بخشی از مقاله

چکیده

معماری ایرانی با سابقه چند هزار ساله همواره متأثر و در تعامل با طبیعت بوده است. استفاده از آب - مظهر پاکی، روشنایی و جری ان داشتن زندگی - در حوض ها، نهرهای روان در باغهای ایرانی و آبنما ها و استفاده از گیاهان - مظهر شادابی و سرزندگی - در باغها ،باغچه ها و گودال باغچه ها همگی نشان از تفکر معماران سنتی ایران در استفاده مفهومی از طبیعت است .در این معماری ،طبیعت هوشمندانه حالت کاربردی پیدا می کند و معماران آگاهانه سعی می کنند تا به طبیعت تسلط یافته و آن را به نظم بکشند و با شناخت رفتارهای طبیعت از آن به نفع انسان بهره گیرند.

زیبا شناختی، هویت بخشی و ارتقای نقش عملکردی از جمله نتایجی است که معماران ایرانی در گذشته با استفاده مفهومی از طبیعت به آنها دست یافته بودند. در این معماری انسان، طبیعت و معماری وحدت عمیق و ریشه داری با هم دارند که به بهبود زندگی انسان منجر شده است. در واقع می توان معماری سنتی ایرانی را تجلی ارتباط و تعامل حکیمانه انسان و طبیعت خداوندی دانست .پژوهش پیش رو سعی دارد به روش تحلیلی به تبیین جایگاه تأثیرگذار طبیعت و بررسی رابطه عمیق آن با انسان در معماری سنتی ایران بپردازد.

مقدمه

معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی ویژه برخوردار است: ویژگیهایی چون محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، استفاده از تزیینات گوناگون، توجه به اقلیم و بالاخره داشتن تعامل و هماهنگی با طبیعت که از مهم ترین عوامل ارزشمند شدن معماری ایرانی در جهان است. برای رسیدن به تحلیلی جامع و فراگیر در باب رابطه عمیق و پر مفهوم انسان با طبیعت در معماری ایرانی خوب است نخست خلاصه ای از مبانی نظری مطرح شده در این موضوع را بدانیم. نظریه پردازان معتقدند که طبیعت با همه زیبایی و جذابیت آن دو محدودیت برای انسان فراهم می کند:

الف - محدودیت های مادی ، انسان نمی تواند همه شرایط طبیعت را تحمل کند و ناچار به جدایی از طبیعت و رجوع به محیطی متفاوت است.

ب - محدودیت های نظری ، بینش انسان درباره جایگاه طبیعت و نسبت آن با انسان، گاه آن را بالاتر از سطح انسان تعریف می کند. هر دو عامل سبب شکل گیری معماری و محیط هایی متفاوت در دل طبیعت می شود .گونه های گوناگون آب و هوایی ویژگی های معمارانه خاصی را پدید می آورند . این عامل یک معیار هویت بخش در معماری و باغ سازی جهان بوده و این وجه را می توان لایه رو بنایی و کالبدی هویت معماری دانست .عامل دوم پنهان است .چون علت تفاوت های کالبدی معماری های گوناگون در تفاوت نگاه آنها به انسان ،طبیعت و ماوراء طبیعت جستجو می شود . این لایه را می توان لایه زیر بنایی و مفهومی هویت معماری نامید.[1]

دسته بندی دیدگاه ها درباره ی طبیعت:

برای شیوه های گوناگون ارتباط با طبیعت در مکاتب معماری و باغ سازی دسته بندی های متفاوتی وجود دارد .گروتر دو مکتب نظری - شرقی و غربی - و سه مکتب باغ سازی - ژاپنی و فرانسوی و انگلیسی - را از هم تفکیک و ویژگی های هریک را تشریح کرده است.>2@ ولی اشاره ای به باغ سازی کهن و ریشه دار ایرانی با سابقه چند هزار ساله و متفاوت با هر سه مکتب او نکرده است. مطالعات دقیق تر جواهریان به شکل بهتری ریشه ژاپنی باغ انگلیسی و ریشه ایرانی باغ فرانسوی را نشان داده است. به گفته جواهریان اساسا دو ابر الگوی باغ ایرانی و ژاپنی در طول تاریخ بوده که به دو صورت منظم و آزاد شکل یافته اند و با تغییر شکل هایی در مکاتب گوناگون به کار رفته اند. [1]

نظریه سامانه ها

در این نوع نگرش 4 نوع ارتباط بین انسان و طبیعت در نظر گرفته می شود:

-1 ارتباط غیر سامانه ای گسسته یکسویه و مصرفی همچون ارتباط یک ماشین با طبیعت. این ارتباط به دنبال سلطه گری هرچه بیشتر انسان بر طبیعت است. 

2 -ارتباط سامانه ای گسسته همچون ارتباط اجزا یک ماشین.

-3ارتباط سامانه ای پیوسته همچون ارتباط اجزا طبیعت در این ارتباط طبیعت پایه هویت انسان است. کارکرد هنر در این دیدگاه تلطیف انسان و نزدیک کردن او به طبیعت است.

-4ارتباط فرا سامانه ای همچون خلافت الهی انسان در طبیعت و مدیریت هوشمند آن. در این طبیعت انسان پایه هویت طبیعت است و عظمت وجودی انسان فراتر از طبیعت است. در این نگرش کارکرد هنر در استعلای وجود انسان از ساحت طبیعت به عالم ماوراء است پس هنر انسان در تکمیل نارسایی و نقص معنایی طبیعت است.[1]

مکاتب چهارگانه طراحی در طبیعت:

تعریف هر کدام از این مکاتب را به اختصار بیان می کنیم :

نگرش طبیعت ستیز - بهره کشی و چیرگی و رویارویی با طبیعت - :در این دیدگاه انسان و طبیعت هیچ رابطه ای با عالم متافیزی ک و غیب ندارند و انسان در این مدت حضور کوتاه خود در این عالم ترجیح می دهد تا هرچه بیشتر از طبیعت به عنوان کالای موجود بهره و لذت ببرد. نگرش طبیعت گریز - بی تفاوت - :این دیدگاه توصیه ای بر مهار و تسلط بر طبیعت نمی کند و انسان و طبیعت را دو ساختار مجزا می داند . نگرش طبیعت گرا :در این نگرش هیچ جایی خارج از طبیعت نیست که دارای اصالت بیشتری در ساختار وجود انسان باشد و انسان را از طبیعت دور کند.

هر ساحت ماورایی که باشد در دامن همین طبیعت است و تنها راه رسیدن به آن پیوستن و یکی شدن با طبیعت است نگرش طبیعت ساز: به نظر می رسد هر سه نظریه گذشته را اگرچه ظاهرا متناقضند می توان به صورت طولی در سیر تکامل انسان درست و قابل جمع دانست. این رویکرد فراگیر سبب شده تا هر یک از نظریات پیش دیدگاه تکمیل طبیعت را به خود نسبت دهند .به گمان ما چنین تبیین فراگیری از الهام با طبیعت آموزه ای الهی است که قرآن به گستردگی تبیین کرده است.

در قرآن آیاتی در اشاره به هریک از سه دیدگاه بالا می توان مشاهده کرد که عبارتند از:

نظریه نخست ،انسان وظیفه استعمار و تسخیر طبیعت را دارد:»استعمرکم فیها - «هود، - 61،»سخرلکم ما فی الارض - «حج، - 65 ،»هو الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور« - ملک،. - 15 نظریه دوم،ارزش طبیعت از نظر وجود شناسی پایین تر از بعد روحانی انسان است.»والتین و الزیتون،و طور سینین، وهذا البلد الامین،لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم، ثم رددناه اسفل سافلین - «تین، - 4این آیات به تنهایی هر سه نظریه بالا را در بردارد .در اینجا به موجودات طبیعی و طبیعت سوگند خورده شده که جایگاه اصلی انسان طبیعت نیست و انسان مسافرتی دارد تا اسفل سافلین که عالم ماده و طبیعت است. نظریه سوم ،»هو انشاکم من الارض - «هود،61 - .طبیعت بستر لازم برای شکل گیری بعد جسمانی و روحانی انسان است و به تعبیری مادر اوست. [1]

معماری و باغ سازی در دوران اسلامی:

آنچه سبب شده برخی معماری اسلامی را در تضاد با طبیعت توصیف کنند ،چیزی نیست جز همین جنبه تکمیل طبیعت . افشار نادری با ارجمند شمردن رویارویی ،معماری سنتی را در عرصه تضاد با طبیعت جای می دهد و می گوید: تولیدات معماری به طور خاص ،خصوصا در گذشته که رفتار انسان به فطرتش نزدیک تر بود ،تضاد با طبیعت را نشان می دهد. زیگورات بین النهرین، کوههای مصنوعی در سرزمینی اند که کاملا مسطح است. به همین صورت مناره های شهرهای مرکزی ،خطوط افقی کویر را به مصاف می خوانند. رنگهای درخشان و غلیظ کاشی ها ،فرش ها و لباس های بومی مردم این منطقه نیز تلاشی برای جبران کمبود رنگ محیط است.[3]

البته او تذکر می دهد که تضاد ،مثلا تضاد رنگ ها چیزی جدای از طبیعت نیست و به لحاظ زیبایی شناسی ارزش هر عنصر ادراکی در مقابل متضادش به نمایش در می آید. در واقع تضاد باعث افزایش ارزش می شود. - همان - او اساسا هندسه را عامل سلطه بر طبیعت در دنیای گذشته معرفی میکند .به نظر می رسد در این جا بین مفهوم تضاد و تکمیل اشتباهی رخ داده است .بیشتر معماران سنت گرا در این جایگاه قرار دارند. ندیمی در ین باره میگوید :طبیعت محسوس و هندسه پنهان و شگفت انگیز آن که رمز گشای صورت مثالی می باشد منبع الهام معمار مسلمان است.
 
نصر اشاره می کند که:" تحقیقات جدید از سو ی تنی چند از محققان که به مدد میکروسکوپ های الکترونیکی و تکنیک های امروزی انجام گرفته است ،شباهت های خیره کننده بین نقش های هندسی اسلامی و ساختار درونی و نظم ملکولی موجودات جاندار و بی جان نشان داده است."[4] اما هیچ گاه معمار سنتی به سبک فیزیک و ریاضی امروز ،ماده طبیعت را مورد بررسی قرار نمی دهد تا شکل منظم آن را استخراج و ارایه کند بلکه این مسءله پیامد شهود جهتن مثالی توسط اهل بصیرت و ژرف اندیشانی بود که به صنعت گران آموختند که چگونه نقش بزنند.این در حقیقت تجلی این اصل کهن است که می گوید:"آنچه در پایین ترین سطوح قراردارد ،نمادی است از آنچه در بالاترین سطوح است."[4]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید