بخشی از مقاله


تحلیل رویکردها، ویژگیها و زمینه پیدایش انگاره شهر اسلامی

چکیده

شهر اسلامی با وجود مفهوم سهل و ممتنع ظاهري آن, از جمله مناقشه آمیزترین مفاهیم مورد مطالعه در حیطه نظامهاي مربوطه از جمله معماري, شهرسازي و تاریخ هنر است. گذشته از نظریاتی که در رد یـا تاییـد ایـن مفهـوم ارائه شدهاند, پژوهشهاي بسیاري به مطالعه چیستی شهر اسـلامی و مفـاهیم مشـابه چـون شـهر خاورمیانـهاي, شـهر عربی-اسلامی, شهر مسلمانان و ... پرداخته و با بررسی اجزاي تشکیل دهنده و ویژگی هاي آن، در پی ارائه تعریفی مشخص از آن بوده اند. به تبع تاریخچه و علل پیدایش و رواج این اصـطلاح و ناشـی از دیـدگاههـاي پژوهشـگران ابتدایی این انگاره، شهر اسلامی از ابتداي ظهور و بروز در مطالعات مربوطه همـواره متـأثر از مسـائلی بـوده کـه بـه شکلگیري یک کلیشه از آن منتج شده است و بر اساس این کلیشه و انگاره ادعایی، امکـانپـذیري اسـتفاده از آن در شهر معاصر مورد تردید قرار گرفته است. پژوهش حاضر که با مطالعه اسـنادي و بـا اسـتفاده از مهـمتـرین منـابع مربوطه انجام پذیرفته ، ضمن مطالعه ریشههاي شکلگیري انگاره شهر اسلامی، مسائل و مشـکلاتی را کـه منـتج بـه ارائه مفهومی کلیشه اي از آن شده است را مورد بررسـی و تحلیـل قـرار داده و در انتهـا پیشـنهاداتی را بـراي تبیـین مفهوم شهر اسلامی در دوره معاصر ارائه میدهد.


واژههاي کلیدي: اسلام، شهر، شهر اسلامی، شهرسازي اسلامی.

 


1

 

-1 مقدمه

تلاش براي توصیف و تعریف شهر نیز قدمتی به اندازه اندیشه شهر داشته است، این تلاش گاه مبتنی بر جمعیت شهر بوده، چنانکه در نمونه باستانی آن افلاطون شهر خوب را داراي جمعیتی معادل 5040 شهروند زمیندار دانسته است (لینچ،(311 و در قوانین مدرن در ایرلند 1500 نفر، در فرانسه، آلمان و ترکیه 2000 نفر، در ایالات متحده و مکزیک 2500 نفر، در هلند و یونان 5000 نفر مشخص کننده شهري بودن یک منطقه است (شیعه, (5 ,1385 وگاه بر پایه وجود عناصر خاص در یک محدوده بوده است براي مثال در دنیاي یونانی هلنیستی وجود تئاتر، ورزشگاه و تالار بار عام؛ در بینالنهرین، کامبوج و یا در میان مایاها، وجود معبد (موریس, .(413 ,1384 از سویی دیگر جغرافیدانان، اقتصاددانان، جامعهشناسان، تاریخدانان و ... هر یک با رویکردي به تعریف و یا ارائه متغیرهایی در تمیز شهر و غیر آن پرداختهاند (فکوهی, (39-38 ,1387، اما مسئله حائز اهمیت دشواري ارائه تعریفی جامع و فراگیر از »شهر« است. اتصاف صفت اسلامی به واژه شهر این مشکل و تعریف شهر اسلامی چنانکه در تاریخ هزار و چهارصدساله اسلام و در پهنه وسیع جغرافیایی سکونت مسلمانان صادق باشد را دچار چنین مشکلی مینماید.

تحقیق حاضر به دور از کنکاشهاي معنا شناختی و فلسفی – که خود مجالی دیگر را میطلبد – در پی بررسی تاریخی انگاره »شهر اسلامی«، ریشهها و تعاریف مربوطه است و میکوشد پس از بررسی سرچشمههاي این اصطلاح، ابعاد مختلف آن را مورد کنکاش قرار داده و پیشنهاداتی در مورد سکونتگاههاي شهري مسلمانان ارائه دهد.


-2 روش تحقیق

با توجه به ماهیت نظري پژوهش، روش تحقیق به صورت اسنادي و بررسی متون میباشد. گردآوري اطلاعات از طریق منابع کتابخانهاي، مطالعات و پژوهشهاي موجود و پایگاههاي اطلاعاتی است و به این منظور، منابع مربوط به شهر و شهرسازي اسلامی در نظامهاي علمی گوناگون مورد کنکاش قرار گرفتهاند. با توجه به سابقه حدود یک صد ساله توجه به مقوله شهر اسلامی و با عنایت به اهمیت نخستین پژوهش هاي انجام شده در این عرصه که در برخی موارد هنوز – با اشاره مستقیم و یا بدون اشاره به منبع اصلی – مرجع بسیاري دیدگاهها، تصورات و مفاهیم مرتبط با شهر اسلامی است3، مطالعه به این دیدگاهها ضروري مینمود که این به مهم با استفاده از منابع ثانویه جامع عمل پوشانده شد. همچنین تحقیق پس از ارائه سابقهاي از موضوع و ریشههاي پیدایش انگاره شهر اسلامی، به دستهبندي و ارائه موارد و مسائلی که انگاره »شهر اسلامی« را تحت تأثیر خویش قرار دادهاند –و گاهاً در منابع مختلف نیز به صورت پراکنده مورد اشاره قرار گرفته اند – میپردازد.

3 این ارجاع مکرر را ژانت ابولقد (1987) با اصطلاح چرخه اسناد مورد بررسی قرار داده است.


2


-3 ریشههاي پیدایش انگاره شهر اسلامی

پیدایش انگاره »شهر اسلامی« و به طور اخص شکلگیري واژهاي بدین عنوان براي اشاره به یک سکونتگاه, در ابتدا توسط شرقشناسان و در حوزه جغرافیایی شمال آفریقا بوده است. پژوهشگران نخستین، این شهر اسلامی را به عنوان موجودیتی مستقل, مبتنی بر جامعهاي که اساساً متفاوت از همتاي اروپایی آن بوده است، جعل کردهاند. انگاره شهر اسلامی در ابتدا بوسیله گروه کوچکی از پژوهشگران اروپایی در نیمه نخست قرن بیستم ارائه گردید. این پژوهشگران تفسیري اروپایی از شهرسازي »اسلامی« به عنوان جزئی لاینفک از مکتب شرقشناسی ارائه مینمودند .(Nasser, 2002, p. 173)
بر این اساس عقاید این پژوهشگران در باب شهر اسلامی و شهرسازي مسلمین اساساً هماهنگ با انگاره بنیادین شرقشناسی است که مطابق با آن، هر پدیده موجود در مدنیت و شهرگرایی کشورهاي مسلمان، نهایتاً توسط اسلام مشروط شده و مرتبط با اسلام است (Raymond, 1994, p. 4) که این سنت باعث تعمیمها و نتیجهگیريهایی شده که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.

پژوهشهاي نخستین در باب شهر اسلامی اساساً بر پایه دو رویکرد قرار داشتهاند؛ یکی از این رویکردها ساختار شهر اسلامی را به عوامل مذهبی و اجتماعی نسبت میداده و دیگري در پی توصیف ساختار این شهر بوسیله رویکردي داشته که بیشتر وابسته به تحلیل ساختار شهر و ویژگیهاي فیزیکی آن بود ( Neglia, 2008, p. .(3 در ادامه تلاش خواهد شد ویژگیهاي هر یک از دو رویکرد ذیل عناوین رویکرد تاریخ هنر و رویکرد جامعهشناسانه بر مبناي اسناد و مطالعات مربوط شناسایی گردد تا پس از آن امکان نقد و بررسی آنها و به طور خاص انگاره »شهر اسلامی« به صورت عام مهیا گردد.


-3-1 رویکرد تاریخ هنر
این رویکرد شهر اسلامی را از نظر شکلی و با استفاده از تحلیل گونهشناسانه و مورفولوژیکی تحلیل مینماید .(Al Sayyad & Tureli, 2009, p. 600 ) به عبارت دیگر این رویکرد شکل ظاهري شهر، عناصر سازنده آن، ارتباط عناصر با یکدیگر و مسائلی از این دست مطرح میباشد و پس از توصیفهایی که اغلب منتج به یک کلیشه از شهر اسلامی میگردد, با مقایسه آن با دیدگاه وبر – که در آثار خود در آثار خود حضور 5 عامل را شرط لازمه وجود شهر میداند که عبارتند از برج و بارو، بازار، دادگاهی مستقل و برخوردار از حداقل قوانین داخلی مستقل، اشکال مختلف انجمن متکی بر انتخاب آزاد افراد و استقلال نسبی و قدرت اداره عموم به وسیله کارگزاران برگزیده شهرنشینان (بورژواها) (وبر, – (87 ,1375 به نتیجهگیريهایی که عموماً داراي وجهی منفی نسبت به ماهیت و چیستی شهر در جوامع اسلامی است منتج میشود.

3

یک از نخستین تلاشها در تدوین ویژگیهاي شهر اسلامی مقاله ویلیام مارسیاس با عنوان »اسلام گرایی و زندگی شهري« است در سال 1928 به چاپ رسید. وي در این مقاله برخی موضوعات را معرفی مینماید که در بحثهاي متعاقب آن در مورد شهر اسلامی بارها و بارها ظاهر شدهاند. برخی از مهمترین این انگارهها عبارتند از اسلام اساساً دینی شهري است؛ شهرهاي جدید بسیاري توسط قدرتها و سلسلههاي اسلامی ایجاد شدهاند؛ و وي بر پایه توصیفات ابنخلدون، تعریفی از »شهر اسلامی« و آن را متشکل از سه جزء مسجد، بازار(سوق) و

حمام میداند .(Abu-Lughod, 1987, pp. 155-156)

پس از وي جرج مارسیاس در دهه 40، با پذیرفتن انگاره هاي پیشین، و با تاکید بر اهمیت عناصر سهگانه یاد شده، به توصیف شهر اقدام مینماید و مورفولوژي را به شهر اسلامی اعطا مینماید. وي به تفاوت میان محلات مسکونی و غیرمسکونی و این مسئله که محلات مسکونی اغلب بوسیله نژاد و قومیت از یکدیگر متمایز شدهاند اشاره کرده استنهایتاً. وي سازمان فیزیکی بازارهاي شهر را توصیف کرده و اشاره دارد که بازارها منظم بوده، داراي یک سلسله مراتب معین هستند و کاملاً اتفاقی نبودهاند .(Abu-Lughod, 1987, p. 156)

ونگرونهباوم در دهه 50 میلادي با تلفیق دیدگاههاي پیشین، به خصوص نظرات برادران مارسیاس، سعی در توصیف »شهر اسلامی« نمود که چیزي بیش از آنچه پیشتر اشاره شد، ارائه نکرده است. از دید لهتورنیه "هیچ چیزي در مورد شهرهاي مسلمانان غریبتر از خیابانهاي مستقیم شهرهاي رومی و یا مدرن نیست، تصویر هوایی از هر یک از شهرهاي مسلمانان، یادآور یک هزارتو است. به جاي وجود یک طرح و برنامه معین، خانهها، راههاي ارتباطی را مجبور به پیچیدن به دور خود و یا لغزیدن در میان خود نمودهاند، در نتیجه تعداد بسیار زیادي کوچههاي بنبست شکل گرفتهاند و خیابانهاي مستقیم بسیار نادر هستند" .(Raymond, 1994, p. 6) چنانکه مشاهده میشود دسته اول پژوهشگران، با اتخاذ رویکردي تاریخی یک کلیشه از شهر اسلامی بنا کردهاند که بیش از آنکه متکی بر ویژگیهاي راستین این شهرها باشد، حاصل مقایسه آن با انگارههاي شهر وبري است. علاوه بر این »شهر اسلامی« نوعی خود را به مجموعهاي شامل مسجد، بازار، حمام، محلات متخاصم و خیابانهاي پیچ در پیچ فرو کاهیدهاند. بدیهی است که نتیجهگیري منتج از این انگاره، آن را فاقد کارایی در دوران معاصر میداند و به طور کلی »شهر اسلامی« را شهري قهقرایی، عقب مانده، تباه شده شکست خورده معرفی میکند.


-3-2 رویکرد جامعهشناسانه

این رویکرد خصوصیات ساختاري نظم شهري را بررسی میکند .(Al Sayyad & Tureli, 2009, p. 600) مقاله رابرت برانشویک (1946) را میتوان نخستین تلاش در بررسی سازمان اجتماعی شهر و تلاش براي کشف علل منتج به شکل خاص یافت شده در شهرهاي اسلامی دانست. وي استدلال میکند که عرف مورد عمل

4

 

توسط قاضی، در طول زمان باعث پیدایش گونه الگوي فیزیکی یافت شده در شهرهاي قلمرو اسلامی شده است .(Abu-Lughod, 1987, p. 157) ون گرونهباوم منشاء برخی عناصر ساختار شهر – از جمله خیابانهاي باریک و مارپیچ – را به ذات برنامه ریزي نشده شهرهاي اسلامی و اغتشاش درونی آن ها و نیز جوهري گیج کننده محلات آنها نسبت میدهد و با تمرکز توجه بر ساختار اجتماعی-سیاسی سازمانهاي شهري، بر فقدان نهادهاي شهري و ساختارهاي جمعی تأکید میکند .(Neglia, 2008, p. 11) بر این اساس وي با تلفیق تحلیل شکلی با ساختار نهادي و ساطمان اجتماعی شهر اسلامی، مجموعهاي از تمامی تمایلات تقلیل گرایانه و منفی شرقشناسان

را ارائه مینماید .(AlSayyad, 1996, p. 92)
ویلرسه بر مبناي مطالعاتی که در انطاکیه و شهرهاي علوي شمال سوریه انجام داده است, مدلی از »شهر اسلامی« را تعریف میکند که عمیقاً بین گروههاي متخاصم چند پاره شده است (در اینجا مسلمان سنی مذهب، علویان، تركها و مسیحیان)، یک شهر از هم گسیخته، تجزیه شده به بخشهاي دروننگر و بسته . از سوي دیگر وي معتقد است شهرهاي این منطقه به دلایلی چند، از جمله دلایل تاریخی، جمعیتی، نژادي و مذهبی و یز بیثباتی حکومتهاي عرب موجود، ریشههاي انسانی در نواحی مجاور نداشته و به عنوان عنصري مسلط بر نواحی همجوار نقش انگلی نسبت به این مناطق دارند .(Raymond, 1994, pp. 5-6) دیدگاهی که به رغم قدمت تاریخی و حضور مداوم در سیاري مطالعات مربوطه به شهر اسلامی، توسط حورانی (1965) به چالش کشیده شده است.

ایرا لاپیدوس بجاي آزمودن دیدگاه وبر مبنی بر عدم وجود موجودیتهاي شهري واقعی در خاورمیانه، در پی بازتعریف موضوع با شناخت نیروهاي سازنده شهر بود. بر این اساس وي گروههاي مکمل سازنده ساختار شهر را متشکل از چهار گروه خواص نظامی، علما، بازرگانان و بزرگان محلی معرفی مینماید ( AlSayyad, (1996, p. 93 بدین ترتیب وي علاوه بر رد عدم وجود سازمان اجتماعی سکونتگاههاي مسلمانان، انگاره وبري در مورد این شهرها را نیز به چالش میکشد.

مقاله بدیع ژانت ابولقد را نیز میتوان در این دسته قرار داد. ابولقد، پس از ارائه فهرستی از عواملی که از نظر او شهر سنتی اسلامی را میسازند، برخی را از اتصاف به صفت اسلامی مبرا دانسته و مینویسد "زمانی که تأثیر اي عوامل حذف شدند، آنچه براي جستجو باقی میماند عبارت است از ویژگیهاي اجتماعی، سیاسی و حقوقی اسلام که فرایندي را شکل میدهد، و نه انحصاراً تعیین میکند، که به موجب آن شهرهاي اسلامی شکل گرفته، دگرگون شده و مجدداً متحول میشوند" .(Abu-Lughod, 1987, p. 162) بر این اساس وي معتقد است اسلام به چند طریق در شکلدهی شهرهاي قلمرو خویش موثر است: اسلام تمایز حقوقی شدیدي در بین گروههاي مردم بر مبناي ارتباط آنها با امت (جامعه معتقدین) و بنابراین با حکومت به وجود میآورد. این تمایز در مجموعه قلمرو گرایی ایشان وجود داشته و قابل ترجمه به تمایز فضایی، تحت شرایط ویژه است؛ اسلام با


5

 

تشویق جدایی جنسیتی، مجموعهاي از ضروریات معمارانه و فضایی را به وجود میآورد که تنها داراي دامنه محدودي از راهحلهاست؛ ونهایتاً در ارتباط با نظام حقوق مالکیتها که حقوق و وظایف متقابل مالکین و حکومت را مدیریت میکند، این قوانین عرفی و دستورالعملها فرایندي را به راه میاندازند که به موجب آن یک الگوي فضایی به صورت پیوسته بازسازي میشود .(Abu-Lughod, 1987, pp. 162-163)

چنانچه مشاهده میشود در رویکرد جامعهشناسانه شهر اسلامی فاقد برنامه مدون شهري و توسعهاي و نهادهاي مربوطه میباشد، به جاي قوانین مدون، اختلافات توسط قاضی و بر اساس عرف و سنت نامدون حل و فصل میگردد، داراي رابطه اي انگلی با محیط پیرامون است و در درون خود نیز فاقد انسجام بوده، از گروههایی متخاصم تشکیل شده است، حقوق زنان و اقلیت هاي مذهبی در آن رعایت نمیگردد، فاقد سازمانهاي اجتماعی و نهادهاي صنفی است و به طور کلی با مبنا قرار دادن انگاره وبري از شهر، »شهر اسلامی« را با عدم وجود عناصر ذکر شده توسط وي صورتبندي نمودهاند.


-4 بررسی و تحلیل انگاره »شهر اسلامی«

»شهر اسلامی« گرچه انگارهاي سهل و ممتنع مینماید و به کرات در معانی و کاربردهاي متفاوت و گاه متضاد استفاده شده است، اما مقولهاي مناقشه آمیز , چندپهلو، غیر قطعی و مجادله انگیز است. جمعبندي و تجزیه و تحلیل تلاشهاي صورت پذیرفته در توصیف و تعریف »شهر اسلامی« و شناخت نقاطی که در طی زمانی نزدیک به یک قرن از تعریف این موضوع محل مجادله و پرسش بودهاند، میتواند نقطهاي آغازین براي تاباندن نوري – هرچند اندك – بر این انگاره باشد.

بر این اساس با مطالعه منابع مختلف و با بررسی رویکردها و نگرشهاي مختلف به موضوع، سه دسته کلی از انتقادها شناسایی شده است که هر یک به زیر بخشهایی قابل تقسیم است که در ادامه مورد بحث و بررسی قرار خواهند گرفت.


-4-1 مسائل منتج از نوع نگرش به »شهر اسلامی«

با مطالعه منابع موجود و با تفحص در نتیجهگیريها و استنتاجهاي منتج از آنها، مسائل ناشی از نوع نگرش به انگاره »شهر اسلامی« را میتوان ذیل سه زیر مجموعه به صورت زیر مدون نمود.

-4-1-1 اروپا محوري: پژوهشگران و اندیشمندان نظامها و رشتههاي مرتبط با شهر اسلامی، به خصوص پژوهشگران نخستین این موضوع، بیش از آنکه سکونتگاههاي مسلمانان را در زمینه خاص آنها مورد مطالعه قرار داده و سعی در شناخت ویژگیها، خصوصیات و نیروهاي سازنده و پارامترهاي دخیل در شکلگیري آنها داشته باشند، سعی در توصیف آنها بر اساس معیارهاي شهر اروپایی داشتهاند.

6

ايکلمن در بررسی شهر ایدهآل وبري، سه رویکرد در مواجهه با آن را مطرح کرده است که میتواند در بررسی رابطه زیستگاههاي مسلمانان به شهر وبري و در پاسخگویی به ادعاي عدم وجود شهر در قلمرو مسلمانان مورد اشاره قرار گیردنخست: پذیرفتن تمام و کمال این انگاره و احتمالاً انطباق و به کار گیري آن در مورد شهرهاي مسلمانان است؛ دومین مواجهه، انکار آن به واسطه قوممدارانه بودن آن است، با این استدلال که گونه شهر ایدهآلی که وبر از آن سخن می گوید و فرهنگ اروپایی، در یک طبقه جاي داشته و تمایل همسانی دارند؛ در سومین نحوه از مواجهه، میتوان نقش شهر به عنوان عنصري زیستپذیر در مقایسه بین فرهنگی را تکذیب نمود. بر این اساس برخی از مفاهیم همچون سلسله مراتب، قدرت و ایدههاي مرتبط با نظم سیاسی و اقتصادي میتوانند در یک مقایسه بین فرهنگی قابل پاسخگویی باشند، اما شاید مقوله شهر را نتوان در این میان برشمرد.

.(Eickelman, 1974, p. 175)

بدون دخول در جزئیات دیدگاهها، تلاش ماسینیون در جستجو براي اصناف گیلدمانند در شهرهاي اسلامی را میتوان نمونهاي از رویکرد نخستین دانست. مجموعه مطالعات بسیم حکیم از جمله مقاله وي با عنوان »شکل شهر در فرهنگهاي اسلامی سنتی: مطالعات مورد نیاز براي ساخت تئوري(Hakim, 1999) « نمونهاي از تلاشهاي مرتبط با رویکرد دوم و بالاخره نظریه اتنو-سیتی4 در رابطه با شهر (Landay, 1971) را نمونهاي از سومین رویکرد به انگاره وبري از شهر و ارتباط آن با »شهر اسلامی« معرفی نمود.

-4-1-2 نگرش ایستا به شهر: جرج مارسیاس براي توصیف شهر اسلامی و براي شناخت اجزاي سازنده آن که حتی امروزه به صورت فراوان در مطالعات مختلف – بدون اشاره به منبع اصلی – مورد استفاده قرار میگیرد و حتی در دایرهالمعارف مطالعات شهري ذیل مدخل شهر اسلامی به عنوان کلیشه شهر اسلامی معرفی شده است (Kahera, 2010, p. 404) ، در صفحات متوالی به فسطاط قرن ده، فاس در عصر سلاطین بنومرین در قرن چهاردهم و الجزایر دوره حکومت تركها استناد کرده (Raymond, 1994, p. 8) که حاکی از نگاه وي به »شهر اسلامی« به عنوان انگاره بیزمان و ثابت در طول زمان است. در نمونهاي دیگر لهتورنیه براي توصیف فاس در 1900 میلادي، به نوشته ها و اسناد مربوط به دوره بنومرین استناد کرده است ( Abu-Lughod, 1987, p. (159 و این شهر را در دوره قرون وسطی و در قرن نوزدهم یکسان فرض کرده است.

ماسینینون نیز به صورتی مشابه، این بار در ارتباط با بازار، تغییرناپذیري کاربريهاي تجاري در اطراف مسجد، از نخستین شهرهاي مسلمانان تا زمان استعمار فرانسویان بر کشورهاي مسلماننشین شمال آفریقا را مطرح کرده است. بدین ترتیب، آنچه تحت انگاره »شهر اسلامی« مطرح شده است، شهري بیزمان است، یا حداقل به نظر میرسد تغییر دورههاي تاریخی سازمان آن را به هیچ نحوي متأثر ننموده است. در هر مورد، به خصوص شرقشناسان، شهرهاي موجود در قلمرو سکونت مسلمانان را مشابه با شهر توصیف شده در متون مربوط به


7

 

دوران کلاسیک فرض کردهاند(. (Raymond, 1994, p. 7 به عبارت دیگر "مدل شهر اسلامی،مدلی ناقص است زیرا به مثابه یک کلیشه زمان و رشد شهري را در نظر قرار نداده است" ( Al Sayyad & Tureli, 2009,

.(p. 601

-4-1-3 عدم توجه به شهر معاصر: بسیاري از مطالعات انجام شده در ارتباط با »شهر اسلامی« و توصیفات ارائه شده از این انگاره شهرهاي معاصر را از توصیف شهر اسلامی کنار گذاشتهاند و حتی فراتر از آن امکانپذیري و لزوم توجه به اسلام در ساماندهی شهر معاصر مسلمانان را مورد سوال قرار دادهاند. این رویکرد منجر به نتیجهگیريهایی از نوع آنچه ابولقد انجام داده گشته است. از دید وي "هیچ یک از شرایط امروزي اجازه ساخت شهر اسلامی به وسیله طراحی را نمیدهد" .(Abu-Lughod, 1987, p. 173)

گرچه برخی از تلاشهاي صورت گرفته در مطالعه شهر اسلامی معاصر، به بررسی آماري شهرهاي موجود در "کشورهاي مسلمان" به عنوان کشورهایی که اکثر جمعیت آن مذهب اسلام را برگزیدهاند محدوده شده است (براي مثال (Ahmad, 1995، اما در کنار آن پژوهشهاي قابل توجهی نیز در ارتباط با امکانپذیري و لزوم توجه به اسلام در طراحی شهر معاصر و افزودن شهر معاصر به مطالعات مرتبط با شهر و شهرسازي اسلامی صورت پذیرفته است. در این زمینه حکیم 15 مورد از پژوهشهایی که براي تدوین تئوري شکل »شهر اسلامی« که قابل استفاده در شهرهاي معاصر باشد را برشمرده است .(Hakim, 1999) وي در جایی دیگر ضمن تفکیک درسهاي مستخرج از اصول اسلامی سکونتگاههاي سنتی به سه دسته انگاره، مدل و نظریه، بر ضرورت تفکیک میان فرایند و فراورده و توجه به فرایندها و کاربرد اصول اساسی در شهرهاي معاصر و اسلامی نمودن شهر معاصر تاکید نموده است .(Hakim, 1991)
دستهاي دیگر از مطالعات، با ارائه نظریاتی دامنه توجه به اسلام را نسبت به انگاره تاریخی و محدود شهر اسلامی فراتر بردهاندنوحا. نَصر با اقتباس دو انگاره Islamdom و Islamicate از هاجسون ، معتقد است "اصطلاح شهر مسلمین یا با بسط معنی شهرهاي متأثر از فرهنگ مسلمین ، شهري را توصیف می کند که در آن مسلمانان (و غیر مسلمانان)، زندگی خود را با تعامل با زمینه محلی داشته و در آن بین نیازهایشان و سایر زمینهها و سنتهاي فرهنگی که در آن خود را یافتهاند تناسب وجود دارد. در این مفهوم، فرهنگ مسلمین میتواند شامل آن دسته سکونتگاههایی گردد که اسلام در آنها مسلط نیست اما برخی از عناصر فرهنگ محلی در ارتباط با فرهنگ ارائه شده توسط اسلام قابل ردیابی است. بر این اساس در فرهنگ مسلمین درجاتی وجود دارد که باید تعریف گردد، از محلات اسلامی، شامل نمونههایی چون بخشهاي مسلمان نشین کشور چین یا تمام یک منطقه

یا شهر" .(Nasser, 2002, p. 176)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید