بخشی از مقاله
چکیده
مسأله ي »عبادت« و »پرستش« وجودي برتر که هموارهوردم توجه انسانها بوده از تاریخی به قدر هستی بشریت برخوردار است. اما تصویر »معبودبا «گذر ایام و در میان اقوام گوناگون جهان جلوهاي دیگر به خود گرفتهاست.
عرفان اسلامی وویژهبه تصوف ایرانی، اندیشهاي غنی از پرستش حق ارائه مینماید که در این میان گروههاي مختلف و با نگاهی دقیقتر، افراد گوناگون تصویري متفاوت و مجزا از چگونگی عبادت و چیستی حق به نمایش میگذارند. آشنایی دقیق با این اندیشههاي متفاوت، راهگشاي شناخت بیشتر و هر چه بهتر عرفان و تصوف ایران و در نهایت تفاوتها و شباهتهاي کلان و جزئی جریانهاي گوناگون خواهد بود.
بر این اساس، مقالهي حاضر با استفاده از شیوهي تحلیلی به بررسی اندیشههاي شیخ ابوالحسن خرقانی-عارف نامی قرن 4 و 5 هجري– پرداخته است. چهرهاي که خرقانی از خداي خود ارائه دهدمی تا حد زیادي تحت تأثیر اندیشهي مذهبی او - تعالیم اشعري - قرار دارد .علاوهاین،بر فردیت خرقانی و اندیشههاي غنی عرفانی او نیز در چگونگی تصویر ترکیبی - زمینی – آسمانی - وي از حق بسیار مؤثر است.
مقدمه
با بررسی آثار مختلف تاریخی مکانهاي گوناگون در سراسر جهان، نشانههاي اعتقادات بشري به وجودي برتر و بالاتر بهعنوان »معبود« فراوان به چشم میخورد، بهطوري که میتوانگفت، هیچ عرصهاي از تاریخ انسانی و جغرافیاي بشري را نمیتوان یافت که تهی از مفهوم »پرستش« باشد. همواره وجودي والا و مقدس بهعنوان »خدا« در زندگی افراد مختلف بشري نقشی پررنگ ایفا مینماید و مهمترین تأثیرات را در بسیاري از اتّفاقات گوناگون در سطح کلان جامعه و حتّی حکومتها بر جاي میگذارد.
با توجه به گسترش و اهمیت این مفهوم، آشنایی با هویت »معبود« در زمانهاي مختلف تاریخ از جمله دلمشغولیهاي برجستهي بشري محسوب میگردد. این مفهوم با عبور از دوران مختلف و تحت تأثیر اندیشهها و جریانهاي گوناگون تاریخی، اجتماعی، سیاسی و... دستخوش بازبینی، تغییر و تحول شده و شکل تازهاي به خود میگیرد.
زمانی که به دورهي اسلامی میرسیم این مفهوم در قالبی با نهایت وحدانیت و تعالی با عنوان »االله«، خداي یگانه، بازسازي میشود. »البته از خود قرآن و از عبارات یا اشعاري که از عرب قبل از اسلام در تاریخ ضبط شده چنین بر میآید که اعراب خداي آفریدگار جهان را میشناختند« و از او با عنوان »االله« یاد میکردند
»بنابراین االله در فرهنگ عرب پیش از اسلام نامی آشنا و ویژهي آفریدگار جهان بودهاست
نامی که علماي اسلامی نیز آن را »جامعترین واژه براي دلالت بر ذات خداوند میدانند« زیرا »بر تمام صفات جلال و جمال الهی اشاره دارد
گرچه توصیف قرآن از خداي یگانه، با مذاهب و ادیان پیش از اسلام هماننديهاي بسیاري دارد اما »یگانگی خاص« او، وجه تمایز برجستهي او با سایر ادیان گذشته است.
این واژه - االله - ، در قرآن بر ذات حق تعالی اطلاق شدهاست و »واژهاي عربی و به معناي معبود بزرگ است که بسیاري از لغت دانان عرب نیز آن را از لفظ »اله« مشتق میدانند که به معنی »عبادات« یا »حیرت« میباشد
اما برخی معتقدند که پیش از این به صورت »آل« یا »ایل« به معبود نژاد سامی اطلاق میشدهاست و نیز بعدها آرامیان و عبريها آن را بر خداي واحد متعال اطلاق نمودند و آن را به صورت جمع »الیم« یااُلوهیم«» به معنی »تمام خدایان« یا »خدایان همه« استعمال نمودند و سپس در قرآن با اضافه شدن »ال« تعریف یا تعظیم بر ابتداي آن از آن حالت عام خارج و به صورت اسمی خاص درآمد بنابراین معناي دقیق لفظ االله، »معبود برتر« یا »تنها معبود« میباشد
به مرور زمان تصویرل االلهنیزل دچار تحول و تغییراتی شدهاست؛ بهطوري که با پیدایش گروهها و طبقات مختلف اجتماعی در چارچوب همین قوانین اسلامی، تصاویر مختلف و متفاوتی از خداي یگانهي اسلام ترسیم میگردد، تاآنجاکه براي مثال تصویري که پیروان کلام اشعري از خداوند میدهند با آنچه اعتزالی مذهبان ارائه مینمایند مغایر است و یا نگرش عرفاي مختلف به حق تعالی نیز با دیگري تفاوت دارد.
با توجه به این تفاوتها و برداشتهاي گوناگون اهل عرفان و مذاهب مختلف اسلامی از مفهوم مشترك لااللهل، شناخت و بررسی این دیدگاهها در شناخت خداي یگانه و بررسی فرهنگ خداپرستی نقش سزاییبه دارد. اما با توجه به این که تحلیل و بررسی عمیق و دقیق همهي این نگرشهادر حد گنجایی یک مقاله نیست این تحقیق با مطالعهي اندیشههاي شیخ ابوالحسن خرقانی، عارف بزرگ سدهي چهارم و پنجم، به روشن شدن تصویر خدا در تفکّرات و تعالیم او میپردازد.
حدود بررسی این مقاله نیز اندیشههاي شیخ ابوالحسن خرقانی، عارف نامی سدههاي چهارم و پنجم هجري است که بر مبناي کتاب »خرقانی، شیخ ابوالحسن - - 1390، نورالعلوم، به کوشش و نگارش عبدالرفیع حقیقت، تهران؛ بهجت« شکل گرفتهاست. بنابراین عدد درج شده در ارجاع نمونهها نیز شماره صفحهي متن موردنظر در کتاب است.
.1 عنایت حق
زاهد ار راه به رندي نبرد معذور است/عشق کاري است که موقوف هدایت باشد
یکی از تعالیم برجستهي عرفا و صوفیان در مسیر حق شناسی و وصال به معشوق ترك همه ي تعلّقات
و در یک کلام پشت پا زدن به تمام علایق و امیال این جهانی است. درحقیقت صوفی باید ابتدا با فانی شدن از نفس خویش و محو آثار آن، بستر تجلّی عظمت حق را بر دل خود مهیا گرداند؛ بهبیانی باید هرگونه تفرقه میان عاشق و معشوق از میان برخیزد، چرا که در این مقام فقط لحقل است و دیگر هیچ.
خرقانی خود در اینباره میگوید: »مشاهده آن است که او باشد، تو نباشی. هر چه بنده بود برگیرد و هر چه سزاوار او بود سنجد تا هر چه ظاهر شود از سره سزاوار او بود
بر این اساس، علاوه بر توجه به مسألهي لفنالي عاشق، دیگر عاملی که مورد تأکید قرار میگیرد خواست حق است. وي همواره بر عنایت حق تأکید نموده و نخست عامل تعیینکننده و مؤثر را پیش از هر چیزي، لعنایت خداونديل میداند.
رینولد نیکلسون با بررسی این ارتباط، ضمن تأکید بر نقش خدا در برداشتن این فاصلهي بینهایت میان خود و بشر میگوید: »انسان نمیتواند میان این شکاف پل بزند و آن را پر کند، بدینگونه باید به وسیلهي يارادهالهی که حدي ندارد از آن بگذرد. این اندیشه، اساسی است که صوفیه در نظریه ي خود در باب وجد صوفیانه – که آن را هدف اصلی راه خود میدانند– بدان استناد میکنند و در راه این وجد است که به ریاضتهایی می پردازند
اما به محض این که عنایت و ارادهي الهی با آن صوفی همراه شد، رنج و سختی براي صوفی آغاز می گردد: ...» نظر که از خداي به بنده آید بنده را برنجاندو این آغاز سفر استقامت بنده است »در یکتایی« حق اندیشه ي ترك تعلّقات و فناي نفس،چنانآن در تفکّر حقگراي خرقانی قوت میگیرد که بندگی را در به ناکامی گذاشتن و اساساٌ عشق و یافتن خدا را منوط به فراموشی خود می داند
چنین فردي که از خدا به خداي نگرد هرگز »خلق را نبیند - 187 - « و چون »بیخلق نشیند با خدا نشیند و هر آن که با خداي نشیند عارف است
این چنین است که بنده با دادن »نیستی خویش« به وي، از هستی حق برخوردار میگردد - - 206 و می تواند به عرصهي عرفان پاي نهد.
در اندیشهي خرقانی، عشق نخست از جانب حق است؛ خداست که بر مبناي عشق به انسان دست به آفرینش او میزند و این ارادهي حق است که بندهاي را بر میگزیند و در مسیر قرار میدهد.
خرقانی، عارفی است سنّی و معتقد به مذهب اشعري. بر این اساس است که اندیشههاي عرفانی او رنگی از کلام اشعري به خود میگیرد.