بخشی از مقاله

چکیده
تحلیل روایی بهعنوان شکل غالب تبیینهای تاریخی امروزه موردعلاقه جامعهشناسی تاریخی در سطح جهان قرارگرفته است. بااینوجود در ایران کمتر دراینباره مقالهای نوشته شده است. یکی از دلایل چنین بیتوجهی، وجود ابهاماتی درباره این ژانر تاریخی است. تحلیل خلاف واقع نیز سرنوشتی بهتر از این ندارد. این مقاله سعی میکند تا این دو روش را در جامعهشناسی تاریخی توضیح دهد. وجود موردهای - cases - منحصربهفرد در جامعهشناسی تاریخی اهمیت این مباحث را بیشازپیش ضروری ساخته است. در شرایطی که تاریخ هر پدیده خاص است و بهوسیله شرایط خاصی ایجاد میشود، به نظر میرسد که تبیین روایی تا حدودی مفید باشد. در مواقعی که مورد تجربی وجود نداشته باشد و نتوان از روشهای آماری برای آزمون فرضیهها استفاده کرد، تحلیل خلاف واقع با طرح مقایسههای فرضی کار تطبیق موارد را حل میکند. در پایان مقاله بهعنوان نمونه یک کار تحلیل روایی و تحلیل خلاف واقع را انجام میدهیم. این کار به تبیین اعلان بیطرفی ارتش در انقلاب اسلامی ایران میپردازد.

کلمات کلیدی: روایت، تبیین روایی، خلاف واقع، تحلیل خلاف واقع، روشهای تاریخی، اعلان بیطرفی ارتش در انقلاب اسلامی ایران.

مقدمهابهام تبیینهای روایی در مسئله روایت و نقش آن در تاریخ و جامعهشناسی تاریخی است. در ابتدا آنچه ضروری است تعریف روایت است. تعاریف گوناگونی درباره روایت وجود دارد. در اینجا سعی میکنیم بر اساس تعریف زیر مسائل مهم روایت را مطرح کنیم. روایت 1 را به شکل زیر میتوان تعریف کرد: تنظیم رویدادها بر مبنای نوعی توالی ضروری یا متحمل، از یک آغاز روشن تا یک انجام واضح و قابلاثبات، این عناصر در کل یک وحدت زیباییشناختی قابلتشخیص و قانعکنندهای را تشکیل میدهد - استانفورد :1382 . - 349 بر اساس این تعریف مسائل گوناگونی ایجاد میشود. اولین مسئله، مسئله هستی شناختی روای ت است. آیا روایت به لحاظ هستی شناختی وجود دارد؟ آیا روایت یک سازه تحلیلی و جعل مورخان است یا خیر؟

در پاسخ به مسئله هستی شناختی روایت سه دیدگاه ایجادشده است. . 1 دیدگاه رئالیسم روایتی.2 2 دیدگاه برساختگرایی.3 3 روایت گرایی4 - فی، . - 311 : 1381

·    ازنظر دیدگاه رئالیسم روایتی، روایت وجود - هستی - دارد. رئالیسم روایتی مدعی است که ساختارهای روایتی در درون خود جهان انسانی موجودند و نهصرفاً در داستانهایی که مردم درباره این جهان میسرایند و نقل میکنند. زندگیهای انسانی پیشاپیش خود شکل داستانی میگیرند، پیش از آنکه مورخان یا زندگینامه نویسان تلاش کنند تا این داستانها را نقل کنند - فی، همان:. - 311 در این دیدگاه یک نوع جبرگرایی دیده میشود که در روایتها وجود دارد که پیشاپیش کنش انسانها را تعیین میکند. به عبارت بهتر دیگر، روایت دارای قدرت علی است. در اینجا وظیفه مورخان، تنها بازنمایی واقعیت و انضمامی کردن روایتهای پنهان است. روایت در اینجا یک مصنوع ادبی، جعل مورخ و سازه تحلیلی جامعهشناختی نیست. در این برداشت روایت به معنای ساختن نیست بلکه به معنای روایت کردن است.

·    ازنظر دیدگاه برساختگرایی روایتی روایت وجود - هستی - ندارد. برساختگرایی روایتی مدعی است: مورخان ساختارهایی روایتی را بر جریان بیشکل وقایع بار میکند - همان:. - 330 در اینجا، روایت یک مصنوع ادبی، سازه تحلیلی و جعل مورخ است. همچنان که وایت میگوید: روایتهای تاریخی داستانهای کلامی هستند که محتوای آنها به همان اندازه که پیدا میشوند، جعل میشوند - استانفورد، همان: . - 414 بهعبارتدیگر، گذشته تاریخیواقعاً وجود ندارد وصرفاً آفریده مورخان کنونی است. این برداشت سازهانگاری5 است - پمپا، . - 178 : 1379 برای ذکر نکتهای در ترسیم این دیدگاه باید گفت که ویژگی ضروری هر داستان این است که باید شروع، وسط و خاتمهای داشته باشد. لیکن واقعیت نه آغازی دارد، نه میانهای و نه انتهایی. ازاینرو وقتی درباره گذشته بر اساس آغاز، وسط و انتها میاندیشیم در حقیقت ساختاری را بر آن تحمیل میکنیم که خود فاقد آن است. - پمپا، - 1379:211

·    روایت در نظر روایت گرایی به لحاظ هستی شناختی وجود دارد. در اینجا انسانها منفعل نیستند بلکه قادر به کنش آزادانه هستند. باوجوداین، روایتها مصنوع ادبی هستند که جنبههای از واقعیت را بازنمایی میکنند. به عبارت بهتر، روایتگرایی راه میانهای را میان
رئالیسم روایتی و برساختگرایی روایتی در پیش میگیرد. به این امید که بتواند عناصر ارزشمند هر دو را در دل خود جای دهد. - فی، همان: - 337 با توجه به سه دیدگاه فوق میتوانیم مسائل زیر را طراحی و حلو فصل کنیم:

-1مسائل مربوط به رابطه واقعیت با روایت - بازنمایی روایت از واقعیت - ؛ -2روایت در مقام سازه تحلیلی، جعل مورخ و مصنوع ادبی؛

-3روایت کردن و روایت ساختن؛
-4روایت متعدد از واقعیتهای واحد.

دومین مسئله، مربوط به مسئله تفاوت روایت با سالشمار و گاهشمار است.این امر که روایت تنظیم رویدادها است، امری عامی است که توسط سالشمارها و گاهشمارها نیز انجام میپذیرد. باوجوداین بین روایت و این دو تفاوتهای وجود دارد. استانفورد تفاوت این دو با روایت را در پنج مورد میداند که عبارتاند از:

.1هرچند در هر سه توالی تاریخهای معین وجود دارد ولی این توالی در سالشمار و گاهشمار توالی پایدار نیست.

.2بیگمان هدف تدوینکننده سالشمار روایت کردن داستان یا پر کردن شکافها و پیوند زدن رویدادها نیست.

.3هیچ موضوع محوری و پیشینهای - دو عنصر لازم روایت - در سالشمارها وجود ندارد.

.4هر جند که در تدوینکنندگان گاهشمارها پیوند بین وقایع را نیز برقرار میسازند و موضوع محوری و پیشینهای در گاهشمارها وجود دارد ولی برخلاف روایت فاقد نتیجهگیری و طرح اولیه است.

.5روایت برخلاف گاهشمار و سالشمار واجد معناست - استانفورد، همان: - 358؛ بنابراین روایت دارای طرح اولیه - پیرنگ - ، ثبت متوالی رویدادها، پیوندهای - معمولاً - علی، موضوع و پیشینه و معنا است. اموری که در سالشمارها و گاهشمارها غایب هستند.

جایگاه روایت در علوم
روایت جایگاه خاصی در علوم زبانشناسی، مطالعات فمینیستی، روانشناسی شناختی، تاریخ، جامعهشناسی، ادبیات داستانی، سینما، اندیشه شناسی و... دارد - مکاریک، . - 154 : 1384 استانفورد درباره ماهیت تأثیر و نفوذ و اهمیت روایت میگوید: اگر روایت واقعی ت را مینمایاند، عکسها هم اینگونه هستند، اگر شخصیت آدمی را میکاوند، روانشناسی نیز چنین کاری میکند. اگر نشانگر کنشهای اجتماعی هستند جامعهشناسی نیز چنین است. اگر اثباتکننده علت و معلول است همه علوم این کار را میکنند . اگر ما را توانا میسازد تا به دنیای دیگر بگریزیم، رؤیاها، مواد مخدر، هنر و دین قادر به این کار هستند. اگر از تنشهای ما میکاهند ورزش نیز چنین تأثیری دارد. - استانفورد، همان: . - 348 نقل و قول مطول نشانگر اهمی ت روایتهاست که میتواند با همه علوم رابطه برقرار کند. آنچه در این مقاله اهمیت دارد رابطه روایت، تاریخ و جامعهشناسی تاریخی است که در زیر به آن اشاره میکنیم.

روایت بیگمان شکل سنتی نگارش تاریخ است و بسیاری افراد مدعی هستند که این شکل هنوز مناسبترین شکل تاریخنگاری است. - استانفورد، همان: . - 348 با شکلگیری مکتب آنال و تبیین ساختار اقتصادی و اجتماعی، روایت بهعنوان یک ژانر تاریخی، از حوزه تاریخ حذف شد. برخی درصد احیاء روایت در تاریخ شدند . این احیا منجر به نفی تبیینهای علمی مبتنی بر علیت اقتصادی و رواج تاریخنویسی شد. در ادامه این جریان نقدهای بر استلزامات احیاء روایت وارد شد که برای رشته تاریخ مؤثر بود - شارتیه، . - 397 : 1379 باوجود افتوخیز در کاربرد روایت برخی بر تضاد روایت با تاریخ، برخی بر همسوئی روایت و تاریخ تأکید میکنند.

اولین رابطهای که بین جامعهشناسی و روایت برقرار شد، از جانب جامعه شناسان اولیه بود. رابطه روایت و جامعهشناسی تاریخی در رابطه تاریخ و جامعهشناسی مطرح گردید. کنت مورخان را تحقیر نمود و اسپنسر اعلام نمود که جامعه شناسی به تأیید و حمایت از تاریخ برخاسته است - برک، . - 421 : 1379 وی مینویسد: " مهمترین وظیفهای که مورخ میتواند بر عهده بگیرد عبارت است از: نقل و روایت سرگذشت ملل تا از این طریق مواد و مصالح موردنیاز جامعهشناسی تطبیقی را فراهم سازد - همان - . در بهترین حالت، مورخان گردآورندگان مواد خام برای جامعه شناسان تلقی میشوند و در بدترین وجهکلاً، بیربط و بهدردنخور به شمار میرفتند . شرححال سلاطین و پادشاهان، بندرت به درد روشن ساختن علمالاجتماع خواهند خورد - همان: . - 422
باوجوداین، تلاشهای زیادی برای جامعهشناختی شدن تاریخ و تاریخیتر شدن جامعهشناسی در دهههای اخیر انجامگرفته است - استانفورد، همان: . - 203 برخی با واسازی حال و گذشته - هیچ تفاوتی بین حال با گذشته وجود ندارد - درصد آشتی تاریخ و جامعهشناسی برآمدند. بهعبارتدیگر، با شبیه ساختن ی ا واسازی روایت و واقعیت، تاریخ و جامعهشناسی یکی میشوند، با این تفاوت که تاریخ روایتها را و جامعه شناسی واقعیت باواسطه - روای ت - را بررسی میکند و بین روایت و واقعیت هیچ تفاوتی وجود ندارد. - وریج کاظمی، - 83 :1383 تلاشهای نیز برای تأسیس جامعهشناسی روایی - مانیز، - 1993 صورت گرفت تا تاریخ، روایت و جامعهشناسی را باهم آشتی دهند - گوتم، . - 2003

کاربرد روایت

در علوم از روایت بهگونهای متفاوتی استفاده میشود. دامنه کاربرد این ژانر از شیوه نگارش تاریخ شروع و به تبیین علی تاریخی ختم میگردد. کاربردهای زیر میتواند تا حدودی نشانگر این دامنه باشد:

.1 اولین کاربرد روایت، کاربرد نگارشی و گزارشی نتایج تحقیق است. اگر ما به پیروی از کارل مارکس و ماکس وبر بین ارائه خطابی و یا هنری دستاوردهای پژوهشی و ساختار منطقی و روش تحقیق تمایز قائل شویم و رابطه بین ارائه دستاوردهای تحقیق - گزارشی تحقیق - و ساختار روش تحقیق و تحلیل را مسئله خیز بدانیم - سیلورمن :1382 - 10 روایتصرفاً شیوه ادبی است برای آراستن نتایج و دستاوردهای پژوهشی. این کار در کنار شیوهای دیگر مانند شیوه علی، شیوه آماری و... قرار دارد. در اینجا، به نظر میرسد شیوه روایی به دلیل وجه گذرا و زمانمند تاریخنگاری برای تمام مورخان شیوهای غیرقابلاجتناب است . کاربرد نگارشی و گزارشی از روایت تنها ابزاری برای ارائه نتایج است - لوید، . - 336 : 1379

2.    کاربرد دیگر روایت بازنمایی واقعیت است. در اینجا از روایت برای بازنمایی واقعیت استفاده میسود. در مقایسه با نقشههای جغرافیدان یا تعمیمها - فرضیه و یا قوانین - طبیعیدانها، یک روایت شاید نوع بسیار عجیبی از بازنمایی به نظرمی آید - استانفورد، همان: . - 249

3.    کاربرد دیگر روایت نقش حجت آوری تبیین علی است. در این موقعیت تحلیل روایی تمهیدی برای ارزیابی علی و بهعنوان روش مکمل روشهای حجت آوری بکار میرود. لیتل بر نقش حجت آوری علی روایت تأکید میکند: "رایجترین روش برای تأیید اینگونه تحلیلهای علی آن است که مکانیسمهای علی خاصی را ارائه دهیم که پارههای مختلف داستان را به هم ربط میدهند. نقل تاریخی یکی از اهدافش همین است که رشته حوادث را از علت به معلول وصل کند" - لیتل، . - 42 :1373 روایت در اینجا شگردی است برای توجیه تبیین که خود بهنوعی تبیینی از چگونگی وقوع چیزها است. در این نوع از تبیین، علل جستجو نمیشوند بلکه رویدادهاصرفاً روایت میشود. گزارش دقیق از چگونگی وقوع چیزها خود میتواند تبیین باشد، چنانچه اوکشات درباره روایت میگوید"روایت گزارشی است از چرایی وقوع آنها" - استانفورد، همان: . - 231 اسکاچ یل در کتاب خویش از این روش استفاده کرده است - ماهونی، - 1999 گریفین روایت را در معنای ارزیابی علی و تعیین اهمیت وقایع به کار میبرد - گریفین، 1993 و . - 1098

4.    روایت بهعنوان فهم تبیین: مقایسه و بررسی تبیینها بدون در نظر گرفتن روایت و بررسی روایت بدون در نظر داشتن تبیینها بسیار سادهلوحانه است؛ زیرا فهم و دریافت تاریخی در چارچوب روایت و با کمک ابزار روایتی، ترتیبات و ترکیبات آن صورت میگیرد. در اینجا فهم تاریخی به معنی زمینهسازی و زمینهیابی است که فینفسه نوعی فهم و دریافت است. لذا بهاندازه تعداد زمینه و طرحها کلی، میتواند فهم و دریافت ایجاد کرد. - شارتیه، . - 399 : 1379 روایت در اینجا قادر است تا فهمی از واقعیت ارائه دهد. همچنان که پل وینه میگوید: آنچه تبیین نامیده میشود چیزی نیست جز روشی برای مرتب ساختن و تنظیم برآوردها دریک طرح قابلفهم - همان: . - 398 در اینجا فهم به معنای واقعیت بخشیدن به قابلیت دنبال کردن یک داستان است - استانفورد، همان: - 284 گریفین روایت را در معنای فهم نیز بهکاربرده است - گریفین، همان، - 1105 فهم داستان یا فهم یک واقعه تاریخی از طریق روایت صورت میگیرد.
5.    روایت بهعنوان شکلی از تبیین: روایت میتواند بهعنوان یک تبیین مطرح شود. تبیینها به دو صورت میتوان دستهبندی شود. از یکسو، میتوانیم مانند اتکینسون سه نوع تبیین را از هم جدا کنیم:

1.    تبیین عقلانی .2 تبیین قانونمند .3 تبیین روایی - اتکینسون، - 36 :1379؛ و از سوی دیگر، با نظر گرفتن زمان، تبیینهای را به دو نوع زمانمند و غیر زمانمند تقسیم کنیم. - گوتم، . - 1996 در شیوههای غیر زمانمند یا بیزمان، یک رویداد یا دستهای از رویدادها بر اساس قوانین کلی و عام تبیین میشوند که حالت قانون فراگیر را میگیرد و به روایت همپل پوپر معروف است که قادر به تبیین و پیشبینی است - همان - . در شکل دیگر تبیین زمان مطرح میشود. نقد قانون فراگیر همپل پوپر بهوسیله تصادف و جریانهای وابسته به مسیر شکلگیری این نوع از تبیین را ضروری ساخت - همان - . با توجه به تقسیمبندی فوق، تبیین روایی شکل زمانمند تبیین را به خود میگیرد. تبیین روایی عبارت است از: نقل و روایت حوادث و وقایع رخداده پیش از واقعه مورد تبیین - اتکینسون، همان:. - 41 در تبیین روایی میتوان تبیینهای عقلانی و قانونمند هم به کار برد.

در مورد تبیینی بودن روایت نظریات گوناگونی ارائهشده است. به نظر میرسد که ردیابی علت در اینجا با مسائل زیر روبرو شود. به نظر ما تبیین روایی دارای مسائل زیر است:

1.    آیا پیوستنگاری تبیین موجهی است. بهعبارتدیگر آیا تبیین یک رویداد از طریق شناسایی روابط درونی آن با رویدادهای دیگر و قرار دادن در بستر تاریخی خود - استانفورد، همان: - 241 بهطور صحیحی علت واقعی را کشف میکند.

2.    بر طبق نظر برساختگرایی روایتی روایت وجود ندارد و یک مصنوع ادبی و جعل مورخان است؛ بنابراین روایت دارای قدرت علی نیست - فی، . - 1381

3.    این امر که از واقعیت واحد روایت متعدد میشود نقد دیگری برای این نوع از تبیین است - استانفورد، همان -
4.    پدیدهها در شکل مفهومی خود هیچگاه در ذهن مورخ وجود ندارد. بهعبارتدیگر بخش مهم موضوعات موردعلاقه در تاریخ، ممکن نیست به همین شکل در اذهان یا ضمیر خودآگاه آدمهای آن دوره، ثبتشده باشد؛ مانند رنسانس و انقلاب صنعتی - اتکنیسون :1379 . - 42

در پاسخ به این مسائل میتوان نکتهای را مطرح کرد. در نظر فی تبیین روایی به نظر شکل تبیینهای تکوینی را به خود میگیرد. "در تبیینهای تکوینی واقعه e که باید توضیح داده شود بهعنوان مرحله نهایی در توالی وقایعی که منجر به آن شدهاند، عرصه میشود؛ بنابراین، در تبیینهای تکوینی e از طریق توصیف مراحلی متوالی توضیح داده میشود که سبب شدهاند e سرانجام e شود. در تبیینهای تکوینی، مراحل فقط برحسب زمان و به ترتیب زمانی مرتب نمیشوند، بلکه در این نوع تبیینها بایستی نشان داده شود که هر مرحله منجر به مرحله بعدی میشود و درنهایت این مراحل به آن واقعه موردنظر منجر میشود " - فی، همان، . - 296 اگر به صورت

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید