بخشی از مقاله
چکیده:
استعاره در زبانشناسی شناختی ابزاری برای شناخت نظام تفکری انسان است. کلاناستعارهها و طرح-وارههای استعاری نشان از اندیشه و تجربه افراد دارند. شناخت و دستهبندی زیرساختهای استعاری متن، از طریق کلیدواژهها مارا در دستیابی به شبکهای مفهومی از کاربرد مضامین و شناخت عمیق متن یاری میکند. دیوان صائب یکی از آثار ادب فارسی است که در آن میتوان از طریق کلیدواژه-ها، به زیرساختهای مفهومی غزلیات او راهیافت، درحالیکه عموم بررسیها صرفاً بر توصیف و بازگویی این مفاهیم متمرکز شدهاند.
باتوجه به پرکاربرد بودن واژه آیینه و گستردگی همبستههای مفهومی آن در غزلیات صائب، این پژوهش درنظر دارد با تمرکز بر استعاره شناختی »آیینه«، ضمن دستهبندی انواع استعاری آن، به کارکردها، تحلیل بافت استعاری واژه و در نهایت زیرساخت شبکهای و مفهومی آن دست یابد. پژوهش حاضر با تمرکز بر کلیدواژه »آیینه«، ضمن دستهبندی و معرفی ویژگیهای عشق در غزلیات صائب به کارکردهای مفهومی آن نیز دستیافتهاست. قدرتمندی، الوهیت، دشواری و خطرناکی راه عشق در توصیف مفهوم عشق، زیبایی، قدرتمندی، آسیبزننده بودن و نابودگری در وصف معشوق و ضعف، خودکم انگاری و علاقهمندی شدید در توصیف عاشق کاکردهای شناختی استنباط شده از نگاشت های استعاری متن هستند و بیشترین بسامد و اهمیت را داشتهاند.
مقدمه
یکی از مباحث محوری در علومشناختی که از جمله نظریههای پرکاربرد در واکاوی و نقد متون به-شمار میرود، نظریه استعارهشناختی و رابطه آن با ذهن و ذهنیت، و خودآگاه و ناخودآگاه افراد است. »استعارهها در همه عرصههای زندگی نفوذ دارند: درتبادلِ کلامی روزمره، آموزش، رواندرمانی، شناختدرمانی، ادبیات، هنر و بالاخره در مدلها و ساختارهای الگویی - پارادایمها -
به این ترتیب، »استعارهها، نه تنها ساختار زبان که ساختار اندیشه، نگرش و عملکرد ما را نیز مشخص میسازند {...} و مفاهیم استعاری، ریشه در تجربههای ما دارند
متفکران شناختی، کارکرد استعاره را منحصر در بلاغت نمیدانند؛ بلکه ابزار و روشی برای شناخت است. بنابراین کشف زیرساختهای استعاری متون را روشی هدفمند در کشف بنیانهای معانی نهفته در متن قلمداد میکنند. »استعاره شیوهای است برای درک چیزی با توجه به چیز دیگر و نقش اصلی آن فهمیدن و درک کردن است - همان: » . - 66استعارهها ماهیتاً مفهومیاند. آنها یکی از ابزارهای مهم ما برای ادراک اند
غزل و به ویژه غزل عاشقانهبسترِمناسبی برای پرورش وبهکارگیری استعارههایی درچارچوب روابط عاشقانه بودهاست. دراین میان واژههاوتصاویرِمتعددی درساختن این طرحوارههای تصویری پیرامون عشق مؤثربودهاند. با توجه به اهمیت و کارکرد این نظریه در تحلیل و واکاوی بهتر متون و روشن شدن لایههای معنایی عمیق متن این پژوهش درنظر دارد با هدف دستیابی به شبکه مفهومی عشق به تحلیل استعاره آیینه و وابستههای معنایی آن بپردازد.
نقش کلیدی استعارههای بدنی در شکلگیری طرحوارههای تصویری استعاری شایان توجه است که در مقالهای مجزا ضمن تحلیل استعارههای دل در غزلیات صائب با تکیه بر مفهوم عشق به آن پرداختهایم. اکنون با دستیابی به این مهم که واژه آیینه و تصاویر استعاری آن نیز در شکلگیری مفهوم عشق در غزلیات صائب کارا هستند، به بررسی و تحلیل از این منظر میپردازیم. باتوجه به سیرآراءواندیشه های متفکران درباره استعاره، بادرنظرگرفتن تحول مفهومی وکاربردی این اصطلاح، اساس این پژوهش راآراء و الگوهای لیکاف وجانسون قرارداده وازآراء دیگر افراد درجهت بهتر بهرهگرفتن ازطیف نظریات بهره مندشده است.
پژوهش حاضر ضمن در نظرداشتن مجموعه غزلیات صائب که به تصحیح و مقدمه امیری فیروزکوهی نوشتهشدهاست، پانصد غزل را از 2200غزل موجود در آن نسخه به عنوان جامعه آماری انتخابکردهاست. شیوه گردآوری اطلاعات در این مقاله کتابخانهای و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی با رویکرد استعاره مفهومی و الگوی لیکاف و جانسون نوشتهشده است. اطلاعات گردآوری شده با روش تحلیل محتوایی دستهبندی و پردازش و تحلیل شده اند.
پیشینه تحقیق
غلامرضا مستعلی پارسا در مقالهای با عنوان »کاربرد بلاغی آیینه در دیوان صائب« به بررسی آیینه در جایگاه مشبه، مشبهبه و وجه شبه پرداختهاست. نمونههایی ازجاندارانگاری آیینه در جایگاه مشبه و هم چنین ارتباط فراوان اعضای بدن مانند چشم، دل، دست با آیینه در جایگاه مشبهبه از نتایج این تحقیق است. احمد غنیپور ملکشاه در مقاله »آیینه، مضامین و تناسبات شعری آن در غزلیات صائب تبریزی« آیینه در شعر صائب را عنصری مضمونساز معرفی میکند و سپس به بررسی رابطه این مضمونسازی با دیگر عناصر در غزلیات میپردازد. شهیندخت صانعی در پژوهشی تطبیقی به مقایسه نماد آیینه در شعر صائب و سیدای نسفی پرداختهاست .
سه پژوهش فوق ضمن اشتمال بر نکات مفید، بدون رویکرد مشخص و همچنین باپراکندگی در طرح مطلب، به آوردن نمونههایی در جهت تبیین مطالب خود پرداختهاند. در کنار پراکندگی مطالب و کلیگوییهای بسیار، نتایج ذکرشده نیز عموماً دربردارنده تبیینهای منسجم نیستند.
-1استعاره، متن و علوم شناختی
استعاره ها نه تنها در متون ادبی بلکه امروزه در تمامی عرصه های علم ، تبلیغات و رسانه ها، نفوذ و سیطره عجیبی دارند. »از نظر طرفداران هرمنوتیک، متن تنها آثار مکتوب را شامل نمیشود، بلکه هر سخن و اثر هنری مانند نقاشی، سینما، موسیقی را در بر میگیرد. هر اثری که برای مخاطب پیامی داشته باشد در قلمرو متن قرار میگیرد «متن و استعاره درهم تنیده و گره خورده اند.