بخشی از مقاله

چکیده

روایت در سادهترین مفهوم، داستانی است که در زمان روي میدهد و راوي کسی است که این داستان را نقل میکند. با اینکه حجم گستردهاي از اشعار نیمایوشیج روایتی از درد و رنج جامعه، عشق متعالی انسان به مردم و خاطرات کودکی و طبیعتی است که شاعر در آن زندگی کرده و تجربه آموخته اما به این جنبه از شعر او کمتر توجه شده است. در تمام اشعار روایی نیما، شاعر به عنوان داناي کل، شخصیتها و گفتار آنها را شکل داده و هر جا که لازم بوده با هنرمندي به توصیف صحنه و فضاي داستان پرداخته و یا با تفسیر و تحلیل واقعه،نتیجهگیري و پیامرسانی کرده است.

یکی از شیوههاي تبیین ارتباط شخصیتها با یگدیگر الگوي روایی گریماس است.گریماس پایهگذار مکتب نشانهشناسی پاریس با در نظر گرفتن مفهوم تقابلهاي دوگانه معتقد بود، هر داستان از تعدادي پیرفت و هر پیرفت از تعدادي الگو که الگوي کنش نامیده میشود، تشکیل شده است.

الگوي گریماس شیوة نگاه ما به متن رامورد توجه قرار میدهد و ما را یاري میکند تا با پرسشهاي متعدد به سوي متن برویم.بنابراین قضاوت نهایی در مورد رخدادها و شخصیتهابرعهده خواننده است.در این مقاله با توجه به قابل انطباق بودن نظریه گریماس با انواع روایت سعی بر آن است تا شخصیتهاي اشعار نیمابر اساس این نظریه بررسی شوند.با توجه به اینکه شخصیتهاي اشعار نیما بیشتر از دو نفر نیستند، اما امکان تحلیل آن بر مبناي این الگو میسر میباشد.

مقدمه

درروایتشناسی همانند مقوله زبان، نخستین نظریههاي روایتشناسی ازمیان فرمالیستهاي روسیه سربرآوردند. عمده تلاش روایتشناسان، تنظیم یک ساختار روایتی جهانی است که به وسیله آن هم بتوان به ساختار و روایت قصههاي عامیانه پرداخت و هم ساختار روایتی داستانها یپیچیده را بررسی کرد. ولادیمیر پراپ نخستین کسی است که براي قصههاي جادویی روسی الگوي مشخص روایی تنظیم کرد. پراپ پس ازبررسی قصههاي پریان روسبه این نتیجه دست یافت که شخصیتهاي قصهها مختلف هستند. ولی اعمالی که درقصه انجام میدهند از تعداد معینی تجاوز نمیکند. پراپ واحد سازندة روایت را کارکرد نامید. کارکرد به عملی کی از شخصیتهاي داستان اطلاق میشود. او پس ازتعیین کارکردها و استخراج نمونههاي آنها به راههاي احتمالی ترکیب وحرکتهاي موجود درقصهها پرداخت.

پس از پراپ، چندین نفر راه او را ادامه داده و آزمودههاي او را گسترش دادند. یکی از آنها روایتشناس پاریسی گریماس نام دارد. گریماس توانست از او فراتر رود. در مورد یافتههاي گریماس، در قسمت گریماس بیشتر توضیح داده خواهد شد.

»روایت، نقل رشتهاي ازحوادث واقعی یا تاریخی یاخیالی است؛ به گونهاي که ارتباطی میان آنها وجود داشته و این حوادث بازتاب یکدیگر باشند و در میان آنها پیوندي زمانی و انگیزهاي وجود داشته باشد.« - میرصادقی، 1390، - 126 روایتگري در شعر، چیز تازهاي نیستاصولاً. روایتگري با شعر پیوندي دیرینه دارد وحتی شاید بتوان گفت نخستین فرازهاي شعر و روایت درهم آمیختهاند.

ازدوحماسه منظوم هومر، »ادیسه و ایلیاد« نوشته قرن نهم قبل از میلاد تا »کمدي الهی« قرن سیزده میلادي و »بهشت گمشده« قرن هفده، ادبیات مغرب زمین همواره این آمیختگی را نشان داده است. در ادبیات پارسی نیز عشق نامه هاي متعدد از »لیلی و مجنون« و »ویس و رامین« تا »خسرو و شیرین«، »هماي و همایون« و شاهنامه سترگ حکیم توس و دهها اثر درخشان دیگر نشانگر همین حضور توأمان هستند و بعدها شاعران معاصرمانند »نیمایوشیج«، »مهدي اخوان ثالث«، »احمد شاملو«، »سیمین بهبهانی« ودهها شاعر معاصر دیگر نیز از هنر روایتگري و شعر روایی بهره برده اند.

»در شعر روایی، ساختار اصلی شعر، قصه و روایت است و آنچهصرفاً آن را در حوزة شعر وارد میکند، بیان منظوم و ترفندهاي شاعرانهاي است که به اصل روایت افزوده میشود، یعنی شاعرقصه اصلی را با آرایههاي شعري شاخ و برگ میدهد وآن را تأثیرگذارترمیکند.

»نیما بناي زبان شعر را بر نزدیک شدن به خصلت طبیعی کلام وسادگی بیان گذاشت، ولی خود هنوز به شکل غاییبهسامانِو آن دست نیافته بود. گرایش نیما به داستانگویی یا به قول خودش، »مدل روایی« در شعر، پیآیند همین نیاز یا باور به دگرآفرینی زبان در شعر ازطریق نزدیک شدن به طبیعت نثربود ،زیرا که نثر، ماهیتی روایی دارد. بهویژه اینکه منظو رنیما از نثر،بیشتر روایی یا داستانی است.

چندي است در باب روایت شناسی،پژوهش هایی در ایران صورت گرفته است.نخستین کتاب که با نظریه پراپ به بررسی قصه هاي ایران پرداخته است،ریخت شناسی قصه هاي جادویی نام دارد و پس از آن گریماس توانست از او فراتر رود.همچنین مقاله هایی دربارة ساختارشناسی داستانهایی چند از قبیل تاریخبیهقی، کلیله و دمنه، مثنوي، هفت پیکرو...نوشته شده است.اما در حوزة موضوع پیشنهادي کاري تحقیقی و علمی صورت نپذیرفته است.بنابراین پرداختن در اشعار نیما به ابعاد روایتشناسی با رویکرد به الگوي روایی گریماس،پژوهشی کاملاً نو به حساب میآید.

پیشینه تاریخی علم روایتشناسی

چامسکی عقیده داشت که »زبانهاي مختلف ،علیرغم تفاوت ظاهري، داراي قواعد دستوري مشترکی است که براي همه زبانهاي دنیا صادق است

همانطور که از نام مکتب فرمالیسم آشکار است فرمالیستهاتنها به فرم و شکل یک اثر ادبی اهمیت میدادند و بر جنبههاي صناعتی و تکنیکی اثر تأکید داشتند. آنانمتن ادبی را فارغ از هر گونه مناسبات تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و روانی مطالعه و بررسی میکردند

نظریه پردازان فرمالیسم خواستار این اصل بودند که با توجه تام و کامل به شکل اثر ادبی و بررسی آن به یک سلسله قواعد و قوانین منطقی دست یابند که به وسیله آن بتوانند ساختار سازمان یافته یک اثر را از وراي جملات و شکل ظاهري آن تدوین کنند.فرمالیستها بر این اساسدست» به تدوین نظریه ادبی زدند که به قابلیت تکنیکی و مهارت حرفهاي نویسنده توجه میکرد.

با وجود ایتکه پراپ نخستین کسی است که براي قصهها و افسانههاي جادویی روس یک الگوي روایی تنظیم کرد.پس میتوان نتیجه گرفت که»همچون مقوله زبان،نخستین نظریههاي روایتی از روسیه و جنبش موسوم به فرمالیستهاي روس در ابتداي قرن بیستم سر برآوردند.

»روایت هاي ایرانی عمدتاً منظوم بوده است اگرچه از دورة ساسانیان و حتی بعد از اسلام روایتهاي منثور نیز به دست آمده است. درمغرب زمین نیز روایت به شکل منظوم سابقه اي دیرینه دارد. ازسه نوع عمدة روایت منظوم که نمیتوان به حماسه،عشقنامه و بالاد اشاره کرد.

روایت و ویژگیهاي آن

تعریف حداقل گرا ازروایت چنین است: »توالی ازپیش انگاشته رخدادهایی که غیرتصادفی به هماتّصال یافتهاند. این تعریف، روایت را توالی رخدادهامعرّفی میکند و ارتباطی غیرتصادفی و هدفمند ر الازمه این توالی میکند.

درتحلیلهاي ساختارگرایانه روایت، جزئیات ظریف »سازوکارهاي«درونی متون ادبی بررسی میشوند تا واحدهاي ساختاري بنیادي مانند واحدهاي پیشروي روایت یا عملکردهاي حاکم بر کارکردهاي روایی متون کشف شوند.

روایت - Narration and/or »: - Narrativeنوعی از کلام و سخن است که رویداد یا رویدادهایی را بیان میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید