بخشی از مقاله

چکیده

منظومه لیلی و مجنون نظامی در زمره برجستهترین عاشقانه های پارسی به شمار میآید. این منظومه از لحاظ ناب بودن عشق، همواره زمینه را برای بررسی و تحقیق در موضوع عشق فراهم کردهاست. نظریه مثلث عشق استرنبرگ که به بررسی انواع شیوههای عشقورزی میپردازدسه، مؤلّفه شور، صمیمیّت و تعهّد را در ایجاد و بروز انواع عشق مؤثر میداند. در این پژوهش با استفاده از این نظریه، میزان برخورداری هر شخصیّت از مؤلّفه ها و نحوه قرارگیری هر یک از آنها در ابعاد عشقی مختلف بررسی شده است.

روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفیBتحلیلی است. نتیجه این تحقیق نشان میدهد که مؤلّفه شور در ابتدا در هر دو شخصیّت لیلی و مجنون یکسان بودهامّا، با گذر زمان در شخصیّت لیلی روند کاهشی میهمچنینگیرد. مؤلّفه صمیمیّت و تعهّد در هر دو شخصیّت نمود یافته است، اگرچه تعهّد در عشق مجنون سهم بیشتری را به خود اختصاص داده است.

در مورد ابعاد عشقی نیز هر شخصیّت بعد عشقی خاص خود را تجربه میکند. عشق مجنون »آرمانی« است، اما عشق لیلی نسبت به مجنون از بعد »آرمانی« به »رفاقتی« مایل شده استقرار. گرفتن شخصیّتها در بعدهای یکسان، همپوشی مثلث های عشقی ایجاد شده را نشان میدهد که بنا بر نظریه باید پایانی موفّق داشته باشدامّا، علیرغم انتظار با شکست مواجه میشود، دلیل این ناکامی را میتوان به روان پریشی مجنون نسبت داد. این تحقیق در زمره مطالعات بینرشتهای است و سعی دارد با استفاده از علم روانشناسی منظومه لیلی و مجنون را تحلیل کند.

.1 درآمد

عشق از زمان پیدایش انسان همواره در زندگی تأثیر بسزایی داشته استاین؛ احساس نشان از تعلّق خاطر فردی به فرد دیگر دارد و در عمل شاید بتوان از آن به عنوان تداومبخش روابط انسانی و عامل اصلی بقای جوامع بشری نام برد. شدّت این احساس و اهمیّت آن در زندگی بشری به قدری است که تأثیرات عمیق آنرا در تمامی رشتههای هنری و محصولات فرهنگی بشری که خود آنها نشان دهنده فعالیت پیچیده مغزی هستند، میتوان یافت

زیگموند فروید - 1977 - 3 از اولین کسانی بود که به صورت موضوعی - ذهنی - در مورد عشق بحث کرد. پس از او روانشناسان دیگری مانند اریک فروم4، اریک اریکسون5 در مورد عشق نظریاتی را مطرح کردند. با این حال زیک رابیناز6 اوّلین روانشناسانی بود که این موضوع را به صورت هدفمند - عینی - مورد مطالعه قرار داد. رابین بین دوستداشتن و عشق ورزیدن تفاوت قائل شد و عشق را ترکیبی از سه مولّفه دلبستگی،صمیمیّت و علاقهمند بودن دانست. پس از رابین، روانشناسان دیگری مانند جان لی7 و رابرت استرنبرگ8 تقسیم بندیهایی در مورد انواع عشق مطرح کردند و به مطالعه عینی آن پرداختند

استرنبرگ برای عشق یک مدل مثلثی ارائه داد که اضلاع آن متشکل ازتعهدّ9 ، صمیمیت10 و شور و شهوت11 استصمیمیّت. عبارت است ازاحساس محبّت و اظهار آن، علاقه، مراقبت، مسئولیت، همدلی و غم خواری نسبت به فردی که شخص او را دوستدارد. مؤلّفه شور و اشتیاق مبتنی بر انگیزش هایشهوانی و جذّابیتهای جسمانی است.مؤلّفهتعهّد شامل تصمیم های خودآگاهانه و غیر خودآگاهانهای است که فرد برای دوستداشتن اتخاذ و خود را متعهّد به حفظ آن میکند. این جزء شامل تصمیمگیری در اینباره است که فقط با یک نفر باشد و شریک دیگری برای خود انتخاب نکند و این ارتباط را مهمتر از ارتباط با هر فرد دیگری تلقی کند.

از نظر استرنبرگ سه بُعد عشق به ندرت در فردی به طور مساوی جمع میشود و میزان وجود هر یک از ابعاد در روابط عاشقانه متفاوت است. وی همچنین معتقد استکه مؤلّفههای صمیمیّت، شور وتعهّد در ترکیب با یکدیگر، هشت نوع متفاوت از عشق را به وجود میآورند که هر یک ویژگیها، محاسن و معایب خود را دارند،امّا بعضی از انواع عشق با سطوح بالاتری از رضایتمندی همراهند

نظریهاسترنبرگ به محقّق این امکان را می دهد که عشق را جزء به جزء بررسی کند و بتواند آن را در چارچوبی منظم تفکیک کند؛ این امر ابهامات را تا حد زیادی از بین میبرد و منجر به شفاف سازی در زمینه عشق میشود.

منظومه لیلی و مجنون از جمله شاهکارهای نظامی در ادبیات غنایی است، در این منظومه تمامی ماجراها و حوادث حول محور عشق بوجود میآیند. این منظومه با وجود محبوبیت در میان خوانندگان همواره این سوال را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که چرا داستان با انجامی تلخ پایان میپذیرد؟ آیا عشقهای واقعی با تلخی خاتمه مییابند یا دلیلی منطقی برای این شکست وجود دارد؟

این منظومه بارها مورد تحلیل قرار گرفته استامّا، در این پژوهش سعی بر آن است که با بهره گیری از نظریه استرنبرگ مورد بررسی قرار گیرد تا ابهامات و پیچیدگی های آن تا حد زیادی مرتفع شود. این تحقیق در حوزه مطالعات بینارشتهای ادبیات و روانشناسی قرار میگیرد.

.2 پیشینه ی بحث

ارنیش - 1382 - 12 در کتاب عشق و زندگی معتقد است اغلب اوقات نمیتوان فهمید که چه کسی برای چه فردی واقعاً مناسب است. تصویری ایدهآل از افراد در ذهن خود تصوّر میکنیم و عاشق می شویم و سپس آن تصویر را بر شخص دیگری فرافکنی می کنیم. سپس با شناخت بهتر فرد متوجّه می شویم که رویاها به حقیقت نپیوسته است. بی اغراق آنها افرادی نبودند که در تصوّرمان مایل بودیم باشند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید