد بابرشمردن رذائل وعیب وننگ هاي طرف مقابل به وي حمله می کرد وبعداز به پایان رسیدن سخنانش ،طرف مقابل شروع به پاسخ دادن می کرد اینجا بود که هجویه هاي ادبیات عرب شکل گرفت وکم کم نضج گرفت وراه تکامل را پیمود(همان: (102 »منافره آمیزه اي از نثروشعراست ولی نثر ان منمق است و از لحاظ موسیقی وزیبایی، متوازي بودن فاصله ها وفقره هاي آن به شعرشباهت دارد. آري منافره اولین شکل فن هجا است که فقط پیرامون شخص دور می زند.(محمد حسین ، بی تا : ( 104

ب: عرصه هجا

»در بررسی شعر قطعه را رایجترین قالب از انواع قوالب شعري دانسته اند که هجاء درآن خودنمایی می کند وتا امروز هم مطلوب ترین قالب براي سرودن هجا بوده است ودلیلش هم شاید این است که شاعر مقید به قافیه مصرع اول نیست وهمچنین مقید به کمیت ابیات نیست شاعر می تواندمقصود خودرا در دو بیت وحتی در یک بیت بیاورد( کاسب، .(165 :1366
مانند قطعه اي که حسان در هجوسلیم بن اشجع بن ریث بن عطفان سروده:

»ولوشهد تنی من معدعصابه سوي ناکه المعزي سلیم بن اشجع

بنوعم دار الذل لومــاودقه واحــــلام تیس یمم الدار اسفع

(برقوقی، (202 :1427

ومانند:

»سالت هذیل رسول االله فاحشه ظلت هذیل بماجاءت ولم تصب«

هذیل از پیامبر خواستند که فحشا را روا دارد وجایزبشمرد.پیامبر این راصواب ندانست وهذیل بخاطر آن گمراه شدند)«همان) این می تواند دلیل اقبال شعراي هجاء گوي به سرودن شعر هجویه در قالب قطعه باشد. اما هجاء دراین عرصه محدود نمانده ودر دیگر قالبهاي شعري نیز گام نهاده پس از قطعه رایجترین قالب براي هجو قصیده است« (کاسب، (.6 :1366

»از قالب که بگذریم هجاء گاهی خودرا تندوخشن نشان می دهد که گویی پریروئی است که تاب مستوري ندارد گرچه لحظاتی خودرا پنهان می کند لکن دفعتا درلابلاي ابیات ظاهر می شود)«همان) »مانند قصیده مشهور حسان قبل از فتح مکه بااین مطلع :
عفت ذات الاصابع فالجواء الی عذراء منزلها خلاء « (برقوقی ، (37 :1427

ج: اسلوب هجا

»هجا به تاثیر سریع در مهجو تکیه دارد بنابراین هجو با اسلوب ساده که هیچ تکلفی درآن نباشد برتري یافته بر هجوي که متکلف باشد هجاء(هجوکننده)اینقدر سطح هجو راپایین می آورد تا بیشتر به لطیفه شباهت داشته باشد درست مطابق تعریفی است که زیگموند فروید بنیانگذار علم روانشناسی بالینی از هجو دارد ایشان معتقداست که هجو باید به شکل لطیفه باشد تا با شیوع بیشتر خود تاثیر بیشتري داشته باشد وهجو را لطیفه تهاجمی نامیده است)« کاسب، » ..(13 :1366لطیفه تهاجمی که اگرخواننده اولین بار انرا بخواند به خنده بیافتد.)« محمدحسین ،بی تا: » (40اگر هجوي که متکلف ومصنوع باشد مثل هجویات اخطل وفرزدق وابوتمام که با فخامت وجزالت بیشتري سروده شده ، کمتر مورد توجه و اقبال مردم واقع می شود وبه اندازه هجویات ساده برسرزبانها نمی افتد به همین خاطر است که گفته اند: »اصحاب المطبوع اقدر علی الهجاء من اهل المصنوع. « (کاسب، ( 36::1366هجو نقد زندگی است وماده اش را از واقعیت می گیرد واز خیال وفکر عمیق کمکی نمی گیرد. اگر هجو از واقعیت دورشود و با تکلف وخیال وفکر عمیق آمیخته شود اینجاست که ارزش هجو پایین می آید.چراکه کسی وقعی به آن نمی نهد.بدین خاطر است که صاحبان صنایع بازار هجوشان داغ نیست وهجا ابوتمام بخاطرداشتن صنایع ادبی زیاد ودور از واقعیت

وبخاطرخیالی بودنش طرفدار زیادي ندارد.

د- فائده هجاء

»برشمردن عیوب می تواندگامی در جهت اصلاح فرد یا جامعه باشد ولی بدان شرط که مغرضانه نباشد. هجااگر در رفع معایب فرد وجامعه بکاررود سازنده است ولی اگر از هدف دورشودناپسنداست« ، (همان : (9

هجاپرده برداشتن از عیب ونقصهائی است که افراد بخاطرآن سرزنش می شوند وهجوکردن وبرشمردن این معایب ونقیصه ها می تواند گامی درجهت اصلاح افراد باشد.»هجوکننده باهجوکردن خود بصورت غیر مستقیم درصدد اصلاح جامعه وافراد بر می آید.)«همان:(13 هجا تهذیب کننده کژیها درجامعه است »اگرهجو برخاسته از عاطفه صادقی باشد

نمی توان آنرا هجو رديء وقبیح وکار زشتی شمرد. کجاي هجازشت است آنجا که هجوکننده آنچه را که واقعادر مهجو وجوددارد بیان کند؟ آیا زشت است که آدم ترسو وجبان ترسش در قالب هجو بیان شود؟ آیا این به حق نزدیک نیست که جامعه فاسد سرزنش شود؟ آیا این به حق نزدیک نیست که شاعر قبیله،پادشاه ظالم را سرزنش کند؟ این نوع از هجا سازنده وزیباست.( التمیمی ، بی تا: ».(17یکی دیگراز فائدهاي هجو این است که از خلال آن می توان به بسیاري از حقایق تاریخی که مورخان از آن غفلت کرده اند دست یافت)«همان:» .(19شاعران جاهلی به دشمن خودحمله می کردند و فضائلی را که آنها به قوم خود نسبت می دادند را از آنها می زدودند و آنها را به خواري و فرومایگی و ترسو بودن و بخل ورزیدن و خوار شمردن همسایه توصیف می کردندوآنهاراآدمهاي نگون بخت وسیه روز توصیف می کردند! «بدین سبب است که هجادرشعرعربی عیب شمرده نمی شود بلکه شاعرهجاگوي می توانست به موقع ازعرض قبیله خود دفاع کند و رواج این شعر در دوره هاي مختلف مبین و موید این ادعا ست.

-4 هجو وسیله تکسب

»گاهی هجو کننده در جهت تامین منافع شخصی به ذکر معایب افرادمی پردازد).« کاسب» (10 : 1366براي مثال حطیئه شاعري بوده که باهجو کسب درآمد می کرد ، اما سختی زندگی وشکست در تلاشهایش موجب آن شد تا دوستی نوع بشر در دلش سستی گیرد وشعرش یکسره در خدمت دشنام وهجو در آید تا در اواخر عصر جاهلی به مرحله اي رسیده بود که همه از او بینماك ومتنفر بودند. نیاز شدید حطیئه به مالی که باآن روزگار بگذارند زبانش رابه هجو گشود مردم نیز اززبانش بیم داشتند ومی کوشیدند تابامالی که به دامنش می ریزند زبانش راببندند تا جائیکه عمربن الخطاب باپرداخت سه هزاردرهم آبروي مسلمانان را از او بازخرید وگفت»نبینم که از این پس زبان به هجو مردم گشایی حطیئه گفت چه کنم: اگرهجو نکنم بچه هایم ازگرسنگی می میرند این راه معاش من است).« فاخوري ، :1380 صص (151-149

-5 انواع هجو و طریقه کاربردآن

الف: انواع هجو »در دیوانهاي شعري عرب هجاء جاي زیادي را اشغال کرده است تاجائیکه هیچ شاعري سراغ نداریم که به این فن شعري نپرداخته باشدوهیچ پژوهشگري را نمی بینم که در بررسی فنون شعري جایی را براي هجا درنظرنگرفته باشد!)« -تمیمی بی تا : (15

»اما اولین کسی که شعرعربی رابه ابواب مختلفی تقسیم کرد کسی جزابوتمام نبود وي کتاب حماسه خودرا به ده باب که هجا پنجمین باب آن است تقسیم کرد. وبعد از ابوتمام ،قدامه بن جعفرشعررا به ابواب مختلف تقسیم کرد و قدامه اولین کسی که بود که اقسام شعر را به روش علمی مشخص کرد تا جائیکه متاخرین و ناقدین از وي تاثیر پذیرفتند قدامه در کتاب نقد الشعر شعررابه شش قسم تقسیم کرده که هجا دومین باب آن است و در کتاب نقد النثر خود شعررا به مدیح ، حکمت ، لهو، هجو تقسیم می کند وبراي هر قسم شاخه هاو فرعهایی را درنظرگرفته و هجاء را شامل ذم، عتاب ، تانیب،استبطاء دانسته است)« محمدحسین ،بی تا: .(5
»-1ذم: مذمت کردن اعمال زشت انسان است . الذم لایکون الاعلی القبیح -2 عتاب : مورد خطاب قراردادن کسی(مخاطب)بخاطراخلال در دیدار وتفقد وترك مساعدت است-)«

عسکري، (64 : 2005 »-3تانیب: آگاه کردن کسی است که دارد درکارش ضرر می بیند و زشت شمردن راه روشی که درپیش دارد)«همان) »-4استبطاء: منتقدان سخن یکی ازشروط سخن راآن دانسته اندکه وافی باشدبه مقصود یعنی آنچه که درمورد مدح بکارمی رود براي ممدوح مدح باشدوآنچه که درمورد هجو بکارمی رود براي مهجو، هجو باشد گاه توصیفهایی مشاهده می شود که جنبه توهین آمیز آن به مراتب پیش از تعریف آن است و آن چنان است که گاه کسی را به صفاتی ستوده اند که به هجو نزدیک تر است تا مدح چنانکه گویند بشاربن برد به بغداد رفت تا قصیده اي که در مدح مهدي خلیفه گفته بود عرضه دارد بعد از انشاد قصیده مدتی توقف کرد و منتظر پاداش بود مهدي را از او فراموش شد و یعقوب که وزیر او بود به یاد او نیاورد چون دیر شد بشار از بیش یعقوب برفت و ابیاتی را انشاد کرد یعقوب گفت اي ابامعاذ این ابیات به هجو نزدیک تر ماند تا به مدح بشار گفت آري خداوندان شعر این نوع سخن را استبطاءگویند( کاسب ، (147 :1366

پر واضح است که هجا در تمامی تقسیمات شعري یکی از اغراض و فنون مهم شعر است واین مبین اصالت هجاء در فنون شعري است.
ب: طریقه کاربرد هجو در منازعات -1 هجوشخصی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید