بخشی از مقاله
چکیده
نویسندة رمان با به نمایش گذاشتن رفتارهاي عصیانگرایانه شخصیتها مقابل قراردادهاي اجتماعی، همواره دو ساحت فردي و جمعی شخصیتها را به مخاطب میشناساند. الگوي اولیه این رفتارها از بستر فرهنگی جامعه مایه میگیرد و در اثر ادبی بازنمود میشود. از جمله مضامین پرتکرار رمانها، از آغاز تاکنون، بیان روابط عاطفی بوده که گاه از عرف جوامع و اخلاق خارج شده است. رابرت جی. استرنبرگ، روانشناس معاصر امریکایی، بر این باور است که تجربهها، انگیزهها و شناختهاي اشخاص بر روابط عاطفی آنان تأثیر می گذارد. این تجارب و انگیزهها از زندگی در بستر جامعه کسب میشود. جامعه همواره اعضاي خود را به سوي ارزشها و هنجارهایی میخواند که یا از سوي قانون و یا از جانب عرف تأیید شدهاند.
براي رسیدن به این اهداف نیز راههایی را معرفی می کند تا اعضا در مسیري مشخص و در عین تعادل به خواستههاي فرهنگی خود دست یابند. در صورتی که فرد اهداف یا مسیرهاي مشروع را نادیده بگیرد و درصدد جایگزینی این موارد باشد، مطابق نظر مرتون، جامعهشناس امریکایی، درگیر نابهنجاري می شود. رمان »بهار «63 نوشته مجتبی پورمحسن روایتگر گونهاي از همین روابط عاطفی نابهنجار؛ یعنی روابط نامشروع و خارج از عرف است. در این پژوهش تلاش شده تا علت این انحطاط اخلاقی با بهره از نظریات استرنبرگ و مرتون ریشهیابی شود. از نتایج چنین برمیآید که عشق در نظر شخصیتهاي این رمان، کارکرد خود را از دست داده و به مرحله شیءوارگی رسیده است. هدف اعضا از شکلگیري یک رابطه به کمال رسیدن نیست؛ بلکه رابطه دستاویزي است که آنان را از روزمرّگی برهاند و خاطرات تلخ گذشته را نابود سازد.
واژههاي کلیدي: رمان بهار 63، مجتبی پورمحسن، نظریه سهگانه عشق، رابرت استرنبرگ، نظریه فرصت، رابرت مرتون.
.1 مقدمه
رمان آینه زندگی فردي و اجتماعی انسان معاصر است و بازخوانی آن میتواند به نوعی بازخوانی جامعه به شمار آید . از ویژگیهاي اساسی رمان- که عامل اساسی تمایز داستاننویسی امروزه با رویکرد کلاسیک است-محوریت شخصیت - انسان - در آن است که به تبع جهاننگري جدید؛ یعنی اومانیسم ایجاد شده است. از این رو ست که باید گفت شخصیتهاي رمان، از واقعیتهاي اجتماعی مایه میگیرند و نمونه کوچک؛ اما آشکاري از تضادهاي درونی و بیرونی افراد واقعی را با جامعه نمایش میدهند؛ رمان به همان نسبتی که » سرگذشت یک یا چند نفر را روایت می کند و آن را در متن جامعه برجسته میکند، همواره به درجه اي از درجات، خصلت روانشناختی دارد« - سمیعی، . - 220 : 1374
هرچند نخستین منبع الهام نویسنده، جامعه و فرهنگ حاکم بر آن است و معمولاً نویسنده افرادي را به عنوان الگوي اولیه برمیگزیند که قادر به هماهنگی با این فرهنگ نیستند؛ اما به اعتقاد فورستر3، همواره میان این الگوي اولیه و شخصیت مخلوق فاصلهاي است. »در زندگی روزمره و معمول، ما هیچ گاه یکدیگر را نمیفهمیم... ما همدیگر را »تقریباً« و به یاري نشانههاي خارجی میشناسیم...؛ اما خوانندة رمان میتواند اشخاص داستان را به تمامی بفهمد، اگر رماننویس بخواهد، زندگی درون و برونشان را میتوان پیش روي خواننده نهاد« - فورستر، . - 62 :2537 البته این فاصله اندك سبب نمیشود اشخاص را از جامعه و تصویر اولیه آنها جدا ببینیم. تخیل به یاري نویسنده می آید تا الگوي اولیه را شکلی هنرمندانه ببخشد، بگونهاي که به موازات جامعه و زندگی جاري در آن حرکت کند.
اشخاص رمان مطابق نظر هگل 4، بازماندة اشخاص حماسهاند و چونان حماسه میبایست جهان را بازنمود کنند و به اصطلاح »تمامیت چیزها« را منعکس سازند. این تمامیت مناسبات میان انسانها و نهادها و عواملی را دربرمیگیرد که در مناسبات انسانها با یکدیگر و همچنین با طبیعت نقش واسطهاي دارند - به نقل از غلام، . - 36 :1381نویسنده براي اشخاص داستانی خود وقایعی را طراحی می کند که جدا از بافت و ساختار جامعه نیست. همین همگامی با جامعه همواره موضوعات5 مشخصی را برجسته می سازد. جنگ، فقر، مرگ، عشق، وحشت، تنهایی و ... موضوعات داستانی پرطرفدارند که واکنش شخصیتها به این موقعیتها و بروز احساساتشان،نمایانکنندة دو بعد روانی و اجتماعی آنان است. این موضوعها در جهان خارج به شکل عینی6 وجود دارند و براي خواننده و نویسنده نقطه تمرکز به شمار میروند - بینیاز، . - 50 :1387
میتوان با نگاهی تجربی بیان کرد کمتر رمانی است که عشق و مسائل عاطفی موضوع اصلی یا فرعی آن نباشد. جان تروبی 7 در کتاب »آناتومی داستان«، فرم داستانی عشق را در دسته محبوبترین ها قرار می دهد - تروبی، . - 59 :1394 اینگونه رمانها نیز تحت تأثیر فرهنگ جامعه تقسیمبنديهایی دارند. در صورتی که داستان خلاف هنجارهاي جامعه پیش برود و از خیانت و عشق هاي ممنوع سخن بگوید، با روایتی نابهنجارانه مواجه خواهیم بود؛ زیرا »الگوهاي فرهنگی بگونهاي بر مردم یک جامعه تأثیر میگذارند که آن ها اغلب روي احساسات خود کار کنند تا آن دسته از احساساتی را که تصور میکنند باید در جامعه بروز دهند، در خود بپرورانند« - ربانی خوارسگانی و کیانپور، . - 39 :1388
رمان زمانی جذاب میشود که از نظم زندگی معمول خارج شود و از برهم خوردن هماهنگی فرد و جامعه حادثهاي رخ دهد.در واقع، رفتارهاي مرسوم در مقابل رفتارهاي عصیانگرایانه و متفاوت با قراردادهاي اجتماعی قرار می گیرد و بی تعادلی نمایش داده میشود - پک، . - 79 :1387 لوسین گلدمن8 معتقد بود ژانر رمان به در پی ارزشهاي راستینی است که در جامعه تباه شده اند. به اعتقاد وي، این رخدادها نمیتوانست صرفاً با رفتار فردي و بدون توجه به زندگی اجتماعی رخ دهد - گلدمن، . - 29 :1371 بنابراین در رمانهایی که از عشق نامتعارف سخن به میان می رود، علاوه بر ساحت روانی شخصیت میبایست زندگی اجتماعی او نیز به درستی تصویر شود تا خواننده دریابد این شیوة رفتاري در کجا ریشه دارد.
روش و هدف پژوهش
رمان »بهار «63 اثر »مجتبی پورمحسن« در ردة رمانهاي اعترافی قرار میگیرد که از انحطاط اخلاقی در حوزة روابط عاطفی و بروز خیانت در جامعه مدرن سخن میگوید. این اثر در سال 1388 منتشر شد و توانست در یازدهمین دورة جایزة منتقدان و نویسندگان مطبوعات به عنوان بهترین رمان سال برگزیدهشود. در این جستار برآنیم روابط عاطفی روایتشده در این رمان را از دو منظر روانشناختی و جامعهشناختی بررسی کنیم و در این مسیر، از آراي رابرت جی. استرنبرگ9 و رابرت مرتون10 بهره جوییم.