بخشی از مقاله
چکیده
همانگونه که پدیدههای هستی از پدیدههای دیگر سرچشمه میگیردآداب و سنّت ها در زندگی انسانها نیز از آداب و رسوم پیشینیان تاثیر پذیرفته است. این اصل در مورد عرفان و مسیر آن از آغاز تاکنون نیز صدق می کند. کوشش برای معرفت ذات آفریننده جهان و مبدأ کل را، در اندیشه آنان که پیش از زرتشت میزیستند، سپس در آیین زرتشتی، کیش مهر، فیلسوفان یونان باستان، آیین مسیح و فرقههای دیگر میتوان یافت. نگارنده در این مقاله با روش کتابخانهای به تبیین اندیشههای عارفانه صائب تبریزی پرداخته، جایگاه بلند وی را در عرفان اسلامی به کمک دیوان اشعار وی نشان داده است. هسته و محور اصلی این اندیشهها، چیزی جز کوشش برای شناخت ذات حق نیست که بر اثر گذشت روزگاران و به مناسبت نگریسته شدن از دیدگاههای گوناگون، به ویژه برخورد با نگرشهای دین زرتشتی، یهودی، مسیحی و اسلام جلوههای دیگر یافته است.
-1مقدّمه
خاستگاه هایعرفان و تصوّف مسأله ای بسیار مهم است که از روزگار رسالت پیامبر اکرم - ص - تاکنون مورد بحث و مناقشه بوده استامّا در اینکه ایران مهد پرورش مراحل آغازین تصوّف بوده است، شکّی نیست، به علاوه اگر عرفان به معنای اعتقاد انسان به ارتباط مستقیم با خدا ست-که معمولاً هم اینگونه است- پس مفاهیم اخلاقی زرتشتیان را نیز می توان نوعی عرفان وحدت وجودی به شمار آورد. مشکلات اجتماعی، دینی و سیاسی در اواخر عهد ساسانی، ذهن زرتشتیان را برای پذیرش دین جدیدی آماده کرده بود و با ورود اسلام به ایران، بسیاری از ایرانیان زرتشتی به این دین گرویدند. زرتشتیان تازه مسلمان اوایل عصر اسلامی توانستند پاره ای از معتقدات اخلاقی پیشین خود را در قالب فلسفه ی صوفیان حفظ کنند. فلسفه صوفیانه، مساعد ترین پرورشگاه را در قلمرو شعر فارسی یافت. شعر» و شاعری تا وقتی که عنصر تصوّف در آن وارد نشده بود قالبی بی جان بود، چه حقیقت شعر عبارت است از اظهار جذبات و پیش از تصوف اصلا جذباتی وجود نداشته است، زیرا قصیده تعبیر به مداحی و خوشآمد شده و مثنوی عبارت بود از واقعه نگاری و غزل، یک رشته سخنان زبانی بوده است و بس.« - شبلی نعمانی، - 111 :1363 اساس» تصوّف عشق حقیقی است که سرتاسر آن جوش و جذبه است. عشق در نظر مولانا که یک صوفی واقعی است ،حتی اگر »این سری«و مجازی باشد باز وقتی مشیّت یُحِبﱡهُمالهی« » را وسیله ی تصعید و تعالی آن سازد به عشق »آن سری« و حقیقی تبدیل میشود و عاقبت سالک را به حق- که ایلق او در گرو عبور سالک از تبتّل تا فناست- نایل میکند، البتّه عشق که تعبیری از غلبه ی محبّت در این هر دو مفهوم محسوب است، به سبب جنبه ی الهی که در نهایت آن هست امری است که تفسیر و تقریر نمیپذیرد و از هر گونه شرح وبیان می گریزد. - «زرّین کوب، - 52 :1384
مولانا در باره عشق می سراید:
علّت عاشق ز علّتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است عاقبت مارا بدان سر رهبر است
هر چه گویم عشق را شرح وبیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گر چه تفسیر زبان روشنگر است لیک عشق بی زبان روشن تر است
- مولوی، - 11 :1385
به طور کلّی شاعران قبل و بعد از مولانا چه صوفی یا غیر صوفی، عشق را به صورت حقیقی یا مجازی مدّ نظر داشته اند. امّا عشقی که از احساس روحانی انسان بر میخیزد در تعبیر مولانا صفت حق است، از اینجاست که عشق الهی را عشق حقیقی خوانده اند، چون هر عشق دیگر در قیاس با آن مجازی است، به علاوه عشق حقیقی تجلّی انوار حق در وجود سالک است و مشیّت حق در واقع آن را به صورت طلب در قلب سالک القاء می کند و او را از توقف و رکود در عالم حیات حیوانی بیرون میآورد. لاجرم عشق در سالک موهبت خدایی است و جز با مشیّت و عنایت او سالک به کمند آن نمیافتد و راه تبتّل تا فنا را خط سیر حیات خویش نمیسازد.
.2 نگاهی به زندگی صائب تبریزی
سر به هم آورده دیدم برگ های غنچه را اجتماع دوستانِ یک دلم آمد به یاد
نیست »صائب« کمتر از منزل، حضور راه عشق کافرم در راه اگر از منزلم آمد به یاد
- صائب، - 1145 :1387
صائب را میتوان بزرگترین و تأثیر گذارترین شاعر سبک هندی دانست. »میرزا محمّد علی صائب تبریزی بزرگترین غزل سرای قرن یازدهم و یکی از نامدارترین شاعران سراسر تاریخ ادبیّات فارسی، در حدود سال 1111 هجری یا یکی دو سال بعد از آن در تبریز زاده شد. پدر او میرزا عبدالرّحیم، تاجری معتبر بود. خانواده ی صائب جزو هزار خانواری بودند که به فرمان اهش عبّاس