بخشی از مقاله

چکیده

بر اساس رویکرد بینامتنیت هیچ متنی مستقل از دیگر متون نیست و به صورت آشکار و پنهان با مجموعهای از تفکرات مطرح در ادبیات ارتباط دارد. بنابراین نظریه، هیچ متنی را نمیتوان بدون در نظر گرفتن ارتباط آن با دیگر متون خواند و تفسیر کرد. این جستار تلاشی است برای مطالعه بینامتنیت در دو اثر هزار و یک شب نو و پریباد از محمدعلی علومی که به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر اساس نظریه بینامتنیت ژنت مدون شده است. ژنت از نظریهپردازانی است که در کنار بزرگانی چون ژنی و ریفاتر به کاربست نظریه بینامتنیت در متون ادبی اهتمام ورزید.

وی مناسباتی را که در پذیرش و دریافت معنای یک متن نقش دارند به پنج دسته بینامتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت، زبرمتنیت تقسیم کرد و نام ترامتنیت را بر آنها نهاد. بینامتنیت شامل سه گونه پیوندهای بینامتنی صریح و اعلام شده، غیرصریح و پنهان شده و ضمنی است. در این پژوهش پس از طرح اجمالی مبانی نظری بینامتنیت، روابط عناصر درون متنی و ارتباط آنها با سایر متون در چهارچوب این تقسیم بندی مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد.

واژگان کلیدی: بینامتنیت، ژرار ژنت، هزار و یک شب نو، پریباد، محمدعلی علومی.

مقدمه

اصطلاح بینامتنیت نخستین بار توسط ژولیا کریستوا مطرح شد. او با بررسی آرای میخاییل باختین پیرامون اصل مکالمهگری، اصطلاح بینامتنیت را وارد عرصه نقد ادبی فرانسه کرد. به عقیده او »هر متن در واقع، حکم مکالمهای با متون قبل از خود دارد. بر این اساس »هر متن بافت جدیدی است از نکات و اشارات قدیمی، تکههای نشانه ها و رموز، ساختارها، الگوهای وزنی، قطعه هایی از زبان عموم و غیره، به متن وارد میشوند و در آن پراکنده میگردند، زیرا پیشتر و در اطراف متن گام میزند به نظر کریستوا در فضای یک متن گفتههای فراوانی برگرفته از متن های دیگر با یکدیگر تلاقی
مییابند و همدیگر را خنثی میکنند.

نظریه مناسبات بینامتنی از جمله مهمترین موضوعاتی است که پس از کریستوا مورد توجه نظریهپردازانی چون دریدا، بارت، ریفاتر، ژنت و... قرار گرفت. آنها کوشیدند این اصطلاح را از مفهوم نظری و انتزاعی خود خارج نموده و به مثابه ابزاری کاربردی برای درک روابط میان متون مورد استفاده قرار دهند. ژنت به عنوان یکی از شاخصترین نظریهپردازان بینامتنیت سهم عمدهای در مطالعات مربوط به بینامتنیت دارد. او عواملی را که در دریافت معنای یک متن نقش دارند به پنج دسته بینامتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت، زبرمتنیت تقسیم کرد.

بینامتنیت: نقل قولها و بازگفتهای از متن دیگر... سرقت ادبی، اشارات کنایهآمیز، نقل به معنا در این دسته جای دارند. و شامل سه محور بینامتنیت صریح و اعلام شده، غیر صریح و پنهان شده و ضمنی است. پیرامتنیت: شامل »شکل ارائه متن ادبی در پیکر کتاب« است. پیرامتن نشانگر آن عناصری است که در آستانه متن قرار گرفته... این آستانه شامل یک درون متن است که عناصری مانند عناوین اصلی، عناوین فصلها، درآمدها پینوشتها را دربرمیگیرد و یک برون متن که عناصر بیرون مانند مصاحبه ها، آگهیها، نقد و جوابهای آن، نامه های خصوصی و دیگر موضوعات مرتبط با آن اثر و مؤلف را دربرمیگیرد.

فرامتنیت: بر مبنای تاویل و تفسیر صورت میگیرد و »یک متن مفروض را با متنی دیگر متحد میکند، به گونهای که این متن مفروض بدون اجباری به نقل کردن و در واقع گاه حتی بدون نام بردن، از آن متن دیگر سخن میگوید.« - حیدری و دارابی، سرمتنیت: »به بررسی ارتباط یک اثر با سایر ژانرها، خرده ژانرها یا قراردادها میپردازد.  زبرمتنیت: متضمن هرگونه مناسبتی است که زبر متن را با زیر متن متحد میکند. شیوه پیوند این دو چنان نیست که زبر متن تفسیر زیر متن باشد.

زندگی و آثار محمدعلی علومی:

محمدعلی علومی نویسنده، پژوهشگر و طنزپرداز کرمانی در سال 1340 در شهر بم متولد شد. او فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران است. آثار و مقالات زیادی از او منتشر شده است که سوگ مغان، آذرستان، پریباد، هزار و یک شب نو، اندوهگرد، خانه کوچک، عطای پهلوان، شاهنشاه در کوچه دلگشا، من نوکر صدامم، وقایع نگاری بن لادن و جناب آقای دیو از آن جملهاند.

معرفی اثر

علومی هزار ویک شب نو را به تبعیت از داستانهای هزار و یک شب تدوین کرده و میکوشد با بهرهگیری از مولفههای پستمدرن، موضوعاتی را مطرح کند که جامعه ایران در دنیای معاصر با آن درگیر است. عنوان این رمان تداعی کننده داستانهای هزار و یک شب و آوردن واژه - نو - نشان دهنده تفاوتها وشباهتهای موجود در این دو اثر است. این اثر، نقیضهایست پستمدرن بر داستانهای مبالغهآمیز هزار و یک شب که در آن خبری از افسانههای طولانی نیست و تنها به گفتن چند روایت کوتاه بسنده شده است.

در هزار و یک شب نو واقعیتهای زندگی امروزی با رنگی از طنز و تخیل بازگو میشوند. هدف علومی از به کارگیری طنز در این اثر، تنها ایجاد نشاط برای مخاطبان نیست. وی در فضای طنز خواننده را با انتقادهای اجتماعی و فرهنگی روبرو میسازد و او را به تفکر وا میدارد. او در این رمان شهرزاد قصهگویی را به تصویر میکشد که در دنیای مدرن، فروشنده چای شهرزاد شده است. او که سرچشمه الهامبخش قصههایش خشکیده برای نوشتن داستانهایش به علومی روی میآورد.

پریباد روایتی است اسطورهای از شهری که یک شبه نیست و نابود شد. علومی در این رمان رویکردی جدّی در استفاده از داستانهای عامیانه و افسانههای کهن دارد. او شهری را به تصویر میکشد که استعمارگران به منظور دست یافتن به منابع سرشار آن اقدام به ازبین بردن قدرتهای محلیای میکنند که در جهت مقابله با آنها شکل گرفتهاند. با توجه به اشراف علومی به فولکلور و اسطوره، میتوان نشانه هایی از تاریخ معاصر ایران و فرهنگ مردم را در این اثر یافت که به گونهای تمثیلی، در قالب داستانهای اسطورهای روایت میشوند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید