بخشی از مقاله

چکیده

نماد که گاه با واژههای رمز و نشانه هم معنا دانسته شده به مفهومی ورای آنچه آشکارا بیان میکند، اشاره دارد و جنبههایی از تجربهها، افکار و احساسات آدمی را بازتاب میدهد. شکلگیری نمادها همیشه روندی آگاهانه نیست بلکه بسیاری از اوقات از دل ناخودآگاه تولید و بیرون داده میشود، جایی که نقش بسزایی در شکلگیری شخصیت و باور آدمی ایفا میکند. نماد، حکایت از ناگفتهها میکند و همواره مفهوم و مقصودی ورای آن به چشم میخورد.

هنر بهطور کلی و ادبیات و شعر بهطور ویژه، بستر مناسبی برای بهکاربردن نماد است زیرا که شعر و ادبیات همواره از آغاز بیانگر درون و احساس بشر بودهاست. شفیعی کدکنی از شاعران معاصر، در شعر خود از عناصر طبیعی در قالب نماد بسیار سود جستهاست. بهکاربردن واژگان مربوط به عناصر طبیعی در شعر شفیعی کدکنی بیهدف و صرفا جهت توصیف و ستایش طبیعت نیست. او در قالب این واژگان، افکار، دغدغهها، نگرانیها و آرزوهایش را که از ضمیر ناخودآگاهش سرچشمه گرفته به شیوهای تأثیرگذار با مخاطبش درمیان میگذارد.

در این مقاله، سعی بر آن داریم تا با بررسی و ارائهی تحلیلی آماری از میزان کاربرد و بسامد عناصر طبیعت در شعرهای کتاب" آیینهای برای صداها" سرودهی شفیعی کدکنی که شامل هفت دفتر شعر میباشد و مابین سالهای 1337 تا 1355 سروده شده، مشخص سازیم در مجموع، کدام یک از عناصر در شعر او بیشتر بهکار رفتهاند و به تحلیلی آماری در رابطه با آنها پرداخته و با توجه به نوع شخصیت، زندگی و افکار شاعر و کاربرد این نمادها، ارتباط این دو را دریابیم.

.1 مقدمه

بهتر همان که با من / خود را به ابر و باد سپاری / مثل درخت در شب باران...

ادبیات معاصر کشور ما سرشار از حضور طبیعت و عناصر طبیعی است. طبیعتی که با ما سخن میگوید و صرفا توصیفکننده و ستایشکنندهی مناظر طبیعی نیست. این ویژگی در بیشتر موارد در قالب استفاده از نماد یا همان سمبل آشکار میشود و شاعر یا نویسنده هدف خاصی را در پس این نماد پنهان دارد و درصدد انتقال آن به مخاطب است. در واقع " سمبل چیزی است که معنای خود را بدهد و جانشین چیز دیگری نیز بشود یا چیز دیگری را القا کند" - میرصادقی، . - 274 :1377 همچنین در فرهنگ نمادها - شوالیه و گربران، - 1378 در توصیف نماد آمده است : "زیاده نگفتهایم اگر بگوییم ما در جهانی از نمادها زندگی میکنیم و جهانی از نمادها در ما زندگی میکنند.

بیان نمادین، ترجمان کوشش انسان است برای پیداکردن و مادیتبخشیدن به سرنوشتی که از ورای تاریکیهایی که احاطهاش کردهاند، میگریزد." نماد به عقیدهی اکثر صاحبنظران در این حوزه، از ناخودآگاه انسان سرچشمه میگیرد، جایی که نقش مهمی در سرنوشت و زندگی انسان برعهده داشته و به نوعی به باورها و شخصیت او را شکل میدهد. محمدرضا شفیعی کدکنی از شاعران معاصریست که چه بسا بیش از هر شاعر دیگری از عناصر مربوط به طبیعت در اشعارش بهره برده و کمتر شعری میتوان از او یافت که در بستر طبیعت پر و بال نیافتهباشد." در شعر سرشک، انسان و طبیعت از هم جدا نیستند. صفاتشان همگونه است.

جامهی طبیعت بر قامت انسان و جامهی انسان بر پیکر طبیعت میزیبد" - عباسی، . - 81 :1387 او با زبانی نمادین و با شیوهای موثر، توانسته آرزوها، دغدغهها و افکارش را با عناصر طبیعت درآمیزد و آن را به بهترین شکل با مخاطب سهیم شود. از این رو، باید بتوان با تحلیل و بررسی عناصر طبیعی در شعرهای شاعر که در قالب نماد ظاهر شدهاند، به تصویری از ذهن و افکار و ناخودآگاه او دست یافت و مقصود و حرفش را از پس نمادها بیرون کشید و درک کرد.

در این مقاله سعی بر آن داریم تا با بررسی دنیای نمادین در قالب عناصر طبیعی در اشعار شفیعی کدکنی به افکار و ناخودآگاه این شاعر پرآوازه پیبرده و از این رهگذر از طبیعت بیرون به طبیعت درون او دست یابیم. از این رو، در این پژوهش، نگارنده با بررسی و ارائهی تحلیلی آماری از واژههای مربوط به عناصر طبیعی، به که بیشترین بسامد را در شعرهای کتاب " آیینهای برای صداها" این شاعر دارند، به تحلیل دادههای بهدستآمده میپردازد.

.2 پیشینهی پژوهش

تا به امروز پژوهشهای متعددی راجع به بررسی طبیعت و نمادهای آن در اشعار شاعران برجسته معاصر و کلاسیک انجام گرفتهاست، زیرا انسانها همواره علاقهمند به آشکارکردن و یافتن آن نیمهی پنهان و سخنهای ناگفته-ای هستند که در قالب نمادها وجود دارند. اما در این مقاله، بهگونهای متفاوتتر به تحلیلی آماری از بسامد و میزان کاربرد عناصر طبیعی بهویژه باد و باران در شعرهای شفیعی کدکنی پرداخته و نتایج حاصل از این آمارها را بررسی می-کنیم تا بتوانیم سخن ناگفتهی پنهان در این نمادها را بشنویم. از جمله پژوهشهایی که در رابطه با طبیعت و نماد انجام گرفته عبارت انداز :" شهود، نماد و شعر سهراب سپهری" نوشتهی ناصر علیزاده و عباس باقینژاد در سال .1389

"    نماد در اشعار سهراب سپهری" نوشتهی مهدی شریفیان در سال .1384

"    نماد دریا و خورشید در آثار آلبر کامو" نوشتهی آناهیتاسادات قائم مقامی در سال .1388

"    نمادپردازی در شعر مهدی اخوان ثالث" نوشتهی سید جمالالدین مرتضوی و زیبا شوقی در سال .1389

3.    بحث و بررسی

- 1.3 طبیعت در شعرهای شفیعی کدکنی

بر ساقهای سُربی سنجد / ستارهها / آویخت از چکینِ سحرگاهی بهار / باران نرمبارِکشِعلف / شُست از غبارِ پار / جاجیمِ باغ و منظرِ دیدار.

حضور طبیعت و جلوههای آن همواره یکی از ویژگیهای شعر شفیعی کدکنی بودهاست. او زبان طبیعت را برای بیان حرفها، افکار و خواستههایش برگزیدهاست. مجتبی بشردوست در کتاب در جستجوی نیشابور - - 1386 میگوید که شاعران معمولا به دو طریق با طبیعت برخورد میکنند : گروه اول آنهایی که طبیعت بری آنها هدف است و از طریق وصف طبیعت میخواهند به بیان زیباییهای طبیعت بپردازند. ولی گروه دوم، طبیعت را مانند ابزاری میدانند و از طریق وصف آن میخواهند آرمانهای انسانی را مطرح کنند.

به نظر میرسد که شفیعی رویکرد دوم را در اکثر موارد مدنظر قرار داده و از توصیف طبیعت، مسائلی چون رهاییطلبی، تعهد اجتماعی و تلاش برای رسیدن به اهداف والا و انسانی را مطرح میکند." طبیعت برای شفیعی حالت تمثیل دارد. او به وصف طبیعت نمیپردازد و نمیخواهد مانند شاعران گذشته، تجسمی از زیباییهای طبیعت ارائه دهد. طبیعت را با انسان درمیآمیزد و حالتی سمبلیک ارائه میدهد. در زبان طبیعت، ستایش انسان و ندای مهر را میشنود" - عباسی، . - 97 :1387 در همین رابطه در کتاب در جستجوی نیشابور - - 1386 به نقل از محمود کیانوش داریم : قصد سرشک آشتی انسان و طبیعت است و از این آشتی، بازگشت انسان را میخواهد به زمانی که از خاک می-زیست، بر خاک میزیست، بازگشت به زمانی که سوداگری و فریب نیاز نبود :

سبوی حافظه سرشار / و باز ریزشِ بارانکیستباروشن/درین بلاغت سبز - حضورِ روشنِ ایجازِ قطره بر لبِ برگ و بالهای نسیم از نثارِ باران تر. - / سبوی خاطره لبریز میرسم از راه / به هرچه میبینم در امتداد جوی و درخت / دوباره ساغری از واژه / میدهم سرشار.

برخی حضور پیوسته طبیعت در شعرهای شفیعی کدکنی را مربوط به دوران کودکی او میدانند. دورانی که در کدکن، روستای محل تولد او گذشت. به نقل از خود شفیعی داریم که بیشتر لحظات کودکیاش را با پدربزرگ مادری-اش همراه بوده، مردی پرانرژی و فعال که به کار کشاورزی اشتغال داشته است. او همواره به زادگاهش عشق میورزیده و خاطرههای آنجا همیشه در ذهنش حضور دارند. شفیعی در ستایش زادگاهش شعری سروده که احساسش به آن محیط را با واژگانی زیبا و تاثیرگذار بیان میدارد :

ای روستای خفته بر این پهن دشتِ سبز / ای از گزندِ شهرِ پلیدان پناهِ من! / ای جلوهی طراوت و شادابی و شکوه! / هان ای بهشتِ خاطر من، ای زادگاه من! آن هایروز روشن و رویانِ زندگی / دورانِ کودکی- که برآن لحظهها درود! - در/ دامنِسکوتِ تو آرام میگذشت / خاطر، اسیرِ خاطرهای کودکانه بود....

با بررسی اشعار شفیعی حس میکنیم که گویی طبیعت در وجود او از همان کودکی نهادینه شده و به جزو جداییناپذیر وجودش تبدیل گشتهاست. برخی عقیده دارند که قسمت اصلی شخصیت و علایق آدمی در سنین کودکیاش شکل میگیرد. 3یونگ عقیده دارد : لایهی زیرین شخصیت آدمی را 4ضمیر ناخودآگاه او شکل میدهد و این ضمیر ناخودآگاه حکم زیربنا را در مقابل ضمیر خودآگاه دارد و پیش ازین هم خاطرنشان کردیم که ضمیرناخودآگاه سهم اصلی را در زندگیِ آینده فرد و نوع روحیات و شخصیتش دارد. پس بیجهت نیست که حضور طبیعت را اینچنین پر رنگ در آثار او میبینیم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید