بخشی از مقاله

تحلیل ومقایسه اندیشه ی انسان دوستانه جهان شمول ابوالحسن خرقانی با مکتب اومانیسم و بازتاب آن در آثار سعدی

 

چکیده

شیخ ابوالحسن خرقانی عارف بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری از چهره های درخشان عرفانی ایرانی است که در آزاد اندیشی ، انسان دوستی ، وسعت نظر انسانی و تفکر والا وسعه ی صدر عرفانی ممتاز و کم نظیر بوده اسـت . وی هرچنـد خـود وخلـق را در خالق محو و فانی می دید و عافیت روحی را در خلوت نشینی و خاموشـی مـی دانسـت ، در سـلوک خـویش از هـر فرصـتی بـرای شکستن دیوار های تفرقه افکنی ، قوم گرایی ، انحصار طلبی دینی و نژادی و اقلیمی و هر نوع برتری انسانی بر انسان دیگر استفاده کرده است . او عشق واقعی و عبادت حقیقی را انسان دوستی ، خدمت به مردم ، ایثـارو از خـود گذشـتگی در دنیـا وآخـرت مـی دانست. البته جهان بینی شیخ در توجه به حقیقت انسانیت با مکتب اومانیسم که دریافت تازه از شان انسـان بـه عنـوان موجـودی معقول و جدا از مقدرات الهی داردو معتقد به قدرت انسان در مسخر ساختن همه ی نیروهـای غیـر انسـانی اسـت تفـاوت عمـده و اساسی دارد.، چرا که شیخ برای انسان در برابر حق تعالی موضوعیتی قائل نیست و انسان را در طول حقیقت الهـی نمـی دانـد. بـی شک اندیشه بشر دوستانه ی سعدی که بدور از هر گونه تعصب و قشری نگری و بر اساس آزاد اندیشی ، تساهل و تسـامح ، مـدارا ، گذشت و احساس مسولیت در قبال هم نوع با داشتن هر نوع گرایش مذهبی و نژادی است متاثرو مقتبس از مکتـب فکـری جهـان شمول شیخ ابوالحسن خرقانی است.

کلید واژه ها : خرقانی ، انسان دوستی ، جهان شمولی ، سعدی، اومانیسم

مقدمه:


عرفان شرق و موضوع انسان دوستی


» تصوف ایرانی ( عرفان شرق) واکنشی بود برضد فساد اوضاع اجتماعی و اخلاقی و افتخار و مباهـات اجـدادی ، قبیلـه ای و دینـی قوم غالب تازی که فرمانروای کشور ایران بودند . همین آزاد منشی تصوف بوده است که در نظر صوفیه ، گبـر و ترسـا و مسـلمان و حتی بت پرست یکسانند و می توانستند در برابر یکدیگر در خانقـاه بنشـینند و در سـماع و ذکـر خفـی و جلـی و هرگونـه تظـاهر صوفیانه ی دیگر شرکت کنند . )« نورالعلم ، ص ( 125



1

» تصوف ایرانی در تعلیمات جهانی خود علاوه بر آن که برتری نژادی و مادی را به هیچ شمرد ، برتری دینی را به دسـت فراموشـی سپرد و عموم مردم جهان را از هر مذهب و گروه در خانقاه صفا گرد آورد و هر طبقه و صنف را اعم از شـاه و گـدا بـدون هیچگونـه امتیازی در کنار هم و در یک صف واحد به سوی وحدانیت و حقانیت جهان هستی که هدف مشخص و غـایی همـه ی پیـامبران و الهیون جهان در طول تاریخ بود راهنمایی و رهبری نمود . ) « تاریخ نهضت های فکری ایرانیان ص (320 یکی از موضوعات مهم این عرفان و تصوف ، انسان دوستی جهان شمول است که خود مبتنی بر آموزه های انعطاف پذیرفرا زمانی و
فرا مکانی قرآن و احادیث نبوی است . قرآن استوارترین منشور الهی برای تعین حقوق انسان و تکالیف و مسولیت های اوسـت زیـرا در باره هیچ موضوعی بیش از انسان گفتگو نکرده به طوری که خلقت او را زیباترین و بهترین آفریده دانسته است . ( 240بار کلمه ناس و 65 بار کلمه انسان در قرآن تکرار شده است . ) " وما ارسلناک الا کافه الناس بشـیرا و نـذیرا" ، و " قـل یـا ایهاالنـاس انـی رسول االله الیکم جمیعا ". همچنین پیامبر پیروان خود را به مدارا و ایجاد تفاهم با ملت های دیگر در هر گوشـه ی جهـان تشـویق می کند و می فرمود : " المدارا نصف الایمان " و " تحبب الی الناس یحبوک = انسـان را دوسـت بداریـد تـا همگـان تـرا دوسـت خواهند داشت. این آموزه ها نشان می دهد که هدف نهایی عرفان و تصوف ایرانی اسلامی که مبتنـی بـر تعلـیم قرآنـی و سـنت نبوی است ،ساختن و اصلاح کلیت جامعه انسانی در فراخنای گیتی بدون توجه به حدود جغرافیایی و مرزهای ساختگی اسـت کـه همه ی مردم با تفاهم و همکاری و برادری و برابری کامل زندگی کنند.
از ویژگی های مهم عرفان و تصوف ایرانی - اسلامی این است که اصول و دستوراتش بـه گونـه ای تـدوین شـده است که قابلیت جهان شمول بودن آن را فراهم ساخته است . در این اصول قومیت ، نژاد ، اقلیم و جنسیت و مانند آن کـه اسـباب محدودیت قلمرو دین و مکتب می گردد وجود ندارد . از نظر قرآن تنوع به خاطر همبستگی و تفاهم متقابل انسان هـا بـوده اسـت . حضرت علی ( ع ) به فرزندش محمد حنفیه می گوید : " فرزندم به تمام انسان ها نیکی کن همانطور که انتظار داری نسبت بـه تـو نیکی کنند ." بنابراین رکن مهم هویت این جهان بینی آن است که انسان را به نحوی به حضوری آگاهانه در عرصه های سرنوشـت ساز فردی و اجتماعی موظف می سازد تا در قبال دیگران احساس مسولیت کند . امروز در ماده 2 اساس نامه جمعیت هـلال احمـر این چنین آمده است " تلاش برای تسکین آلام بشری ، تامین احترام انسان ها و کوشش در جهت برقراری دوستی و تفاهم متقابل بدون در نظر گرفتن هیچ گونه تبعیض میان آنها " که این موضوع به خوبی نشان می دهد که بند های این اساس نامـه برگرفتـه از تعالیم انسان ساز قرآنی و سنت نبوی و جهان بینی انسان دوستانه جهان شمول عرفان و تصوف ایرانی - اسلامی است .ایـن جهـان بینی همه ی انسان ها را از یک ریشه می داند و امتیاز های غلط نژادی و قبیله ای را به رسمیت نمی شناسـد و از آنجـا کـه تمـام آدمیان آفریده خدا و از یک پدر ومادرند همگان شایسته احترام و دوستی وعشق ورزی هستند .

بحث

عرفای بزرگ ما از روزگار گذشته تا کنون در پرتو ارشادات عقیدتی و تعهدات وجدانی و انسانی ، موضوع انسان دوستی را به اشـکال مختلف بیان کرده اند . زیرا در بینش و جهان بینی عرفا انسان جلوه ای از انوار الهی بـر روی زمـین و کلیـد راز آفـرینش و برتـرین آنهاست . » اولین حرفی که در معیار انسانیت مطرح است انسان دوستی است و سرخط برنامه ی مکتـب بـزرگ عرفـان اسـلامی را اندیشه های انسان دوستانه شکل می دهد ) « آزادی معنوی ، ( 113 یکی از بزرگ ترین عارفانی که این موضوع به دقت و فراوانی در کلام او بیان شده ، شیخ ابوالحسـن خرقـانی اسـت . وی از عارفـان

روشنفکر و از نابغه های کم نظیر و از معاریف مشایخ ایران است که در نیمه ی دوم قرن چهـارم و اوایـل قـرن پـنجم هجـری مـی زیسته است . وی در سال 351 یا 352 هجری در قصبه ی خرقان قومس از توابـع بسـطام متولـد شـد و در سـال 425 هجـری در هفتاد سالگی در همان جا دار فانی را وداع گفت . شیخ ابوالحسن خرقانی در آزاد اندیشی ، مردم گرایی، گفتمان جهـانی و وسـعت نظر انسانی و تفکر والای عرفانی ممتاز و برجسته بوده است.وی از عرفا و صوفیان صدیق و خوش گفتار و کرداری است که کلامـش


2

به گونه ای جذاب و بی غل وغش است که حتی یک عبارت آن می تواند انسانی را از ضـلالت و گمراهـی نجـات دهـد و جامعـه یـا گروهی را اصلاح و تلطیف نماید .

» اهمیت مقام عرفانی شیخ به قدری عالی مرتبه و بزرگ است که شیخ شهاب الدین سـهروردی در ضـمن بیـان مراتـب و درجـات حکیمان الهی در ایران بعد از اسلام نام وی را در ردیف اول قرار داده است )«. فلسفه در ایران باسـتان ص ( 87 همچنـین هـانری کربن معتقد است که ابوالحسن خرقانی از جمله صوفیانی بوده است که در انتقال مایه حکمت ایران باستان به تصوف اسلامی نقش بسزایی داشته است . ) « تاریخ فلسفه اسلامی ص ( 268 در کتاب ریحانه الادب در باره شیخ حسن خرقانی چنین آمده اسـت : » وی از مشاهیر عرفا و صوفیه بلکه از جمله ابدال و اوتاد و اکابر عباد و زهاد معدود بوده است . ) « ریحانه الادب ص ( 124 خرقانی دارای ویژگی هایی است که دیگر صوفیان این دوره و حتـی بعـد فاقـد آن هسـتند و بـه همـین جهـت او را از معاصـران و همگنانش متمایز می کند .

جهان بینی انسان دوستانه خرقانی

» شیخ ابوالحسن خرقانی یکی از صوفیان انگشت شماری است که اصل عشق نافذ را اعلام کرد و خدمت به بشریت نیازمند را هدف هستی خود می دانست . تصوف شیخ ویژگی " خود مداری " را از دست می دهد . این ویژگی ، خاص بیشتر نمایندگان صوفیه بـود که پویای وصل خود بودند و در تلاش " من " خویش ، می کوشیدند و آن را در " من جهان " حـل کننـد . ) « نـورالعلم ص 23 مقدمه) وی بالاترین ملکات فاضله انسانی را محبت و خیر خواهی نسبت به هر کس ورنگ وقوم و ملت و مذهب می شمارد .وی بیش از هر

سخنی از عشق سخن گفته است زیرا عشق عمیق ترین و عمومی ترین خصلت انسان در همه ی اعصار بوده است . خرقـانی عشـق واقعی را خدمت به مردم می دانست . » عشق یعنی نان ده و از دین مپرس «

تعامل گسترده شیخ خرقانی با مردم زمان خود باعث شده است عرفان او عرفان اجتماعی باشد تا عرفـان انـزوا طلبی و گوشه نشینی . وی هرچند خود وخلق را در خالق محو و فانی می دید و عافیـت روحـی را در تنهـایی و خلـوت نشـینی و خاموشی می دانست ، در سلوک خویش از هر فرصتی برای شکستن دیوار های تفرقه افکنی ، قوم گرایی ، انحصـار طلبـی دینـی و نژادی و اقلیمی و هر نوع برتری انسانی بر انسان دیگر استفاده کرده است . او عشق واقعی و عبادت حقیقی را انسان دوستی بـدون چشمداشت ، خدمت به مردم ، ایثارو از خود گذشتگی در دنیا وآخرت و غمخواری به آنها وشاد کردن می دانست." عـالم بامـداد ب رخیزد طلب زیادتی علم کند و زاهد طلب زیادتی زهد کند و بوالحسن در بند آن بـود کـه سـروری بـدل بـرادری رسـاند .اگـر بـه ترکستان تا به در شام کسی را خاری در انگشت شود آن ، از آن من است . همچنین از ترک تا شام کسی را قدم در سنگ آید زیان آن مراست و اگر اندوهی در دلی است آن دل از آن من است ." (نورالعلم ، ص5مقدمه ) به همین سبب شیخ خرقـانی و بعـد از او دیگر صوفیان ، گبر و ترسا و یهودیت وبت پرست و مسلمان را با یکدیگر برابر دانسته است و برای هیچ یک نسبت به دیگری برتری قائل نبوده اند و در مجالس خود همه را در کنار یکدیگر می نشانده اند . تنها راه پیوستن و اتصال و اتحاد به مبدا را بریـدن از خـود و در ضمن خود شناسی و اراده خداشناسی دانسته اند.

صاحب الزمانی در کتاب "خط سوم " در باره جهان بینی شیخ حسـن خرقـانی مـی گویـد : » عشـق تصوف ، عشق فردی نیست ، عشق انسانی است .انحصاری نیست ، ایثاری است . آز جنسی نیست ، شور همبسـتگی اسـت . عشـق والای انسان به انسان است ، به همه ی انسان ها ، بی تفاوت نسبت به سیاه و سفید ، بی تبعیض نسبت به ترک و تاجیک ، همسان نسبت به رومی و زنگ . برابر نسبت به کافر و مسلمان . عشق تصوف پیوندگر همـه ی دل هـا بـا یکـدیگر اسـت . تعلـق خـاطر بـه سرنوشت بشر است . عشق تصوف تا بدانجا پیش می رود که صوفی عشق ، به خاطر حیات جاوید همه ی انسـان هـا ، و بـه جـای همه ی آنها آرزوی مرگ می کند . به پاس رهایی ابدی تمام توده ها ، از شکنجه اجتماعی عـذاب گنـاه ، حتـی بـه جـای همـه ی تبهکاران ، آتش کیفر را برای همیشه به جان می خرید . این ، عشق تصوف است . انسـانی تـرین ، باشـکوه تـرین ،لطیـف تـرین و

3

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید