بخشی از مقاله

تعامل انسان با طبیعت در معماری

چکیده

تمام فعالیت ها و اقدامات بشر،نمودی در طبیعت دارد ودر حقیقت ریشه و بنیـاد آن در طبیعـت اسـت.بر ایـن اسـاس تمـامی نوآوری های بشر در زمینه علوم و مهارت های ،زندگی،چیزی به جز کشـف گوشـه ای از طبیعـت نبـوده اسـت.هدف از مطـرح نمودن این بحث، شناخت طبیعت و عناصر طبیعی و ارتباط مناسب انسان با طبیعت در معماری اسـت . روش پـژوهش ضـمن مطالعه کتابخانه ای و اسنادی و مطالعات تطبیقی از نوع توصیفی است.نتایج به دست آمده حـاکی از رابطـه مـنظم و دوجانبـه میان انسان- طبیعت ،که ناگسستنی و غیرقابل انکار است، و همچنین طراحی معماری بدون ارتباط برقـرار کـردن بـا انسـان و محیط اطرافش غیر ممکن خواهد بود.

-1 مقدمه

بشردر طول تاریخ از هنگامی که سربناه،مسکن،محیط زیست،محل کار ویا هر نوع فضایی را ساخته و مـورد بهـره بـرداری قـرار داده،همیشه عوامل طبیعی در این ساختار اصل مهم و اساسی برای او بوده اند. محیط شامل طبیعت،فرهنگ و انسان هست که در سامان های با ارتباطات متداخل قرار گرفته اند .(Bell.2007.90)

اندروبرنان نیز در خصوص رابطه انسان با محیط ،عقیده انسان گرایی اکولوژیکی را بسط داده و معتقد است از آنجا که ما بخشی از طبیعت هستیم،برای آنکه به انسان کاملی تبدیل شویم ،باید با آن تماس داشته باشیم.او هویت ما را با طبیعت مرتبط دانسته و آن را اولین گام به سوی اخلاقیات محیطی معرفی می کند و معتقد است که اخلاقیات و زیبابب شناسـی هماننـد حقیقـت و زبیایی به هم مرتبط هستند و منطقی نیست که منافع مستقیم تماس خود را با طبیعت تشخیص دهـیم ولـی بـه آن اهمیتـی ندهیم،یعنی کاری که هم اکنون انجام می دهیم .(Bell.2007.119)

طبیعت دستاورد بهترین معمار یعنی خداوندگار است و اغلب برای معماران بهترین سرچشمه الهام بوده اسـت . انسـان همـواره برای زندگی در میان طبیعت از معماری به عنوان یک ابزار بهره جسته است.به تجربه مشاهده شده هرگاه انسان از ابزاری بـرای غلبه بر طبیعت استفاده می کند،آن ابزار بر ضد خود او سر برافراشته و او را تا مرحله نابودی به مخاطره انداخته است،لاجرم در مرحله استیصال، بازگشت به طبیعت و همراه شدن بـا آن اجتنـاب ناپـذیر بـوده و پـرداختن بـه آن، مـورد توجـه قـرار گرفتـه است.(خاک زند و همکاران، (1386 استفاده از طبیعت در تمامی هنرها از جمله معماری همواره برای هنرمندان اهمیت داشته است." ارتبـاط بـا طبیعـت ضـروری ترین شرط برای هنرمند است،هنرمند انسان است:او خود طبیعت است،بخشی از طبیعت ودر میان فضای طبیعی."(خاک زند و همکاران،1386، (35

-2 سوالات تحقیق

تعامل بین انسان با طبیعت چیست؟
چگونه می توان تعامل بین انسان با طبیعت را در طراحی به حداکثر رساند؟

-3 اهداف تحقیق

هدف اصلی این پژوهش شناخت طبیعت و قوانین حاکم بر آن و به کارگیری این قوانین در زندگی انسان، و حضور روح طبیعت در معماری که به ارتقا و تجلی آن منجر می شود.

-4 فرضیه

فراهم آوردن امکان تماس انسان با طبیعت از مهم ترین ضروریات تداوم حیات انسانی است و همچنین یکی از راهکارهای مهـم طراحی چه در معماری و چه در سایر علوم وهنرها، الگوگرفتن از طبیعت بوده است.


-5 تعاریف و اصطلاحات معماری

معماری غنی ترین بیانگر و فرهنگ و تمدن دوران شکل یابی خود بوده است، گامی است فراگیر از ازل معنی تا نهایت ریاضی و بینابین این دو، بهره ور از مباحث انسانی، هنر و علوم و فنون گوناگون.(ابوالقاسمی،1384،(21 معماری عضو و پاره اندامی از طبیعت و محیط مجاور است و تا آن جا که ممکن است باید از شکل بخشیدن به فضـابندی هـا و موازین هندسی و سنتی آن به حد امکان و به مقتضای ملاحظات زیستی و انسانی ،پرهیز نمود.(فرانک لوید رایت)

طبیعت

اسپیرین در کتاب زبان منظر می نویسد: »در هفت سال اخیر از فارغ التحصیلان معماری منظر سؤال کردم که طبیعت چیست بین پاسخ های آنها دیدگاههای کاملا متضادی دیده می شود. در غالب تعاریف، جنبه های تجربی و معنـوی طبیعـت ذکـر مـی شود و به ندرت از طبیعت به عنوان یک منبع مادی نام برده می شود.« (اسپیرن،(1387 او همچنین می نویسد: »طبیعت انتزاع است، مجموعه ای از ایده هایی که بسیاری از فرهنگ ها برای آن حتی یک نام یکسـان ندارند، نامی برای تعداد بی شماری از چیز های واقعی و فرایندهای زنده. شست و چهار معنی برای واژه های طبیعت و طبیعـی در ادبیات و فلسفه از زمان یونان باستان تا قرت هجدهم پیدا کرده است. کیفیت انتزاعی طبیعت از سویی تمایل به انکار نقـش موجوداتی غیر از انسان در جهان دارد و از سوی دیگر به شخصیت بخشیدن به طبیعت ( انتقـام طبیعـت) اشـاره دارد.(همـان، (1387 طبیعت را گاه به معنای جهان با تمام رویدادها و حوادث آن تعریف کرده اند, گاه نیز آن را سلسل های از علت ها و معلـول هـا برشمرده اند. معنای دیگری نیز چون, عالم وجود, کائنات, هستی, گوهر و نظایر آن برای طبیعت در نظر گرفته اند.


-6 پیش فرض ها

انسان،طبیعت و معماری سه راس مثلثـی هسـتند کـه همـواره در طراحـی هـا راهنمـای مـا مـی باشـند،و بـا بـه کـار گیـری تجربیات،علوم وفنون نهفته در دل طبیعت و زدن پل دوستی بین انسان و طبیعـت بـه کمـک معمـاری،می تـوان اثـری در دل طبیعت خلق کرد تا طبیعت آن را خود نگاه دارد.

-7 طبیعت

-1-7 سیر تحولات مفهوم طبیعت

اصطلاح طبیعـت از دیـدگاه هـای مختلـف فلسـفی،هنری،علمی و نظـایر آن مفـاهیم متفـاوتی دارد. امـروزه از دیـدگاه علمـی جدیدترین دیدگاه ها نسبت به طبیعت، رویکرد توسعه پایدار،حفظ محیط زیست و اکوسیستم زمین است.در حوزه معماری نیز دیدگاه هایی مانند معماری سبز،اکوتک ، ارگانیک و بیونیک با رویکردی عملکردگرایانه اصولی را در ارتبـاط بـا طبیعـت مطـرح کردند. نگاه امروزین به طبیعت به طور عمده به دو موضوع "مواد و انـرژی هـای طبیعـی" و "تعامـل موجـود زنـده بـا محـیط طبیعی" مبتنی است.در چنین زمانی طبیعت عمده ترین موضوع مورد بحـث در رویکـرد پایـداری بـه معمـاری اسـت. از نظـر معماری طراحی و برپایی ساختمانی که کمترین مداخله را در اکوسیستم طبیعی ایجـاد کنـد و سـازگاری بیشـتری بـا محـیط اطراف داشته باشد،مورد توجه قرار گرفته و طراحی پایدار نامیده شده است.این رویکرد توسط کمیتـه آی یـو سـی ان در سـال (1969) با هدف دست یابی به رشد اقتصادی و صنعتی،بدون آسیب رساندن به محیط مطرح گردید.این نگاه طـی سـال هـا در کانون های علمی مختلف رشد کرد و در سال (1987) "توسعه ای که نیازهای امروزی را بدون لطمه زدن بـه نیروهـای بـالقوه نسل آینده برای تامین نیازهای شان، برآوده می کند توسعه پایدار تعریف شد. (iucnT.2006.1("

-2-7 طبیعت در معنای جهان قابل ادراک
از این دیدگاه "طبیعت" به عنوان عناصر موجود در جهان یعنـی اشـیاء و امـور ونیروهـایی کـه توسـط ادراکـات انسـانی قابـل شناسایی است ،تفسیر می شود.این تعریف متداول از طبیعت حاصل دیدگاهی ماتریالیستی و رئالیستی از جهـان هسـتی اسـت که ان را به حوزه جهان ملموس محدود کرده و هر گونه امر فرا ادراکی را نفی می کند. ایـن رویکرد،تعریفـی واقعـی از طبیعـت ارائه می دهد. این تعریف نه تنها در دوران روشن فکری بلکه با اندکی تفاوت در زمان های مختلف وجـود داشـته اسـت.رویکرد فلسفه قدیم غرب، طبیعت گرایی را در معـانی مـاده گرایی،لـذت جـویی و دیـن گریـزی آورده انـد و در قـرن هجـدهم شـامل دستگاهی فلسفی می شده است که انسان صرفا ساکن جهانی از پدیده های قابل درک می دیـد و نـوعی ماشـینی کیهـانی کـه سرنوشت انسان و نیز طبیعت را در دست داشـت و خلاصـه عـالمی تهـی ازنیروهـای متعـالی، مـاورای طبیعـی یـا الهـی بـوده است(فورست1 و اسکرین2،1375،(11

.چنانچه "دیدرو"3 معتقد بود "طبیعت گرا کسی است که خدا را قبول ندارد و ... به جوهر مادی معتقد است".قابل توجه اسـت که معنای فلسفی لغت طبیعت گرا در فرهنگ زبان فرانسه((1875 به نظام فکری کسانی اشاره مـی کنـد کـه همـه علـل را در طبیعت می یابند(همان، (11 این نوع نگاه به طبیعت در دوران اندیشی تا آنجا توسعه یافت که در قرن نـوزدهم مـیلادی دنیـا را موجـودی زنـده متشـکل از جانوران،گیاهان،ستارگان و سنگ ها،یعنی موجودات ملموس می دانستند.در تمامی تعاریف فوق وجه مادی طبیعت مورد توجـه قرار گرفت یعنی هرآن چه که از جهان دیده،شنیده،لمس،چشیده و بوییده و یا بر اساس معـادلات منطقـی اثبـات مـی شـود را طبیعی،و غیر از آن را غیر طبیعی و ماوراء الطبیعه نامیدند.از این رو این دیدگاه تنها بخش ملموس مفهوم طبیعت را در بر مـی گیرد که آن را وجه مادی،کالبدی یا عینی و ملموس طبیعت می توان نام نهاد. این رویکرد بیشتر بـه زیبـایی طبیعت،قـدرت و استفاده از طبیعت توجه می کند؛ و دستاوردهای علمی و کاربردی زیادی به دست آورده است.با ایـن رویکـرد، رابطـه طبیعـت بیشتر شامل برداشت های ظاهری و نیروها و تعاملات میان اشیاء مادی است که در معماری نیز بـه منصـه ظهـور مـی رسـد و بیشتر خود را از طریق ماده،توده و فضا نشان می دهد.(همان،(1375

-3-7 طبیعت در معنای ذات
فرهنگ آکسفورد،" کیفیات وکاراکترهای اساسی و بنیادین یک انسان،یک حیوان و یا یک شیء" و فرهنگ و بسـتر" سرشـت یـا ماهیت نهادی یک شخص یا یک شیء را در برابر معنای طبیعت قرار می دهـد. برخـی فلاسـفه ایـن کیفیـت درون را "طبـع" نامیده اند.اخوان الصفا برای عناصر هشت طبع سرد،گرم،خشک،تر و ترکیب دو یه دو آن ها را قائـل مـی شـد.همچنین ارسـطو دربــاره نســبت طبیعــت و ذات معتقــد اســت کــه "بــه هــر ذاتی،طبیعــت گفتــه مــی شــود و طبیعــت اولیــه همــان ذات است"(وال1،1370،.(846

در واقع ذات و سرشت به عنوان امری درونی در بطن تمام امور و اشیاء ،همچون جمادات،نباتات،حیوانات و انسان هـا و تمـامی رفتارها و گفتارها تعریف شده است به طوری که عزیزالدین نفسی برای انسان کامل خصوصیات اخلاقی نیک،افعـال نیـک،اقوال نیک و معارف را بیان کند بی شک سه ویژگی اول نمودی از معرفت ذات وجود انسـان اسـت کـه شـهودی یـا اکتسـابی اسـت. (عزیزالدین نفسی،1362،.(4

با این رویکرد در رابطه معماری و طبیعت، معماری به ذات فضا و ذات طبیعـت توجـه دارد و ازماهیـت طبیعـت و نحـوه شـکل گیری آن الگوبرداری می کند و این چنین ارتباطی را در دیدگاه های بیونیـک و ارگانیـک کـه مفهـوم سرشـتی طبیعـت را در بردارند می توان مشاهده کرد. چنین دیدگاهی در حکمت سنتی با واژه "فرم" در معنای جان وطرح اثر هنری بیان شـده اسـت که موضوع مورد بحث آن سرشت و ذات هنر است. فرم که از معنا به عنوان موضوع فرادست متاثر است،سرشت اثر هنری را بـه مثابه هنری بنیان بیان معنایی یا برآوردن هدفی در ماده معرفی کرده و ضرورت تحقیق درباره سرمنشاء اثر هنری را معلوم مـی کند.(فلاحت،(1389

-4-7 تأثیر دیدگاه معنوی و مادی بر طبیعت

معنویت شرایط زیستی انسان را در زمان ها و مکان های مختلف در یک نظام فرامعرفتی اعتبار بخشیده است. بدین ترتیب مـی توان معنویت را به معنای بازگشت حسرت بار به آنچه انسان از دست داده و تمنای دستیابی به آن را همواره در باورهـای خـود دارد تعبیر کرد. انسان پیش از شکلگیری ادیان یافته های معرفتی خود رامعطوف به طبیعـت مـی نمـود. او مظـاهر طبیعـت را نشان خدایان می دانست و همواره خدای باد, خدای خورشید, خدای طوفان و ... را مافوق خود می دانست.(نصر،(1380

-5-7 درس هایی که باید از طبیعت آموخت

دوام و بقا جانداران در طبیعت به طور مستقیم به رعایت اصول اقتصادی وابسته و مربوط است. در واقع شرایط بقا موجب شـده تا بیشترین بهره برداری ها با صرف کمترین مقادیر انرژی بدسـت آیـد. خلاصـه ایـن کـه طبیعـت درس هـای طراحـی بسـیار ارزشمندی به ما می دهد.از جمله اصول اساسی این طراحی آن است که اگر به درستی و شایستگی، مقصـود طراحـی بـرآورده شود آنگاه نظم و تربیتی حاصل می شود که در اذهان، زیبایی تلقی و فهمیده می شود اما اگر صرفا به دنبال زیبـایی بـه خـاطر زیبایی باشیم در آن صورت به زیبایی دست نخواهیم یافت، زیرا به تعلیم وتربیتی که لازمه بـرآوردن مقصـود بـه صـورت همـه جانبه و شایسته و درست است، نرسیده ایم. دوم این که باید متوجه این موضوع باشـیم کـه طبیعـت همیشـه در حـال عکـس العمل و تنظیم خود بـرای پاسـخگویی بـه عوامـل متغیـر فیزیکـی و محیطـی بـه شـکل اقتصـادی بـوده و هسـت( گلپروفـرد ،197،.(1388

-8 معماری

-1-8 مفهوم معماری

معماری به مفهوم اصیل آن با وظیفه دشوار ساختن چیزی که از قبل وجود ندارد، درگیر است. بـه بیـان بهتـر معمـاری نـوعی آفرینش محسوب میشود که به هیچ عنوان تقلید را نمیپذیرد. آفرینش چشمه جوشان هنرهاست و آثار بزرگ هنـری در پرتـو نور آفرینشگری خالقان خود پا به عرصه وجود نهاده اند. به واسطه آفرینش است که اثری بدیع و جدید در حوزه هنر و معماری زاده میشود و موجبات ارتقای وضع موجود را فراهم میآورد.

فضا همیشه وجود ما را احاطه کرده است. در درون حجم فضا ما حرکت می کنیم، فرم ها و اشیاء را می بینـیم، صـداها را مـی شنویم، نسیم را حس می کنیم و عطر شکوفه های باغ گل را می بوییم. فضا هم ماده ای مانند چوب یا سنگ است. امـا ماهیتـا بی شکل می

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید