بخشی از مقاله

مباني فلسفي تعليم و تربيت اسلامي با تأکيد بر ديدگاه آيت اله جوادي آملي »
چکيده
از منظر قرآن انسان مخلوقِ ممتازي است که با هدف ويژه آفريده شده ، هرگز بيهوده نبوده ، گزاف و عبث در حريم آفرينش وي راه نيافته ، باطل و رها نيست ؛ ﴿َايحسَبُ الإنسان أَنُ يترَک سُدي ؛قيامت :٣٦﴾ ، تحقق هدف آفرينش انسان تنها در پرتو تعليم و تربيت ميسر است ؛ به اين منظور،خداوند متعال انسان را به نيروي عقل و ابزار معرفت تجهيز کرد و پيامبراني را با براهين روشن و احکام و قوانين متين برانگيخت و رسالت سنگين تعليم و تربيت انسان را به آنان سپرد . اين مقاله برخي از نقطه نظرات آيت اله جوادي آملي را پيرامون تربيت ديني مورد توجه قرار داده است . روش مورد استفاده مروري - تحليلي است . رسالت مربيان در عرصه تعليم و تربيت آن است که منابع اصيل دين را مطرح کنند؛ بشناسانند و به هدف تربيت انسان ، معرفتي عميق داشته باشند.
واژه هاي کليدي : تربيت ديني ، تربيت اسلامي ، مباني فلسفي تربيت ديني

از ضروريا ت اساسي جامعه اسلامي توجه به معرفت شناسي مکتب تربيتي اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام ) است . تبلور بخشيدن به اين مقوله ، نيازمند ارائه بنيادهاي فکري و روشي لازم است ، تا از طريق آن افراد مجهز به ابزارهاي لازم فکري گردند و امکان آن فراهم آيد که ساختار فکري افراد مسلمان بر مبناي ديدگاه اسلامي تجديد بنا گردد. به فرموده امام صادق (ع ) : «کسي که بدون علم و آگاهي از دستورات ما ائمه (ع ) اعمالش را خودسرانه و به ميل خود يا ديگران انجام مي دهد مانند کسي است که خلاف جهتي که او را به مقصد مي رساند حرکت مي نمايد که هرچه پيش رود از مقصدش دورتر مي گردد »( مجلسي ،١٤٠٣،ج ١ ،ص ٢٠٦).
در جهان امروز که سرعت ديجيتالي شدن کشورها و توسعه در علوم مختلف با ثانيه ها سنجيده مي شود ؛ همراهي علم و پژوهش بدون توجه به افزايش سطح ايمان و اعتقاد، نتيجه اي جز عقب ماندگي و وابستگي ندارد. اين فرمايش امام صادق (ع ) که فرموده اند«گفتار و سخنان رسول خدا (ص ) و ما ائمه (ع ) را به نوجوانان خود بياموزيد و در انجام اين وظيفه تربيتي تسريع کنيد پيش از آنکه مخالفين گمراه بر شما در اين امر پيشي گيرند و سخنان نادرست خوش را در ضمير پاک کودکان و نوجوانان شما جاي دهند و گمراهشان سازند»( کليني ، ١٣٨٨، ج ٤ ،ص ٤٧) تأکيدي است بر اين نکته که « شاگرد يک ارگانيسم واحد است که مغز و قلب وي با هم در کلاس درس قرار مي گيرند و همزمان با هم تحت تأثير واقع مي شوند. به عبارت ديگر، معلم ، در هر لحظه مربي شاگرد است و مربي ، در هر لحظه تدريسش ، ضمن آن که مطالبي نظير فيزيک ، شيمي و غيره را به شاگردان مي آموزد، در همان حال هم نگاه ، برخورد و سکوت و تمام حالاتش در تربيت شاگرد مؤثر است و از طرف ديگر مربي در هر لحظه تربيتيش با مقوله ي دادن شناخت و معرفت به شاگردان سر و کار دارد»(علوي ،١٣٨٦،ص ٤٨).
نظام آموزش و پرورش به دليل جايگاه کليدي و نقش مؤثري که در شکل گيري شخصيت نسل نو دارد، مي تواند به عنوان نقطه شروع انجام حرکت اصلاحي در اين زمينه مورد توجه قرار گيرد. امام صادق (ع ) مي فرمايند« هرکدام از شيعيان ما که دين شناس نباشد خيري در او نيست زيرا وقتي کسي آگاهي مذهبي نداشته باشد مخالفان او را گمراه خواهند نمود بدون اينکه خودش توجه داشته باشد»(مجلسي ،١٤٠٣، ج ١ : ٢٠٦).
هر آنچه را که در محيط پيراموني خود شاهدش هستيم عليرغم وحدت ظاهري شان دو حيثيت دارند الف )حيثيت بودن (هستي )؛ ب )حيثيت چه چيز بودن (ماهيت ). در عالم هستي چيزي غير از وجود نيست و هر آنچه شاهدش هستيم پرتوهايي از واجب الوجودند. موجودات حيثيتي جز ربطيت و عين تعلق ندارند. آنچه در اين مهم مي نمايد شناخت انسان و حل معماها و رازهاي نهفته در او است که رشته هاي علمي مختلف و دانشمندان فراواني را به خود مشغول مي سازد. در تعاليم اديان آسماني ـ به ويژه اسلام ـ پس از مسأله خدا، انسان ، محوري ترين مسأله به شمار آمده و آفرينش جهان ، فرستادن پيامبران و نزول کتاب هاي آسماني براي رسيدن او به سعادت نهايي اش صورت گرفته است (مير شاه جعفري ،١٣٩٠: جزوه درسي ).
در جهان بيني قرآن ، هر چند همة موجودات آفريدة خدايند و هيچ چيز در عرض خدا قرار ندارد، اما مي توان گفت جهان از منظر قرآن را بايد مانند دايره اي با دو نقطة استناد به مختصات اصلي ، يکي در بالا (خدا) و ديگري در پايين (انسان ) در نظر گرفت . انساني که اهل انديشه ورزي است ، سطحي از کنار وقايع عالم نمي گذرد، لذا از رؤيت تک تک سنگريزه هاي بيابان و ستارگان آسمان و برگ هاي درختان صدها درس مي گيرد و در پرتو تفکر و تعقل هزاران نتيجه از آن ها استباط مي نمايد.
از مباحث مورد تکريم مکاتب مختلف دنيا، بحث تعليم و تربيت است ؛ اما ذکر اين نکته لازم است که اين همه تحليل و تکريم مربوط به علمي است که فلاح و صلاح فرد و جامعه و سعادت جهاني و جاويد انسان ها را به ارمغان آورد، نه هر تعليم و تربيتي .
دلشاد تهراني (١٣٨٣) تربيت اسلامي را«رفع موانع و ايجاد مقتضيات براي آن که استعدادهاي انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود»تعريف کرده است . «شخصيت و استعدادهاي انسان ابعاد و جوانب گوناگوني دارند. آن گاه که اين شخصيت و استعدادها در بعد عقلاني ،عاطفي و اخلاقي – ديني به اوج شکوفايي خود رسند و به خوبي بر طبق موازين اسلام رشد يابند تربيت اسلامي مصداق مي يابد؛ يعني مقامي که آدمي به اوج شناخت نسبت به خداوند نائل مي آيد و فقط او را به عنوان پرورگار خويش بر مي گزيند»( علوي ،١٣٨٦ ،ص ١٢٣).
گرچه موجودات زنده همه تربيت پذيرند، اما تربيت پذيري انسان از ويژگي هاي خاصي برخوردار است . انسان با برخورداري از عقل و تدبير و عواطف انساني ، تربيت پذيرتر از ديگر موجودات نظام آفرينش مي باشد. انسان موضوع اصلي دانش تعليم و تربيت است . چراکه او قابليت رشد علمي و تکامل رفتاري را دارد. بحث از انسان و ظرفيت هاي او از موضوع هاي مشترک بين تمام مکاتب الهي و مادي است . وَُ يزَکِّيهِمْ وَُ يعَِّلمُهُمُ اْلکِتابَ وَ اْلحِکْمَة َ(آل عمران . ١٦٤).
همچنين امام صادق (ع ) مي فرمايند «مطالعه بسيار و پي گير در مسائل علمي باعث شگفتي عقل و تقويت نيروي فکر و فهم است ( فلسفي ،١٣٦٨، ج ٢ ،ص ٥). دست يابي به ايده آل ها و آرمان هاي تربيت ديني به طور دفعي و جهشي مقدور نيست . بايد به طور تدريجي انسان به مراحل بالاي رشد و قرب الهي برسد .
تعليم و تربيت يکي از مهم ترين هدف هاي عالي پيامبران بوده است ؛ تا انسان به کمال و هدف خلقت نايل شود.
فلاسفه و دانشمندان حتي پيروان مکاتب مادي و الحادي با روش و بينش خويش از تعليم و تربيت سخن گفته اند.
تربيت به معاني رشد دادن و رفع موانع جهت شکوفايي استعدادها به سوي کمال است . تعليم بدون تربيت موجب سقوط انسان خواهد شد. قرآن کريم سند مدون تعليم و تربيت است که با کلام )إقرا ... عََّلمَْ الإِْنسانَ مَاَ لمْ
َيعَْلم ْ(العلق .١)، بر بشر نازل گرديد. رشد فردي و اجتماعي ، غلبه بر طبيعت و ... از ضرورت هاي مهم بحث تعليم و تربيت هستند.
علم را مي توان کمال دانست ، اما نه به طور مطلق ؛ بلکه علمي که وسيله اي براي رسيدن به کمال اصيل باشد، اما اگر در جهت ضد کمال از آن بهره برداري شود، مقدمة نقص و سقوط انسان خواهد بود. امام باقر عليه السّلام به نقل از رسول خدا صّلي الَّله عليه و آله فرمود: شب را بروز آور در حالي که دانشمند يا دانش پژوه باشي ، و بپرهيز از اينکه وقت گذران و خوش گذران باشي ( طبرسي ، ترجمه هوشمند و محمدي ؛ ١٣٨٩ ،ص ٢٦١).
بنابراين تمام ارزش ها، مخصوص علمي خواهد بود که همانند ابزاري در مسير تکامل انسان قرار گيرد. در تأييد اين کلام ، اعتراف و فرياد متفکران دل سوز جهان ، همه جا رسيده که بدبختي هاي بشر امروز معلول علم بدون معنويت و اخلاق و تعليم بدون تربيت است و تربيت علمي خالص ، انساني تک بعدي ساخته است که به شدت جامعه را تهديد مي کند(موسوي همداني ،١٣٧٤، ج ٦ ،ص ٢٤٢).
هستي شناسي در تربيت اسلامي
در نگرش واقع گراي اسلامي وجود جهان ، امري مسلم وبديهي است . يعني جهانِ هستي مجموعه اي است به هم پيوسته از واقعيت هاي بس گوناگون ، که هيچ شک و ترديدي در اصل وجود آن راه ندارد . «در آموزه هاي اسلامي از انسان خواسته شده تا در شناخت خود و محيط خويش فارغ از پندارها و ذهنيات ، هر چيز را همان طور که هست ، با همة خصوصيات واقعي اش و با همة ابعاد مختلف و پيوستگي ها و وابستگي هايش بشناسد. اصل تمام موجودات و مقوِّم آن ها خداوندي است که از هرکمال ، بالاترين مرتبه اش را دارد .خداي متعال از هرگونه عيب و نقص و فقر و نياز، پيراسته است »(مباني نظري سند تحول بنيادين آموزش و پرورش ،١٣٩٠،صص ٥٠-٤٨).
تمامي کائنات عالم وجود تسليم امر خداوندند.ُ تسَبِّحَُ لهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ اْلأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ ُيسَبِّحُِ بحَمْدِهِ وَ لکِنْ لاََ تفْقَهُونََ تسْبِيحَهُمْ إَِّنهُ کَانَ حَلِيماً غَفُورًا ؛آسمان هاي هفت گانه و زمين و هر کس که در آنهاست او را تسبيح مي گويند، و هيچ چيز نيست مگر اينکه در حال ستايش ، تسبيح او مي گويد ، ولي شما تسبيح آنها را درنمي يابيد . به راستي که او همواره بردبار و آمرزنده است (الاسراء. ٤٤).
غنچه اي که به گل مي نشيند، درختي که سايه مي گستراند، بوته اي که با وزش نسيمي به حرکت در مي آيد، ستاره اي که نور مي دهد، همگي با انجام وظايفي که خداوند براي آنان مقرر داشته به رسالت و و ظيفه آسماني خود عمل مي کنند. تنها آدمي است که به واسطه ي اراده ي ويژه اي که به او داده شده است ،گاهي اوقات سر از مقام تسليم بر مي تابد و مترصد مي گردد بر خلاف نظام هستي و کائنات رفتار نمايد. بنابراين مي توان گفت بندگي خود به نوعي انطباق کامل و هماهنگي تمام با مجموعه هستي و وجود است و چنين حالتي هرگز نمي تواند محدود به زمان يا مکان خاص شود. روح «خدا محوري » و «خدا مداري » بر تربيت ديني حاکم است .
اينکه حقيقت انسان چيست و اين موجود از چه استعداد و ظرفيت وجودي برخوردار است ، ملکي است يا ملکوتي ؛ در جهت گيري تربيت ، نحوة رفتار با انسان و سير انسان به سوي مقصد تربيت نقش تعيين کننده دارد. با توجه به اين جايگاه است که در سخنان پيشوايان معصوم بر شناخت انسان و معرفت نفس تأکيد بسيار شده است تا جايي که هيچ شناختي با آن قابل مقايسه نيست . از امام باقر(ع ) روايت شده است که فرمود:لا معرفة کمعرفتک ِبنفسک (مجلسي ،١٤٠٣، ج ٧٥ ،ص ١٦٥).
اين شناخت ، برترين معرفت ها و حکمت هاست ، چنان که در سخنان امير مؤمنان علي (ع ) آمده است :«افضل المعرفه ، معرفة الانسان نفسه » (تميمي آمدي ، ١٣٨٨ ،ص ٣٨٦). والايي اين معرفت تا آنجايي است که از پيشواي موحدان حضرت امير(ع ) در منبع پيشين چنين نقل شده که :«غايه المعرفه أن يعرف المرء نفسه » .
قرآن در آياتي انسان را ستايش کرده است ؛ مانند: (و لقد کرّمنا بني ادم و حملناهم في البرّ و البحر و رزقناهم من الطّيّبات و فضّلناهم علي کثير ممّن خلقنا تفضيلاً)؛ به راستي ، ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم و آنان را در خشکي و دريا بر مرکب ها نشانديم و از چيزهاي پاکيزه به ايشان روزي داديم و آن ها را بر بسياري از آفريده هاي خود برتري داديم (الاسراء. ٧٠)؛ (فأقِم وجهک للدّين حنيفاً فِطرت اللهّ التيَ فطر الناس عليها)؛ پس ، روي خود را با گرايش تمام به حق ، به سوي اين دين کن ؛ با همان سرشتي که خدا مردم را بر آن سرشته است ( الروم .٣٠).
در برابر اين آيات ، آيات ديگري است که خداوند در آن ها انسان را نکوهش کرده است ؛ مانند: (اّنه کان ظلوماً جهولاً)؛ راستي ، انسانْ ستمگري نادان بود(الاحزاب . ٧٢)و (إنّ الإنسان خلق هلوعاً إذا مسّه الشّرّ جزوعاً و إذا مسّه الخير منوعاً)؛ به راستي که انسانْ سخت آزمند و بي تاب خلق شده است ؛ چون صدمه اي به او مي رسد، عجز و لابه کند و چون خيري به او رسد، بخل ورزد ( المعارج . ٢١-١٩) (جوادي آملي ، محقق مصطفي پور،١٣٨٩ ،ص ٦٦).
وقتي که انسان جايگاه خود را در نظام هستي بررسي کرد و فطرت و طبيعت خود را شناخت ، مي داند که بنده و امين خداست و اعضا و جوارح او سپاه الهي و در کمين او هستند. اميرالمؤمنين (عليه السلام ) فرمود: «إعلموا عباد الله أنّ عليکم رَصدًا من أنفسکم و عيوناً من جوارحکم وحُفّاظ صدق يحفظون أعمالکم و عدد أنفاسکم »؛ (نهج البلاغه ، خطبه ١٥٧).
بندگان خدا بدانيد که از شما بر شما نگهباناني است و از اندام هايتان مراقبان و حافظاني که کرده هاي شما را به درستي در حساب آرند و نفس هايتان را مي شمارند؛ چنان که در رابطه با علم خدا نسبت به انسان و جوارح او فرمود:
«إن الّله سبحانه و تعالي لايخفي عليه ما العباد مقترفون في ليلهم ونهارهمَ لطُف به خُبرًا و أحاط به علماً أعضاؤکم شهوده وجوارحکم جنوده و ضمائرکم عيونه و خلواتکم عياُنه »؛ (نهج البلاغه ، خطبه ١٩٩)، همانا بر خداي تعالي پوشيده نيستْ چيزي که بندگان در روزها يا شام گاهان انجام مي دهند؛ به طور دقيق از اعمال آن ها آگاه است و با علم بي پايانش به همه آن ها احاطه دارد. اعضاي شما گواه او و اندام شما سپاهيان او و ضمير و وجدانتان جاسوسان او و خلوت ها و نهانتان در برابر او آشکار و عيان است .
از اين سخنان ، استفاده مي شود که اعضا و جوارح انسان سربازان خدايند؛ مبادا کسي تصور کند که هر کاري را خواست ، مي تواند آن را انجام دهد و هرگونه که اراده کرد، مي تواند از آن استفاده کند؛ بلکه همگان بايد بدانند که اگر بيراهه رفتند با همين زبان و چشم و دست و پا آن ها را مي گيرد و رسوا مي کند ( جوادي آملي ،١٣٨٩،ص ٦٧).
همچنين ايشان بيان مي دارند «چون رابطه انسان با خدا، رابطه عارف و معروف و رابطه محب و محبوب است ، اگر کسي در برابر او بدرفتاري و عصيان کرد، خداوند در آغاز او را مهلت مي دهد و راه توبه را به روي او باز مي کند تا وي با استفاده از استمهال الهي و توبه و انابه به درگاه او به سوي خدا برگردد؛ که اگر برنگردد، با او اعلام جنگ داده است ؛ چنان که درباره رباخوار فرمود: (فأذنوا بحربٍ من الله )؛ ( انفال : ٣٥) خداوند با اين که زمين را ذلول و نرم آفريد تا انسان بر روي آن زندگي و معيشت خود را تامين کند، اما اگر کسي بيراهه رفت ، همين زمين او را مي گيرد(جوادي آملي ، محقق مصطفي پور ،١٣٨٩ ،ص ٧٥).
با توجه به روايت من عرف نفسه فقد عرف رّبه ، معلوم مي شود که براي رسيدن به معرفت رب که کمال و آرمان نهايي است ، شناخت انسان ضروري مي باشد. با معنا يا بي معنا بودن زندگي انسان بستگي کامل به تصويري دارد که انسان شناسي از انسان رسم مي کند. به عنوان نمونه اگر در شناخت انسان به اين تصوير برسيم که انسان داراي هدف معقولي نيست که در طور زندگي خود به سوي آن روان باشد و او را موجودي محکوم به جبر بدانيم که نمي تواند سرنوشت خويش را رقم بزند، در اين صورت زندگي بشر بي معنا و سراسر پوچ و بي روح خواهد بود. اما اگر تصور ما از انسان موجودي هدف مند و مختار باشد که سرنوشت خويش را مي سازد، زندگي او معقول و با معنا خواهد شد .
از آنجايي که انسان کامل در هر زمان ، خليفة خداوند بر مخلوقات ، کليد باب معرفت حق و واسطة فيض ربوبي رب العالمين بر جميع موجودات است ، بنابراين در مسير پيچيده و دشوار تکوين و تعاليِ پيوستة هويت خويش ، جهت شناخت مقصد، بازشناسي راه از بيراهه و سهولت رسيدن به مقصود، نيازمند آن است که مصاديق حقيقي انسان کامل (پيامبران الهي و امامان معصوم عليهم السلام ) را بشناسد و با تولي وتأسّي به ايشان - به عنوان اسوة حسنه - در مجراي ربوبيت الهي قرار گيرد.
غايت تربيت ، معرفت الله و اتصاف به صفات حسناي الهي است و اين راه از خود انسان مي گذرد: «يا أّيهَا اّلذينَ آمَنُوا عََليْکُمْ أْنفُسَکُم ْ»(المائده . ١٠٥) علامه طباطبايي :در تفسير اين آيه مي نويسد:«از عبارت عََليْکُمْ أْنفُسَکُمْ که مؤمنان را به پرداختن به نفس خود فرمان داده است ، به خوبي دريافت مي شود که نفس مؤمن ، همان راهي است که به سلوک آن و ملتزم بودن بدان فرمان داده شده است ؛ زيرا وقتي گفته مي شود، زنهار راه را گم مکن ، معنايش التزام به خود راه است ، نه جدا نشدن از راهروان . بنابراين در اينجا هم که مي فرمايد: زنهار نفس هايتان را از دست ندهيد، معلوم مي شود که نفس ها همان راهند نه راهرو، چنان که نظير اين معنا در آية زير به چشم مي خورد«وَ أنّ هذا صِراطي مُسْتَقيمًاَ فاّتبِعُوهُ وَ لاَ تتّبِعُوا السّبُلََ فتَفَرّقَِ بکُمْ عَنْ سَبيلِه ِ»(الانعام . ١٥٣) ؛ و توصيه کرد به اينکه اين دستورات راه راست من است ، پس از آن پيروي کنيد و از راه هاي ديگر پيروي مکنيد که شما را از راه او پراکنده سازد» (موسوي همداني ،١٣٧٤، ج ٦، ص ٢٤٢).
در تربيت ديني همه تصميم گيري ها و فعاليت ها بر اساس شريعت اسلامي طراحي مي شود.اهداف تربيت به نحوي تعيين مي شوند که تحقق آن ها انسان را به خداوند متعال نزديک سازد . پرورش انسان خدا محور ،متفکر و تزکيه شده که از جمله اهداف تربيتي است همه بر اساس مکتب تربيتي اسلام طراحي مي شوند.در تربيت ديني هدف ها الهي هستند، روشها نيز بايد الهي باشند. بسياري از رفتارهاي اسلامي از طريق همانند سازي با رفتار معلم در وجود دانش آموزان شکل مي گيرد.
انسان از يک سو به دنبال بقا و ماندگاري است و از سوي ديگر اين بقا را به شکلي عزيزانه مي خواهد. چيزي که نابود شود و بيش از حيات نباتي ، سهمي از زندگي نداشته باشد، هرگز مطلوب آدمي نيست و زندگاني با ذّلت را نيز نه تنها نمي خواهد، بلکه مرگ را بر آن ترجيح مي دهد. پس انسان ، هم حيات و بقا را مي خواهد و هم عزت و سربلندي .
يعني بشر همواره در پي بقاي عزيزانه است .
تربيت الهي در قرآن ، هم بقاي انسان را تضمين مي کند و هم عزت او را تأمين مي نمايد و راه حيات عزيزانه را براي بشر هموار مي سازد. از سويي به انسان مي فهماند که او بسان درخت نيست که پس از يک دوره حياتِ گياهي به هيزم و سپس خاکستر، تبديل شود و بر اين پندار که پس از مرگ ، صالح و مفسد، پرهيزگار و تبهکار همگي يکسان اند، خط بطلان مي کشد: ﴿أم نجعل اّلذين امنوا و عملوا الصّالحات کالمفسدين في الأرض أم نجعل المتّقين کالفجّار﴾ و با همين ادبيات الهي ، همسانيِ مُسلِم و مجرم را مردود مي خواند و مي فرمايد: ﴿أَفنجعل المسلمين کالمجرمين ﴾ (جوادي آملي ، محقق امين دين ،١٣٨١ ،ص ٢٥٦).
شناخت شناسي در تربيت اسلامي
اسلام ، به عنوان يک مکتب ، نظام تربيتي خاص خود را دارد. هدف اصلي پيامبران و رهبران الهي تعليم و تربيت انسان هاست . تقارن بيشتر مسائل علمي قرآن با نکات تربيتي اخلاقي براي آن است که مهم ترين برنامه پيامبران (عليهم السلام ) تعليم کتاب و حکمت و تربيت نفوس براي رسيدن به کامل ترين درجه انسانيّت است : «َيتلوا عََليهِم آياِتهِ وُيزَکّيهِم وُيعَِّلمُهُمُ الکِتابَ والحِکمَة ».(آل عمران . ١٦٤؛ الجمعه . ٢)( جوادي آملي ،١٣٨٩،ج ١٧،ص ٧٤)و(جوادي آملي ، ١٣٨٩،ج ١٨،ص ٤٩٤).
علوي (١٣٨٦) به نقل از محجوب (١٤٠٨) بيان داشته است که «اسلام ، تفکر علمي را اساس هر امري در زندگي قرار مي دهد و آنان که روش علمي را اساس تفکر شان قرار مي دهند، صاحبان عقل و خرد مي باشند، زيرا اين روش است که انسان را به سوي ياد و درک خدا و تقواي الهي سوق مي دهد».
علم حقيقي از ديدگاه اسلام از منزلت بالايي بر خوردار مي باشد، لذا در مبحث «تأثير شناخت شناسي بر تربيت » مي توان گفت به واسطه همان اهميت و منزلت «علم » است که «معلم » در فلسفه تربيتي اسلام و در تعليم و تربيت اسلامي از مقام بسيار شامخ و والايي برخوردار مي باشد. اين وظيفه معلم است که در جهت پرورش حواس ، عقل و قلب شاگردان و متربيان خويش اقدام نمايد. در آموزش و تدريس مدرس و معلم هرگز نبايد از گفتن «نمي دانم » آنگاه که مطلبي را نميداند شرم داشته باشد:«و لا يستحين احد منکم اذا سئل عما لا يعلم ان يقول لا اعلم »(نهج البلاغه ، حکمت ٨٢).
از ديد گاه آيت الله جوادي آملي در هر علمي سلسله اي از منابع ،مباني و مواد در اختيار است . مواد فقهي ، حقوقي و قانوني از مباني و مباني از منابع گرفته مي شوند. بر اين اساس براي علم نيز ريشه و مبناي خاصي است .
مباني تعليم و تربيت در اسلام سخنان خداوند و دستورات الهي خواهند بود. منبع عقل است و نقل ؛ نقل همان کتاب و سنت است . دستورات الهي گاهي از قرآن کريم و گاهي از سيره و سخنان ائمه معصومين صلوات الله عليهم که مفسر قرآن هستند؛ گرفته مي شوند. سيره معصومين يعني تفسير قرآن . آنها حقايق قرآن را بهتر از ديگران مي دانند، لذا ايشان حقيقت قرآن گاهي با لفظ ، گاهي با عمل ،گاهي با حال و گاهي با مقال تبيين و تفسير مي کنند.
آيت الله جوادي آملي بيان مي دارند :«اگر ما مي گوييم مبناي تعليم و تربيت در اسلام وحي آسماني است ؛ ايـن را به استناد فتواي عقل مي گوييم . ما حرمت ، اهميت وحي ، مقام والاي وحي ، سيره ارزشمند معصـومين را از راه عقـل مي شناسيم . قهرًا مبناي تعليم و تربيت ، به عقل هم تکيه مي کند. زيرا اگر ما بگوييم عقل نقش و سهمي نـدارد، زيـر بناي اوليه ارزش وحي و سيره معصومين را انکار کرده ايم »(مجله رشد معلم ،ص ١١).
از نظر استاد، وحي به معناي دين ، شريعت و مانند آن نيست ؛ بلکه وحي نظير عقل ، نوعي يـا سـطحي از شـناخت است که به وسيله آن ، دين ، شريعت و اراده ي تشريعي يا حتي اراده تکويني خداوند منکشف مي گـردد. وحـي کـلام و پيام الهي را از طريق

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید