بخشی از مقاله

چکیده

کلیله و دمنه یکی از پر ارج ترین و پر مایه ترین متون نثر ادب فارسی است،که از جهات گوناگون قابلیت بحث و بررسی دارد.یکی از رویکرد هایی که در بررسی و مطالعه این اثر می توان از آن بهره جست،روایت شناسی است،که به عنوان یکی از شیوه های باز خوانی و تحلیل متن ازآن استفاده می شود.بررسی روایت شناسانه یک متن ادبی،به شناخت الگوی روایی حاکم بر آن،کمک می کند.دراین میان،ساختارگرایانی نظیر گرماس،در جست و جوی کشف و شناخت الگوی جامع روایت،دست به نوآوری هایی زده اند؛ که از آن جمله می توان به کشف روابط و مناسبات میان ماهیت شخصیت های داستان اشاره کرد.در مقاله پیش رو،ساختار روایی پنج حکایت از کلیله و دمنه،با عناوین:

زاهد و راسو،زاهد و مهمان او،زرگر و سیاح، شاهزاده و یاران او،و تیرانداز و ماده شیر،مورد بررسی قرارگرفته است. بررسی حکایت ها نشان می دهد که در همه آن ها،راوی با جدایی از زمان و مکان - فضا - ،روایت را شروع کرده و به اقتضای داستان های کلاسیک،در همه جا حضور دارد.تمامی داستان ها از نحو روایی برخورداراست.ونحو روایت آن ها،چگونگی ترکیب عناصر نحوی داستان های گوناگون است.در این داستان ها مقصود از نشانه، توصیف ویژگی ها و حالات شخصیت هاست.

مقدمه

کلیله و دمنه یکی از بزرگ ترین آثار ادبیات داستانی کلاسیک و از برجسته ترین نمونه های ادب تعلیمی است.این کتاب،در اصل متعلق به ادب حکمت آمیز هند بوده که در روزگارانوشیروان - 579-531م - ،توسط»برزویه طبیب« به ایران آورده شده است. - محجوب،. - 44 :1369این کتاب مجموعه ای از حکایات است که با هدف تعلیم و گاه از زبان حیوانات نقل شده است.»کلیله و دمنه به لحاظ نوع ادبی،اثری است تمثیلی از نوع فابل - - Fableکه شیوه آریاییان در داستان پردازی بوده است و از مقوله ادب تعلیمی به شمار می آید

روایت معرف زنجیره ای از رخدادها است که در زمان و مکان - فضا - واقع شده و روایت شناسی مجموعه ای از احکام کلی درباره ژانرهای روایی حاکم بر روایت - داستان گویی - و ساختار پیرنگ است

کاربرد روایت شناسی به چگونگی روایت شدن داستان ها،تمرکز بر روشمندی وتمرکز بر ساختار زیربنایی که شکل گیری داستان ها را امکان پذیرمی کند،می پردازد از این رو،هدف روایت شناسی کشف الگوی جامع روایت است که در تمامی روش های ممکن،روایت داستان را دربر می گیرد.به بیان دیگر»هدف اصلی روایت شناسی،تعیین قواعد یا مجموعه قوانینی برای داستان نویسی است که درشکال مختلف پیرنگ تجلّی می یابد -

تاریخچه روایت شناسی

روایت شناسی در تاریخ خود همواره با نظریه های متنوعی از چهره های مهم علمی-ادبی روبرو بوده است که می توان آن را به سه دوره ی پیشاساختارگرا - از1914 تا - 1960 با چهره هایی همچون توماشفسکی و شلکوفسکی، ساختارگرا - از 1960 تا - 1980 با چهره هایی همچون پراپ،اشتراوس،گریماس،برمون،بارت و تودورف و دوره ی پساساختارگرا که اغلب چهره های آن متأثر از ژرارژ نت بودند، تقسیم کرد.

ازنظرتاریخی نخستین گام را در عرصه روایت شناسی،»ارسطو«برداشته.»او در فصل سوم بوطیقا،میان بازنمایی یک ابژه - سرگذشت - به وسیله راوی - نقل - ،وبازنمایی آن - محاکات - ،از طریق شخصیت هاتمایز قائل شد

آ.ژ.گریماس - 1917 لیتوانی - ،تقابلی را که اشتراوس میان مفاهیم اولیه تفکر انسان به کار می برد،در مورد کنشگرها به کار برد.»کنشگرها در واقع همان اشخاص قصه هستند که ممکن است همه شان در قصه حضور نداشته باشند

به عقیده ی اشتراوس مفاهیمی همچون روز/شب، بالا/پایین، چپ/راست و... مفاهیم اولیه تفکر انسان را شامل می شوند.گریماس این تقابل را در مورد کنشگرها به کار برد و هفت کنشگر ویژه پراپ راکه عبارت بودنداز  : شرور،بخشنده، اهداکننده،قهرمان دروغین،اعزام کننده، یاور و شاهزاده خانم، به شش کنشگر: فاعل/مفعول، فرستنده /گیرنده و یاریگر/مخالف تقلیل داد که در سه تقابل دوتایی شکل گرفتند.

تقابل نخست،اصلی ترین تقابل در الگوی کنشی گریماس است و فاعل چنان که در اکثر داستان های کلیله و دمنه هم خواهیم دید، همان قهرمان یا شخصیت اصلی داستان است و مفعول - ابژه یا موضوع شناسایی - همان آرزو یا خواسته ای است که فاعل - قهرمان - در پی آن است وممکن است شخص،شیء یا امری انتزاعی باشد.»در ساختار بنیادی گریماس رابطه ای براساس میل وجود دارد،به این معنا که فاعل به هدف میل دارد و همین میل است که داستان را پیش می برد

در تحلیل داستان های کلیله و دمنه می توان گفت که نویسنده آن در روایت های داستانی،جهانی را خلق می کند که در آن همه کشمکش ها به کشمکش های نمادین و بنیادی مرگ و زندگی فروکاسته می شود. در واقع طرز نگاه و زاویه دید اغلب داستان های کلیله و دمنه در مورد شخصیت های داستانی،بسیار درگیر درونمایه است و به اندازه ی کافی ساختاری نیست.در نتیجه اگر بخواهیم الگوی کنشی آن را با دیدگاه گریماس تطبیق دهیم، می توان گفت که این داستان ها بسیار انتزاعی هستند و روایت به مفهوم عام را توصیف می کنند.به علاوه تمامی عناصر احتمالی یک روایت و انواع ترکیبات این عناصر درمتن ادبی و غیر ادبی را مشخص می سازند.درنتیجه ساختار بنیادینی به وجود می آید که امکان شکل گیری معنا را فراهم می کند.

دراین اینجا با آوردن خلاصه ای از پنج حکایت از کلیله و دمنه، به تحلیل ساختاری و روایی این حکایت ها می پردازیم. این حکایت ها عبارتند از:

- 1زاهد و راسو - 2زاهد و مهمان او - 3زرگر و سیاح

- 4شاهزاده و یاران او - 5تیرانداز و ماده شیر.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید