بخشی از مقاله

چکیده

در پژوهش حاضر سعی بر بررسی مینیاتور ایرانی است و اینکه چگونه با پیروی کامل از مفهوم فضای منفصل و کیفی توانسته است که سطح دو بعدی مینیاتور را به تصویر از مراتب وجود بدل سازد و بیننده را از افق حیات مادی و غیرقدسی به مرتبهای عالیتر از وجود آگاهی ارتقاء دهد و این مقاله بر آن است تا با بهره از روش تحقیق تحلیلی توصیفی به تعیین روش مناسب جهت متبلور ساختن فضاهای معماری سنتی بپردازد، که آیا مینیاتور میتواند روش مناسبی جهت متبلور ساختن فضاهای معماری سنتی باشد؟

یا جهت متبلور ساختن این جنس فضاها بهتر است از پرسپکتیو و دید ذهنیت گرایانه بهره گرفت؟ در نهایت با این باور که معماری سنتی اسلامی و نگارگری بانی تجلی عالم مثل میباشند، به این باور میرسیم که میباید برای درک بهتر حس فضاهای معماری سنتی اسلامی از مینیاتور ایرانی بهره گرفت، این هنر بیان کننده اسرار صغیر میباشد و در حالی که معماری سنتی اسلامی اشاره به اسرار کبیر دارد بدین معنی که اسرار صغیر مرید را آماده برای درک اسرار کبیر میکند.

-1 مقدمه

در حقیقت هنرها یکی از مهمترین و سر راستترین تجلیات اصول سنت هستند چرا که انسان در میان صور زندگی می-کنند و برای گرایش سوی متعالی باید با صوری احاطه شود که مثل متعالی را پژواک دهد به گونهای که تمدن اسلامی ارائه دهنده نمونه برجستهای از یک تمدن سنتی است.

درباره مینیاتور ایرانی همچون بسیاری دیگر از جنبههای هنرهای اسلامی مقالات متعددی نگاشته شده است ولی به جزء موارد معدودی توجه چندانی به مفهوم واقعی این هنر نشده است و همچنین به اهمیت معنوی این هنر و رابطه آن با مفهوم زمان، فضا نشده است 

بدین گونه با این باور در این مقاله به بررسی مفهوم فضا در نگارگری پرداخته شده است و با در تظر گرفتن مفهوم عینیت در نگارگری اسلامی به گونهای که نمود آن را در فضای متصور ساخته درک کرد و در اینجاست که حضور عالم مثال قابل درک است. با این که تداعی کننده عالم صغیر میباشد ولی عالم صغیر را میتوان گشایشی به عالم کبیر دانست.

در اینجا سوال بر این است که برای متصور ساختن فضاهای معماری چه شیوهای مناسب است برای درک حس فضا و می-توان یادآور شد در اینجا که پرسپکتیو عنصری است که در حال حاضر از ان بهره گرفته میشود جهت متبلور ساختن فضاهای معماری اسلامی و این نکته که معماری سنتی اسلامی تمام سعی آن بر این است که پیوند خود را با عالم بالا قطع نسازد و با تمام قوا یادآور عالم بالا باشد، در حالی که پرسپکتیو جدایی از عالم مادی ندارد، در این عالم سیر میکند، دیدگاهش دیدگاه مادی و همچنین وسعت دیدش به اندازه دید ناظراست و فراتر از دید انسانی نمیرود پس نمیتواند فاکتور مناسبی جهت نمود فضای معماری سنتی اسلامی باشد. بدین گونه در ابتدا به بررسی مفاهیم ذهنیت گرایی و عینیت گرایی پرداخته شده است در انتها به مقایسه این دو دیدگاه و سپس به کمک تحلیل این فاکتورها به دیدگاه مناسب جهت متبلور ساختن معماری سنتی اسلامی میرسد.

-2 پرسپکتیو به مثابه رویکرد ذهنیت گرایی در ترسیم - سه بعدی -

از آنجایی که در دوران رنسانس خرد و تعقل انسانی به عنوان مهترین ابزار مورد استفاده قرار گرفت و سرآغازی برای تفسیر و تعریف جهان از منظر انسانی بود و هنرمند این دوران سعی بر این داشت که از منظر انسانی بهره جوید. قانون فضایی رنسانس نتیجه پرسپکتیو است یعنی نتیجه استقرار جسم سه بعدی به طور عینی بر روی صفحه است فردگرایی و ایمانتیسین قرن 15 از این علم جدید فضایی که اجازه میدهد بنا به همان گونه که انسان آن را میبیند روی کاغذ طراحی شود مشتق میگردد با تبعیت از قوای بینایی و منظر انسانی نیز به عنوان اصل اساسی در نقاشی شناخته شده و از این پس ذهن انسان بود که تصمیمگر بود سطوح تخت و فاقد هرگونه عمق نمایی جای خود را به پرسپکتیو و حجم پردازی دادند.

با این اوصاف از دوران رنسانس بدین سو کاربست پرسپکتیو و اصول دقیق آن به عنوان یکی از بنیانهای اصلی واقع گرایی مقبولیت عام یافت و این واقعگرایی فقط به واسطه ذهن سوژه دارای اعتبار است و به عبارت دیگر انسان و منظر او ملاکی برای عینیت نیستند و نقاش به مشاهدات خود که وابسته به زاویه دید و ذهن اوست اکتفا میکند و نباید فراموش کرد که اصول عمق نمایی و پرسپکتیو هیچ معادل عینی در دنیای پیرامون جزء در ذهن و منظر سوژه ندارد. زمانی یک سوژه کوچکتر به نظر میرسد که انسان به عنوان ناظر از فاصلهای نسبتاً دور آنرا مشاهده میکند و در صفحهی تصویر ثبت میکند و این تصویر بنابر تغییراتی را که پذیرفته است هیچگاه عینیت جهان واقعی را برنمیتابد

نهایتاً براساس مفهوم ذهنیت گرایی کانت، تمامی ادراکات انسانی چیزی جزء مفاهیمی ذهنی که به واسطه ساختار ذهن تعدیل یافته نیستند و نمود بیرونی ندارند و با کاربست قوانین پرسپکتیو در عرصه نقاشی در حقیقت اعمال فرم به طبیعت بواسطه ذهن انسان است و هیچگاه سوژه با تغییر فاصله کوچکتر نمیشود و خطوط موازی به یکدیگر نمیرسند و تغییرات رنگی به واسطه دوری و نزدیکی صورت میپذیرد و هیچ گاه شامل خود شیء نمیشود بلکه تمامی اینها حاصل اعمال فرم به واسطه ذهن سوژه مشاهده شده و از زاویهای خاص صورت میگیرد. نقاشی با به بکارگیری قواعد پرسپکتیو نوعی از تصویرگری ذهنیت گرایانه است و در مقابل آن نوعی نقاشی دیگر به مانند نگارگری ایرانی که در مقابل نقاشی عمق نمایانه رنسانس است

-3 رویکرد عینیت گرایی

با فرضیه بکارگیری دانش پرسپکتیو که از ساختار ذهن بشر پیروی میکند و به گونهای که در سطح تصویر سه بعدی را به نمایش میگذارد. با عدم بکارگیری اصول پرسپکتیو معمار اهل سنت فضایی را که به مراتب عینیتر با شأن وجودیش را به تصویر میکشد نه بدان گونه که ذهن به آن فرم و سامان میبخشد.

مهمترین و اساسیترین گام در جهت تصویر کردن فضای دنیای عینی حذف منظرگاه معمار و ساختار پرسپکتیو در اثر است در این راستا هیچکدام از اصول عمق نمایی در اثر وجود ندارد به طوریکه فضای تصویر شده حاصل مشاهده انسانی نیست چرا که نمیتوان جایگاهی برای ناظر در نظر گرفت و در این هنگام است که فضایی دو بعدی و عنصری به نام سطح مطرح می-شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید