بخشی از مقاله
چکیده
انسان ها برای برقراری ارتباط و تعامل با همدیگر ناگزیر از داشتن رفتارها و اعمالی هستند که تفاوتهای ذاتی و بعضاً اکتسابی این رفتارها، تعارضات میان آنها را اجتناب ناپذیر می سازد. تعارض از تقابل دو خواسته و گاه دو فکر بروز می کند؛ بدین معنی که هرگاه دو یا چند نفر از افراد به دلیل اختلاف در نیازها، خواستهها، اهداف و ارزش ها در مقابل یکدیگر قرار می گیرند.
از این رو تفاوتها، خطرات و انگیزههای متمایز از یکدیگر در افراد، بافت سازمانی را در برابر تعارض های سازمانی اجتناب ناپذیر می کند. »مدیریت تعارض« یکی از رویکردهای مهم رفتار سازمانی در صدد کنترل و کاهش این تعارضات است. شاهنامه فردوسی به عنوان اثری گرانسنگ و بی بدیل حماسی، اگر در چند خصیصه بارز خلاصه شودمسلماً مهم ترین خصیصه اش »تضاد و کشمکش« و تبعات مثبت و منفی حاصل از آن که به عنوان بنمایهای ژرف بر سراسر داستانهای این اثر هنری، سایه افکنده است خواهد بود. این جستار بر آن است تا داستان »لهراسپ« را با توجه به نظریههای علم »مدیریت تعارض« و چگونگی انطباق تضاد میانفردی لهراسپ و گشتاسپ با نظریات این گروه ، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.
هدف این تحقیق ، نشان دادن دیدگاههای در خور توجه و برجسته فردوسی و ارائه راهکار شیوههای مبتنی بر کنترل و حل تضادها و تعارضات میانفردی پیشامده در شرایط گوناگون است که میتواند الگویی قابل ملاحظه برای مدیران امروزی باشد.
مقدمه
تضاد یا تعارض واقعیتی است که کم و بیش در همه سازمان ها و واحدهای اداری و فعالیت جوامع انسانی بصورت آشکار یا پنهان، کم رنگ و پر رنگ، وجود دارد، شاید نتوان واحد یا سازمانی را یافت که هیچگونه تعارضی نداشته باشند بنابراین اگر عدهای معتقدند که در حال حاضر تعارض موضوعی است که فکر انسان را بسیار به خود مشغول کرده است ادعایی پوچ و بیهوده نکرده اند. زمینه های مختلف فرهنگی، تفاوت های شخصیتی، انتظارات و ادراکات متفاوت، منجر به ایجاد تعارض ما بین افراد و گروه میگردد، از این رو وجود تفاوتها، خطرات و انگیزههای متمایز از یکدیگر در افراد، بافت سازمانی را در برابر تعارضهای سازمانی اجتنابناپذیر میکند.
تعاریف تعارض
تعریف های مختلفی از سوی متخصصان برای تعارض ارائه شده است، برخی از این تعریف ها تأکید دارند که دو طرف تعارض به طور عمدی برای ناکام کردن یکدیگر و ممانعت از رسیدن به اهداف یکدیگر تلاش میکنند؛ در زیر چند مورد از این تعریفها بیان میگردد.
»تعارض وضعیتی اجتماعی است که در آن دو یا چند نفر درباره موضوع های اساسی مربوط به سازمان یا با هم توافق ندارند یا نسبت به یکدیگر قدری خصومت احساسی نشان میدهند
تعارض فرآیندی است که در آن، نوعی تلاش آگاهانه به وسیله - الف - انجام می گیرد تا تلاش های - ب - را خنثی کند؛ البته از راه سد کردن راه او که در نتیجه - ب - در مسیر نیل به هدف خود مستأصل میشود یا اینکه - الف - بدان وسیله بر میزان منافع خود می افزاید .
تعارض، فرآیند ادراک و یا احساس هر گونه ناسازگاری در درون و یا بین افراد، گروه ها و یا سازمان هاست که منتهی به رفتار پنهان و یا آشکار متعارض در دو طرف گردد.
در یک تعریف جامع میتوان گفت: »تعارض فرا گردی است که در آن یک طرف - فرد یا گروه - درمی یابد که منافعش با مخالفت یا واکنش منفی طرف دیگر مواجه گردیده است.
برخی از صاحبنظران بیان می دارند که هر رابطه انسانی تعارض، عدم توافق و رویارویی منافع را دربردارد
تعارض توان بالقوه نابود کردن روابط، ورشکستگی و ضایع کردن مسیر پیشرفت را دارد ولی این نتایج منفی معمولاً از قصور در بکارگیری مدیریت تعارض و استفاده نکردن از روش های سازنده ناشی می شود.
از آنجایی که ادبیات از جهت موضوعی قلمرو وسیعی را در بر میگیرد و با دانشهای متعددی در ارتباط است، روشهای مختلفی را برای مطالعه و بررسی آن میتوان به کار گرفت؛ به عبارت دیگر بسیاری از مسائل ادبی چند وجهی است و به دلیل کثیرالاضلاع بودن، در علوم مختلف ریشه دوانده است بنابراین برای حل مسائل آن باید علومختلفم را کاوید. اصولاً ادبیات در مورد همه چیز بحث میکند: زندگی، جوانی، پیری، مرگ، عشق، خانواده، اجتماع و به طور خلاصه زندگی با تمام تنوع و گوناگونیاش؛ پس مشکل میتوان آن را در یک حوزه محدود کرد به همین سبب است که »مطالعات ادبی هرگز در طول تاریخ، رشتهای ناب و خالص نبوده و همیشه با مباحث و گفتمانهای دیگر رشتهها در ارتباط بوده است
با توجه به این مبنا، همیشه در شعر پرانتزی را باید باز گذاشت که شاید وجوه دیگری بر معنا محتمل باشد؛ مدیریت تعارض و تبعات مثبت و منفی حاصل از آن یکی از این عناهایم محتملی است که با اندک تعمق در متون ادبی، مخصوصاً متونی که بستری داستانی دارند و شاهنامه خارج از این تعریف نیست، میتوان اذعان داشت به زیبایی در این اثر بی بدیل ادبی بازتابانده شده است.
ادبیات غنی زبان فارسی به ویژه منظومه های حماسی و پهلوانی آن از جمله شاهنامه را شاید بتوان نمونه های بارزی از مدیریت تضاد میان فردی دانست؛ در این ارتباطات تعارضات میان قهرمانان داستان که به زبان فخیم و زیبای شعر بیان می گردند، لذت خوانش اثر ادبی را در خواننده صد چندان میسازد و فردوسی با استفاده از شگرد خارق العاده شاعری اش، تعارضات موجود در اشعارش را طوری به تصویر می کشد که گویی با تمامی مؤلفه های علم مدیریت تضاد و تعارض آشنایی کامل و وافر داشته است و لذا آمیختگی این دو عنصر یعنی شعر و تعارض، جذابیت این اشعار را در خواننده اثر بیشتر می سازد و این سطح چند بعدی افکار فردوسی به او این امکان را میدهد که لایههای متنوع و پنهان تفکراتش را در اشعارش آشکار سازد.