بخشی از مقاله

چکیده

خشونت های قومی و مذهبی در عصر پسا جنگ سرد به مهمترین واقعیت تلخ در بسیاری از جوامع تبدیل شده اند. در عصر حاضر، رواج و اشاعه تعارض های هویتی سبب شده اند مباحث ژئوپلیتیکی تا حد قابل توجهی رنگ و بوی ژئوکالچری بیابند و سیاست بین الملل نیز عمدتا ماهیت هویتی بیابد. خاورمیانه با اختصاص یک چهارم خشونت و کشمکش های قومی و مذهبی جهان به خود، در بین مناطق گوناگون جهان به کانون محوری سیاست و تعارض های هویتی مبدل شده است.

این پژوهش با روش تبیینی علی- تحلیلی و رویکرد نظری جامعه شناختی تاریخی- سیاسی انجام شده است. پرسش تحقیق آن است که مهمترین دلایل و عوامل جامعه شناختی و داخلی تاثیرگذار بر تشدید تروریسم و خشونت های قومی-مذهبی در خاورمیانه عربی از اواخر دهه 1990 به این سو کدامند؟ فرضیه تحقیق به این صورت طرح می شود: با تمرکز بر رویکرد جامعه شناختی تاریخی- سیاسی، می توان گفت بحران دولت و ملت سازی و بحران هویت و مشروعیت سیاسی ناشی از آن، نقش ماهوی، ژرف و مهم در ایجاد و بسترسازی برای تروریسم و خشونت قومی- مذهبی داشته است.

البته نگارنده بر این باور است که همانند هر پدیده اجتماعی دیگر، خشونت هم بایستی چند علتی نگریسته شود اما ضرورت ژرف کاوی می طلبد که موضوع با تمرکز بر یک یا دو عامل تبیین و توضیح داده شود. مهمترین یافته این تحقیق آن است که در خاورمیانه عربی، خشونت قومی و مذهبی که اکنون بیشتر از گذشته فوران یافته است دارای عقبه تاریخی در یک سده اخیر دارد. در گستره تاریخی، دو بحران سیستمی یعنی بحران مشروعیت سیاسی و بحران هویت، بستر ساز اصلی خشونت گرایی قومی - مذهبی و عدم رفتارهای دموکراتیک و بی ثباتی در منطقه بوده اند.

-1مقدمه

از جنگ جهانی دوم به این سو، بیش از نیمی از کشورهای جهان کشمکش های قومی را تجربه کرده اند و خشونت های داخلی در شکل هویت بنیاد قومی و مذهبی، به مثابه یک واقعیت بسیار مهم و تلخ در جهان بوده اند. در عصر کنونی، کشمکش های قومی- مذهبی یک نگرانی وچالش عمده برای تصمیم گیران و دانشمندان بوده است. از اواخر دهه 1990 به ویژه از سده 21 به این سو، سیاست، تنازعات و پویش های سیاسی در جهان عمدتا جنبه هویتی یافته اند، به تاثیر از این موضوع، »ژئوپلیتیک« نیز عمدتا جنبه »ژئوکالچری« به خود گرفته استدر. مطالعات جدید، افرادی مانند بری بوزان صرفاً بر ابعاد نظامی امنیت متمرکز نشده اند بلکه با یک جامع بینی واقع گرایانه بر عوامل محیطی، اقتصادی و فرهنگی و جماعت های قومی- مذهبی امنیت توجه داشته اند.

پس از پایان جنگ سرد، معمای امنیتی به حوزه روابط بین جماعتی یا قومیتی، زبانی و مذهبی سوق یافته است. - Barak ,2007:457 - در عصر پساجنگ سرد، اکثریت قاطع کشمکش های بین المللی خشونت آمیز نتیجه کشمکش های داخلی بوده اند به طوری که تمیز و تفکیک کشمکش های داخلی و بین المللی دشوار شده است. مطالعه کارمنت در مورد خشونت ها در فاصله 1945 تا 1981 نشان می دهد که از 460 مورد ثبت شده، 202 مورد از نوع خشونت های غیر قومی و 258 مورد از نوع قومی بوده اند که 103 مورد با خشونت بالا و خونین گزارش شده اند. - - Aydin, 2007:34 بین سال های 1989 تا 2004، 118 کشمکش مسلحانه در جهان رخ داده است که از این بین ، تنها 7 مورد از نوع جنگ بین کشوری بوده اند و 111 مورد از نوع کشمکش قومی – مذهبی بوده اند.

- Jenifer,2009:23 - در مطالعه دیگر، حدود دو سوم از کل کشمکش های مسلحانه جهان از نوع قومی گزارش شده اند، در حقیقت کشمکش های مسلحانه قومی – مذهبی چهار برابر بیشتر از جنگ های بین کشوری بوده اند. - - Dufy Toft,2003:3 در مطالعه دیگر، 80 درصد از کشمکش های نظامی در دهه 1990، از نوع قومی-مذهبی گزارش شده است. - Bloomfied & Reilly, 1998:4 - بر اساس مطالعه وایمر و سیدرمن، از 1919 تا 2000، جنگ ها و خشونت های قومی، 45 درصد و از 1990 به این سو، 75 درصد از کل منازعات را به خود اختصاص داده اند. . مهمترین موضوع وعامل موثر بر خشونتها، سهم خواهی بر سر قدرت سیاسی و    اعتراض به سیاست های توزیعی تبعیض آمیز دولتها و عدم بی طرفی دولتها بوده است.

آن دو با استفاده از رویکرد نظری نهادی با تمرکز بر نوع ساختار قدرت و عملکرد نهادی، بر این باورند که بیشتر از آن که تنوع قومی به خشونتها بینجامد، سیاست های تبعیض آمی قومی و توزیع نابرابر قدرت، اقتدار، ثروت، کالاها و خدمات و رفاه موثر و برانگیزاننده بوده اند. در جوامع با ساختار نهادی یاد شده، سه سطح کشمکش وجود دارد که عبارتند از: مبارزه، شورش و جدایی طلبی. هر چه قدر، سطح تبعیض، طرد سازی و    نارضایتی نسبت به ساخت قدرت و عملکرد نهادهای حاکم بیشتر باشد، احتمال تسری رفتار اعتراضی از سطح مبارزه به شورش و    جدایی طلبی بیشتر خواهد بود. - - Wimmer & Cederman, 2009: 318-322 خاورمیانه عربی با دارا بودن کمتر از 5 درصد جمعیت جهانی، به مهمترین منطقه کانونی تروریسم و خشونت های قومی-مذهبی مبدل شده است به طوری که یک چهارم این نوع خشونت ها در سطح جهانی را به خود اختصاص داده است.

بیشتر خشونتها از نوع قومی بوده اند. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، جنگ اعراب و اسرائیل، نبرد مستمر فلسطینی ها با اسرائیلی ها، جنگ داخلی لبنان، جنگ داخلی سودان، درگیری کردها و ترکها در ترکیه، تعارض عرب و کردها در سوریه و عراق و تعارض بربرها و عربها در مراکش از مهمترین مصادیق در این ارتباط بوده اند. - Ibrahim,1998: 229 - در فاصله سال های 1960 تا 2003 خاورمیانه و شمال آفریقا با وقوع 22 مورد کشمکش و خشونت داخلی پس از آفریقا 56 - مورد - و آسیا 39 - مورد - رتبه سوم را به خود اختصاص داده است و از جهت تعداد سالهای درگیر کشمکش، این منطقه پس از آسیا رتبه دوم را دارد. - - Sorli & et .al, 2005: 144 با وجود همگنی جمعیتی در بخش قابل توجهی از خاورمیانه عربی - اشتراک در عرب بودن - ، اما در چند کشور منطقه عمدتا غیر شیخ نشین های خلیج فارس، 35 درصد از جمعیتشان غیر عرب هستند و گروه بندی قومی متمایز از اعراب را تشکیل می دهند.

- Ibrahim,1998: 230 - مهمترین اقلیت های قومی عبارتند از: کردها، ترکمنها، ارمنی ها، ترکها، ایرانی ها، قبایل آفریقایی و بربرها که عمدتا در سوریه، عراق، سودان، تونس، مراکش، الجزایر، لبنان، مصر و تونس ساکن هستند. علاوه بر آن، منطقه دارای اقلیت های مذهبی شناخته شده ای مانند .1 شیعیان اثنی عشری، دروزی ها، زیدی ها، اسماعیلی و علوی ها .2 مسیحیان ارمنی، کاتولیک و ارتدکس یونانی .3 خوارج 4 یهودی ها . از حیث ترکیب جمعیتی، عربها 80 - درصد - ، اقلیت های زبانی 13,7 - درصد - ، اقلیت های مذهبی غیر مسلمان - 7,6 درصد - و اقلیت های مسلمان غیر سنی - عمدتا شیعیان 8,8 درصد - از جمعیت جهان عرب را تشکیل می دهند. - - Ibrahim,1998: 232

به گفته بری بوزان، منطقه خاورمیانه همواره ساختاری کشمکش زا داشته است. در این منطقه، اختلافات سرزمینی و مرزی، شکاف های قومی و مذهبی، تعارضات ایدئولوژیک بین چپگرایان و راست گرایان، رادیکال ها و محافظه کاران و بین ملی گرایان سکولار با اسلامگرایان و دخالت قدرت های بزرگ منشا اختلاف و درگیری بوده اند. - جعفری ولدانی، - 18 :1388 در منطقه خاورمیانه، بحران هویت و بحران دولت- ملت سازی، بستر ساز مهم تعارض های هویتی قومی و مذهبی بوده اند و در کنار آن می توان به تعارض های هویتی فکری و ایدئولوژیک سکولار در مقابل دینی، مسلمان در مقابل غیر مسلمان و مانند آن و تعارض های سرزمینی، سیاسی و مرزی اشاره کرد.

در حقیقت، در این منطقه، آمیزه ای از تعارض های یاد شده به تصاعد بحرانها انجامیده است که بایستی از منظر ژئوپلیتیکی و ژئوکالچری تبیین کرد. تحولات و رادیکالیسم سیاسی در منطقه در عصر پسا جنگ سرد عمدتا ناشی از تعارض های هویتی بوده است و بر این اساس، تعارض های ژئوپلیتیکی و تبیین های نظری از آن منظر نیز تا حد زیادی جنبه هویتی و ژئوکالچری یافته اند. در این ارتباط، می توان به شکل گیری »ژئوپلیتیک شیعه « و »هلال شیعی« در مقابل بلوک سنی مذهبها، ظهور و گسترش گروه های تکفیری و مانند آن اشاره کرد. معادلات و پویش ها و رقابت های منطقه ای نیز جنبه هویتی یافته اند. در حقیقت، هویت به مفهوم اصلی اثر گذار بر معادلات امنیت منطقه ای تبدیل شده است. مضافا این که به تعبیر هانتینگون، سیاست بین الملل نیز در عصر جدید به شدت جنبه هویتی یافته است.

وجود تنوعات قومی، پتانسیل یا بالقوگی خشونت قومی را موجب می شود اما ضرورتا به تحقق یا فعلیت یافتن خشونت نمی انجامد لذا باید عوامل و دلایل ریشه ای و شتابزا را در تبیین این پدیده دخیل کرد. در عصر کنونی، عواملی همچون انقلاب ارتباطات و اطلاعات، جهانی شدن، گسترش آگاهی های سیاسی، ظهور نسل جدید رهبران و گسترش جنبش های اجتماعی هویت بنیاد، منجر به تشدید سیاسی شدن هویتها و تروریسم قومی - مذهبی در جهان شده اند.اما بایستی خاطر نشان ساخت که نقش آفرینی این عوامل، عمدتا از منظر کاتالیزوری و سرعت بخشی، قابل بررسی هستند تا ایجاد کنندگی و ماهوی. از حیث نظری، ریشه دار بودن تروریسم و خشونت های قومی و مذهبی در منطقه خاورمیانه یا برخی مناطق دیگر جهان، ناشی از عوامل گوناگونی است که مهمترین آنها عبارتند از:

.1 بحران هویت ملی و غلبه پیوند های فرو ملی بر پیوند های مدنی و ملی

.2 بحران دولت سازی و عدم مشروعیت رژیم ها

.3 تردید های جدی در ادعاهای صلح طلبانه رهبران ستیزه جو.

.4 نبود ترتیبات نهادین و دموکراتیک، سرکوب و اقتدارگرایی حکومتها .3 تحقیر و محرومیت اقتصادی و سیاسی اقلیت های قومی و مذهبی .4 نقش آفرینی منفی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای. از منظر واقع گرایی روش شناختی، در تبیین تروریسم و خشونت های قومی- مذهبی در منطقه به شدت بین المللی شده خاورمیانه عربی، توجه به سه سطح داخلی اعم از فروملی و ملی، منطقه ای و فرامنطقه ای برای کفایت و جامعیت تبیین، ضروری و گریز ناپذیر است.

اما در عین حال، ژرف اندیشی، دقت نظر، محدودیت زمانی و دلایل دیگر باعث می شوند که هر پژوهشگر بدون نادیده گرفتن کلیت سطوح، از یک منظر یا سطح به موضوع بنگرد. با عنایت به اهمیت فزاینده پویش ها، تعارضات و سیاست های هویت بنیاد، این مطالعه با تمرکز بر سطح تحلیل داخلی و از منظر جامعه شناختی تاریخی- سیاسی صورت گرفته است و تلاش شده است تا ریشه پدیده تروریسم و خشونت های قومی و مذهبی در بحران دولت و ملت سازی تحلیل و تبیین گردد. قلمرو جغرافیایی تحقیق، خاورمیانه عربی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید