بخشی از مقاله
چکیده
امروزه، سازمان نوسازی مدارس کشور بیتوجه به جامعهی محلیِ مدارس و فرهنگ هر جامعه به ساخت مدارسی پرداخته است که در خوشبینانهترین حالت تنها نیاز آموزشی دانشآموزان را برآورده میسازد. این ساختمانهای مکعبیشکلِ همسان گویی در خلاء مشغول به فعالیتند؛ چرا که هیچ ارتباطی با اجتماع خود ندارند! این در حالیست که در جهان تلاشهای ویژهای در زمینهی تعامل محله با مدرسه و نهادهای مربوطه میشود و این مهم تاثیر بهسزایی در تربیت دانشآموزان و آشنایی آنها با محیط بیرون از مدرسه دارد. مدرسه در جامعهی کنونی ایران یکی از مهمترین نهادهایی است که نیاز مبرمی به بازنگری دارد. مدرسه را میتوان بهعنوان یک مرکز اجتماعی و مکانی برای یادگیری ساکنین همسایگیهای خود تعریف کرد. این پژوهش کیفی با روش استدلال قیاسی به مقایسهی مدارس متداول ایران و مدارس اجتماعی میپردازد و هدف آن پاسخ به این سوال است که کدام یک از این دو مدرسه در پاسخگویی به معیارهای اجتماعی، اقتصادی و آموزشی کارآمدتر میباشند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مدارس متداول ایران در بسیاری از زمینهها دچار ضعف و محدودیت است و این محدودیت تا حد زیادی ناشی از جداسازی آموزش از فرهنگ و تعاملات اجتماعی میباشد که مدرسه را منزوی ساختهاست. رویکرد اجتماعیِ مدارس علاوه بر پویایی و سرزندگی محله، زمینهی تعامل همهی اهالی و مشارکت آنها را در امور مدرسه فراهم میسازد که در ایجاد و افزایش حس اجتماعیِ محلی موثر میباشد؛ ضمن اینکه ارتقاء بهرهوری اقتصادی و آموزشی را نیز بههمراه دارد.
واژههای کلیدی: مدارس اجتماعی، مدارس تمام وقت، رویکرد اجتماعی مدارس، مدارس متداول.
-1 مقدمه
امروزه، کسانی که بهدنبال توسعه و اصلاح جامعه هستند، از آموزش و پرورش صحبت میکنند؛ رویکردهای برآمده از عصر فناوری ارتباطات و تحولات در تعلیم و تربیت، موجب بازتعریف مفاهیم اساسی تعلیم و تربیت شده است؛ دانش، تدریس، معلم، شاگرد، محتوای درسی و مدرسه در حال احراز تعاریف جدید هستند و در بسیاری از موارد، تعاریف سنتی آموزش از بین رفته و نیازمند بازنگری هستند؛ برای مثال از بین رفتن مرز بین دولتهای ملی و جامعهی جهانی، بین فرهنگ ملی و خرده فرهنگهای تشکیل دهندهی آن، بین مدرسه و جامعهی محلی، بین خانه و مدرسه، بین آموزش رسمی و غیررسمی، بین شاگرد و معلم، بین والدین و فرزندان آنها و ... موجب شده تا چالشهای عمدهای در آموزش ایجاد شود .[1] متاسفانه آنچه که امروز بهعنوان مدل کالبدی مدرسه شناخته میشود هیچ نکته مهم و تازهای نسبت به نخستین نمونههای مدارس عصر حاضر مطرح نساخته است .[2] واقعیت این است که در کنار تحولات تاریخی و فرهنگی در کشور ما که منجر به دگرگونی بسیاری در فاصله گرفتن از الگوهای سنتی زندگی شد، هیچگونه درایت و تعمق آگاهانهای نسبت به تحول در ملزومات یک فضای آموزشی سازنده پدید نیامده است .[3]
متاسفانه در سالهای اخیر، مدارس کشور ما، اغلب بدون توجه به جامعهی محلی خود ساخته میشوند و این عدم توجه در عناصر کالبدیشان مشهود است. حصار و دیوار جداکنندهی مدرسه از محله بهعنوان یکی از این عناصر قلمداد میشود. نگاه به مدرسه در ایران تنها محدود به ساختمانهایی محصور و جدا افتاده از اجتماع محلی خود - چه به لحاظ فیزیکی و چه به لحاظ عملکردی - است که تنها موظفند تعدادی دانشآموز را در ساعاتی مشخص در خود جای دهند و بعد از آن توسط سرایدار مدرسه مهر و موم گردند. در مدارس کشور ما و نوع نگاهی که در موضوع طراحی فضاهای مدارس میشود، تنها توجه معطوف به نیازهای درونی مدرسه میباشد و آنچه که از مدرسه بر بسیاری از پندارهای ذهنی ما نقش بسته، محیطی است صرفا برای آموزش دانشآموزان، بهگونهای که مدت زمان مشخصی را درآن سپری میکنند و پس از طیشدن آن، مدرسه را ترک مینمایند؛ بنابراین نگاه به مدرسه بهعنوان یک مرکز اجتماعی و مکانی برای یادگیری همسایگیهای خود وجود ندارد و یا در مواردی اندک، تنها بهصورت مشارکتهای مقطعی یا استفاده از امکانات مدرسه در موارد خاص است .[4]
این در حالیست که در جهان تلاشهای ویژهای در زمینهی همکاری محله با مدرسه و نهادهای مربوطه میشود و این مهم تاثیر بهسزایی در تربیت دانشآموزان و آشنا شدن آنها با محیط بیرون از مدرسه دارد .[3] در سالهای اخیر، نیازهای خاص اجتماعی و ارتباط میان مدرسه و محیط اجتماعی از مسائل مورد توجه بوده است .[5] در ایران، غالبا این ارتباط و همکاری محدود، یکطرفه و کلیشهای شده است. انجمنهای اولیا و مربیان جایگاه لازم را پیدا نکردهاند و کمتر در مدارس جدی گرفته میشوند. دربیشتر مدارس والدین خوب کسانی هستند که یا وجوه بالایی بپردازند یا امکانات مناسبی را برای مدرسه جذب کنند. به راستی آیا مدارس ما توانستهاند با آغوشی باز از والدین، افراد محله یا حتی خود دانشآموزان استقبال نمایند؟ آیا ما توانستهایم با طرحهایمان محیطی ایجاد کنیم که علاوه بر دانشآموزان، دیگر افراد محله نیز مدرسه را جزئی از جامعهی خود بدانند و در فعالیتهای روزمره و یا هفتگی خود از آن مکان استفاده نمایند؟ آیا مدارس ما با این فضاهای وسیعی که دارند و غالبا فقط در نیمی از روز مورد استفاده قرار میگیرند، قابلیت این را ندارند که در ساعات بیشتری از روز و ایام تعطیل یا تابستان به دیگر افراد محله خدمات مناسب ارائه دهند [3]؟
در معماری امروز، گرایش به کالبدهای چندعملکردی و چندوجهی مجددا مورد توجه قرار گرفته است .[ 6] مدرسه از جمله نهادهایی است که با ویژگیهای خاص خود نهتنها پتانسیل مناسبی در پذیرش عملکردهای مختلف دارد، بلکه میتواند نقشهای متفاوتی در زمینهی مسائل اجتماعی و فرهنگی ایفا کند؛ بدین معنا که علاوه بر عملکرد رسمی خود، توان پاسخدهی به نیازهای آموزشی محله را نیز داشته باشد و بهعنوان یک مرکز اجتماعی و مکانی برای یادگیری همسایگیهای خود درنظر گرفته شود؛ متاسفانه این مسئله در محیطهای یادگیری در ایران نادیده انگاشته شده است. مدرسه به عنوان یک ظرفیت کالبدی بالا، با توجه به ساعات کاری مدارس در ایران، بهرهوری خود را، معمولا، تنها به 6 ساعت در روز محدود کرده است و آنچنان که میتواند مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرد. این در حالیست که با توجه به کمبود سرانه فضاهای خدمات عمومی - آموزشی، فرهنگی و ... - در اکثر شهرهای ایران، میتوان از این ظرفیت کالبدی در راستای جبران این کمبودها نهایت استفاده را برد. ایدهی مدرسهی اجتماعی، بر این مطلب تاکید دارد که مدرسه باید برای رسیدن به حیات واقعی خود، تبدیل به محیطهایی برای استفادهی همهی افراد جامعه شود و بهدنبال بهرهگرفتن از خصوصیات فرهنگی- بومی جوامع مختلف است. کارکرد اجتماعی مدرسه بستگی به ارتباط موثر با ویژگیهای فرهنگی مذکور دارد؛ بنابراین طرح مدرسه بهتر است با مشارکت افراد مختلفی حاصل شود که متعلق به همسایگی مدرسه هستند.
از مطالعهی وضعیت موجود در آموزش و پرورش و نوع مدارس کشورمان میتوان دریافت که در طول سالیان گذشته، تلاش موفقیتآمیزی برای شناسایی چالشهای پیش رو و مقابله با آنها بهعمل نیامده و اگر هم اقدامی صورت گرفته جامع و کامل نبوده و الگوی کالبدی مدارس کشور، کماکان به روش سنتی خود بنا میشود. رویکرد اجتماعی به مدارس در قیاس با مدارس متداول ایران امتیازاتی را بههمراه دارد که مستلزم تغییر رویه معمولِ نگرش به مدارس است. بنابراین، میتوان عنوان داشت که یکی از مسائل مورد توجه در کیفیت بخشی به مدارس کشور نغییر نوع رویکرد و باز تعریف آنها میباشد. تبدیل مدرسه به پاتوقی برای همهی افراد محله در ساعات غیر آموزش رسمی و تعریف آن بهعنوان پیوند دهندهی محله و مدرسه و مرکز اجتماع- فرهنگی محله، میتواند در این زمینه راهگشا باشد. در واقع با تعریف و ایجاد مدارس اجتماعی در ایران و حمایت سازمانهای مربوطه همچون سازمان نوسازی مدارس و شهرداریها میتوان از این مدارس در راستای افزایش تعاملات اجتماعی، بهرهوری اقتصادی و آموزشی بهرهمند شد.
-2 پیشینه ی نظریه ی مدارس اجتماعی
مفاهیم کلی و نوآوریهای اجتماعی که از مدارس اجتماعی امروز در آمریکا وجود دارد، حداقل به سال 1889 برمیگردد .[7] در اوایل قرن بیست، ایدهی جان دیویی2با عنوان "مدرسه بهعنوان مرکز جامعه"، به آوردن فرصتها و امکانات به مدارس دولتی تاکید کرد .[8] او اعتقاد داشت که مدارس تمام ظرفیت خود را به کار نمیگیرند و برای آوردن فرصتهای مشابه به مدارس عمومی و قرار دادن مدارس در مرکز زندگی اجتماعی اقدام نمود .[9] نظریهی مدارس اجتماعی در دهه 30 در آمریکا، با هدف برآوردن نیازهای آموزشی، فرهنگی و اجتماعی مطرح شد. بهطور تقریبا همزمان در انگلستان، این مدارس با اهدافی چون برآوردن نیازهای کودکان و بزرگسالان در رابطه با یادگیری،گذران اوقات فراغت، برقراری ارتباط با دیگران و... ساخته شدند؛ اما این ایده بهدلیل مشکلات ناشی از وقوع جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن تا اواخر دههی 60 و اوایل دههی 70 رواج نیافت .[6