بخشی از مقاله
چکیده
دهه چهل از درخشانترین مقاطع شعر معاصر فارسی محسوب میشود، زیرا در این دهه مکتبهایی همچون موج نو، شعر دیگر، شعر تجسمی، شعر حجم و... از درون شعر نیمایی سربرآوردند. در دهه پنجاه نیز شاعرانی چون آریا آریاپور، سیدعلی صالحی، سیروس رادمنش و هرمز علیپور، با حمایت کسانی چون منوچهر آتشی و اسماعیل نوريعلاء و نیز تأثیرپذیري از دستمایههاي بومی شعر هوشنگ چالنگی موج ناب را پدید آوردند.
در این جستار ضمن اشاره به تاریخچه و بستر بالندگی شعر موج ناب، با کندوکاوي در مهمس ترین مجموعه شعر نرگس فردا که مانیفست این شعر به شمار میرود، بویژه شعر »اسمی«، به مؤلفههاي اصلی آن یعنی ایجاز، ابهام، اسطوره، مرگاندیشی، عاشقانهسرایی پرداختهایم. سپس نقش عناصر بومی را در پیوند این مؤلفهها بررسی کردهایم.
دستاوردهاي تحقیق نشانگر بیاعتنایی موج نابیها به مسایل روز، ارتباط ابهام و ایجاز این شعر با گویش بختیاري، زمینی بودن اسطورهها و پیوند مؤلفههاي شعر موج ناب با فرهنگ بومی قوم بختیاري است.
مقدمه
قرن چهاردهم شمسی در ایران به تبع ساختارشکنیهاي سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادي بعد از مشروطه، عصر زایش و نوشدگی در شعر بود. در حوزة شعر، این ساختارشکنیها در سال 1299 شمسی در روزنامه آزادیستان با چاپ شعرهاي تجددگرایانه شمس کسمایی، ابوالقاسم لاهوتی، تقی رفعت و جعفر خامنهاي آغاز شد و با ظهور اندیشمندانه نیما به بار نشست. نسلهاي پس از نیما، این نوشدگی را نیازمند زایش و نوشدنی دیگر دانستند. دیگرانی که پس از نیما آمدند، شعر را با توجه به موسیقی درونی واژگان از وزن عروضی خارج کردند. در دهههاي میانی قرن، شعر به نثر نزدیکتر شد و جریانهایی چون »شعر موج س نو«، »شعر تجسمی«، »شعر حجم«، »شعر دیگر« و »موج ناب« ظاهر شدند که هر کدام در طول جریان پیش از خود به حرکت درآمدند.
نخستین بار منوچهر آتشی عنوان »موج ناب«را بر این جریان شعري نهاد و در سال 1355 در مجله تماشا، با چاپ شعري از آریا آریاپور، پیشگام موج نابیها، این جریان را به جامعه ادب معرفی کرد؛ او چنین نوشت: »سخن بر سر شعر بیوزن یا با وزن نیست که حدیثی است کهنه اینک و اینجا، سخن از شعر ناب است، در بیانی فشرده، که حشو را به غیبت مینشینند. شعري از حسها و چگونگی گره خوردنشان با نشانهها که عناصر طبیعت باشد. اما در اینجا، عناصر طبیعت نیز چنان با خیال و روح میآمیزند که بازشناختشان از کلام دشوار است
برخی از تأثیر شعر هوشنگ چالنگی، شاعر موج نو، بر شعر موج ناب سخن میگویند و برخی پیوستن هرمز علیپور را در دهه پنجاه به جمع شاعران موج ناب در قوت یافتن آن مؤثر میدانند. به هر حال شعر موج ناب، در نیمه دوم دهه پنجاه و بنا به گفته هرمز علیپور - در گفتگویی با نگارندگان در آبان - 1391 میان سالهاي 57 53 بالید.
خاستگاه اصلی شعر موج ناب مسجدسلیمان است؛ شهري کوهستانی با آثار باستانی مربوط به دورة ساسانی و بافت عشایري، با کوههاي پر از گلهاي رنگارنگ و درختان بلوط و بادام و مزارع گندم و جو که شهر را در میان گرفتهاند، با بوي غلیظ و آزاردهندة نفت و گاز. خانههاي مسجدسلیمان، شهر ماسوله را به یاد انسان میآورد؛ سقف هر خانهاي حیاط خانه دیگري است، با معماري کاملاً سنتی. در شهر همه چیز درجه بندي شده است. »خانههاي مدرن انگلیسی20 فوتی، دو اتاقه، چهار اتاقه، بنگله، حتی بنگلهها هم درجهبندي بوده است. وسایل نقلیه نیز درجهبندي کارگري، تریلري، اتوبوس و تاکسی و...داشتند
با نظر به این که موج نابیها هر کدام به نوعی با زندگی چوپانی مرتبط بودند، این فضاها در شعر گروه موج ناب بازتاب نسبتاًگستردهاي یافته است.
در موج ناب واژگان، تعبیرها و تصویرهاي بومی سبب انسجام این شعر شده است. بیشتر مؤلفههاي شعر موج ناب نیز ریشه در عناصر بومی داشته یا با آن در ارتباط هستند. از آنجا که عناصر بومی تا حدودي با مشخصه اصلی شعر شبانی یعنی واژگانِ همپیوند با زندگی روستایی وشبانی، گره خوردهاند و نیز در شعر موج نابیها روحیه و رویکرد سیاست گریزي، پرهیز از پرداختن به مسایل اجتماعی و مرگ اندیشی به عنوان مؤلفههاي اصلی پارناسینها، فراوان دیده میشود. پیش ازپرداختن به مؤلفههاي شعر موج ناب بایسته است باختصار به ارتباط این جریان ادبی با شعر شبانی و مکتب پارناس اشاره شود.
شعر شبانی و موج ناب
تري گیفورد شعر در مورد درختان شهر را نیز ادبیات شبانی مینامد چون در قیاس با چارچوب شهري بر طبیعت تمرکز دارد . در زبان یونانی به معنی تابلو و تصویر کوچک است و در اصطلاح ادبیات فرنگی، شعر شاد و سادة روستایی و شبانی را گویند. این نوع شعر کیفیتی غنایی دارد و گوینده در آن راجع به احساسات و تألمات خود سخن میگوید. از این رو اطلاق غزل به لحاظ جنبه غنایی آن بر این قسم شعر بلامانع به نظر میرسد. درونمایه غزل روستایی بر محور توصیف مناظر روستا و زندگی بیآلایش شبانان و گریز از آنچه به نحوي به تمدن مربوط میشود، دور میزند
از جمله نشانه هاي اصلی در شعر شبانی، عناصر بومی مربوط به نوع زندگی روستاییان و چوپانان و همچنین شکل ظاهري حاکم بر این شعر - رعایت قافیه و موسیقی - است. البته در ادبیات ایران، نباید شعرهایی مانند سرودههاي بابا طاهر و فایز دشتستانی را با شعر روستایی و شبانی یکسان شمرد زیرا در این گروه از شعرها هیچ اثري از عناصر بومی مشاهده نمیگردد، به سخن دیگر توصیف، شرح و یا اشاره به طبیعت روستا و زندگانی روستایی و شبانی که در شعر شبانی هست، در شعر بابا طاهر و فایز دشتستانی یافت نمیشود و تنها استفاده از لهجه است که مخاطب را به تردید میافکند، در حالی که شعر شبانی شعر لهجه نیست.
شعر پاستورال - شبانی یا روستایی - را در شعر نیما یا بهتر است گفته شود در نگاه نیمایوشیج و نزدیکتر به زمان خودمان، در شعر یداالله رویایی میتوان مشاهده کرد. »رویایی شبان واژههایش است، واژههایی که چون گوسفند در مرتع محصوري میچرند، مرتع محصور یک شعر، مرتعی که به هیچ غریبهاي راه نمیدهد. شعري که از مرتع بیرون نمیآید.... شعر رویایی دعوت یک شبان به آب است. دعوت به خواندن است. این شعر پر از مغز و معنا و علف است. انگار به انتهاي زبان رسیده است. اما ما تشنه برمیگردیم« - رؤیایی و الهوردي، بیتا: . - 6-7 گفتنی است که رویایی جریان شعر حجم را سکانداري میکند ومانیفست آن را در دو کتاب سکوي سرخ و هلاك عقل به وقت اندیشیدن نوشته است.
نشانههاي شعر شبانی عبارتنداز: تغزل، غم و اندوه، عناصر بومی موجود در نوع زیست روستایی و شبانی، نگاه طبیعتگرایانه ناتورالیستی به مفاهیم و واژگان زندگی چوپانی و روستایی، پرداختن به چوپان و غم و شادي زندگی چوپانی، البته با محوریت توصیف مناظر روستا و زندگی بیآلایش آنان. این مؤلفهها کم و بیش در شعر شاعران موج ناب نیز دیده میشوند، شاعرانی با طبع چوپانی و علاقهمند و وابسته به نوع زندگی چوپانی و روایتگر آن. ازجمله تفاوتهاي شعر موج ناب با شعر شبانی، زبان اعتراض گونه شاعر شبانی است و حال آن که این اعتراض برغم انقلابی بودن شاعران موج ناب و حضور در اجتماعات سیاسی، در شعرآنها نمود آشکاري ندارد؛ حتی در زادگاه و زیستگاه خود، مسجدسلیمان، نسبت به جلوههاي زندگی مرفه ومدرن انگلیسیها، نه تنها معترض نبوده بلکه شیفته آن نیز بوده اند