بخشی از مقاله
چکیده
چگونگی ایجاد پیوند با معماری گذشته در سرزمینهایی که دارای سابقهی کهن از معماری سنتی میباشند، همواره به عنوان یکی از دغدغهها و به بیانی دیگر چالشهای معماری معاصر چنین سرزمینهایی مطرح بوده است. در ژاپن نیز به دلیل آمیختگی اصول و آیینهایسنّتی و آیینی با زندگی مردم در طول زمان ، لزوم توجه به این پیوند، توسط معماران معاصر ژاپن احساس شده است. زیرا ژاپن دارای پیشینهای غنی از معماری سنتی- آئینی است و مفاهیم و فضاهای متفاوتی در طول زمان ، متناسب با این آئینها و سنتها شکل گرفته است.
چیزی که در این کشور موضوع بحث است تأثیر هویت آن بر معماری امروز و در بحث کلیتر تمام ابعاد زندگی آنهاست و جالب ایجاد تعادل و تعامل بین سنت و پیشرفت تکنولوژی آن سرزمین میباشد. در این میان چند تن از معماران ژاپنی از جمله کنزو تانگه که برنده جایزه بینالمللی نیز بوده، بیش از دیگران در آثارش به این امر توجه داشته است.
در این تحقیق، تلاش شده تا ابتدا با نگاهی گذرا به پیشینهی تاریخی ژاپن ، چگونگی کیفیت مدرنیستی در ژاپن مورد بررسی قرارگرفته و در ادامه جریان فکری که در ایجاد سنت و هویّت در معماری مدرن این کشور نقش داشتند مورد بررسی قرار گیرد. برای این منظور ، آثار شاخص معماری کنزو تانگه و پروژههای خاص اومورد کاوش قرار گرفته، تا زمینه تبلور مفاهیم و فضاهای سنتی در معماری معاصر ژاپن را به خوبی نشان دهد. نتیجه این رویکرد تحلیلی حکایت از آن دارد که معماران معاصر، زمینه ارایه مفاهیم سنتی را در معماری معاصر دارا بودهاند.
-1مقدمه
همواره از ژاپن به عنوان کشوری یاد می شود که با حفظ سنت ها و فرهنگ بومی، تبدیل به یکی از صنعتی ترین و پیشرفته ترین کشورهای دنیا شده است.این کشور که در فراسوی کرانههای شرقی قارهی آسیا قرار دارد، در قوس باریکی به طول 3800کیلومتر بین عرضهای شمالی 25 و20 درجه تا 45/33 ممتداست.» آب و هوای ملایم ، به دلیل قرار گرفتن در منطقه معتدله در تابستان و آب وهوای سرد در بعضی مناطق در زمستان ، وضع طبیعی و شگفت انگیز سرزمین ژاپن نمایانگر تباینی با آب و هوای نسبتاً دلپذیر آن است. - «زارعی، - 203: 1389 باورهای مردم ژاپن ترکیبی از تمامی مذاهب و باورهای آسیای دور است.
از قرن ششم پیش از میلاد ، مذهب شینتو به معنی »راه خدایان« به عنوان مهمترین مذهب و تأثیرگذارترین عقیده،در سرتاسر ژاپن مورد استقبال قرار گرفت. این مذهب بر پایهی سه اصل بنا نهاده شده است: احترام به طبیعت ،نیا پرستی و مهر پرستی.» طبیعت و آموزههای طبیعی پیوند عمیقی با فرهنگ ، هنر و تمدن این کشور یافت بگونه ای که آثار و نتایج آن تا امروز نیز همچنان باقی مانده است.
علاوه بر مذهب شینتو،آیین های کنفوسیوسی و بودایی نیز از آیین های این قوم به شمار می آید. با اینکه ژاپن قبلاً زیر نفوذ فرهنگ قارهی آسیا بود ، ولی با ورود آیین بودا فرهنگ آسیایی هم گسترش یافت. » این دین در اواسط سده ششم میلادی از چین وارد ژاپن شد و پس از حمایت امپراتور در سراسر کشور انتشار و پیروان بسیاری یافت و همین امر موجب شد تا عصر نوینی را در آن کشور پدید آورد.
معماری در ژاپن هم مانند چین از گودال های اولیه آغاز می شود و ساختمان های ساده با بام کاه گلی و بر روی پایه های خیزرانی حدودم می گردید . معماری این سرزمین قطعاً بایستی همگون با اقلیم آن باشد که چنین امری صورت گرفته است، یعنی وجود جنگل های بسیار و همچنین بارش باران دو عامل هستند که نقش اساسی در معماری ، به ویژه استفاده از مصالح داشته اند. کاربرد چوب به عنوان مصالح اصل و ایجادسقف های شیب دار در مقابل باران های سیل آسای آن سرزمین حائز اهمیّت است.
-2آغاز مدرنیزاسیون درمعماری ژاپن
پس از دوران تاریک قرون وسطی با ادامهی موج رنسانس تحولاتی عظیم در تمامی عرصههای زندگی انسان پیدا شد. و این تغییرات بهتری را برای به وجود آمدن سبکی از معماری که بتواند احتیاجات و نیازهای انسان جدید را برآورده سازد به وجود آورد که بعدها خود به زیرشاخههایی تقسیم شد و سبکهایی دیگر را به وجود آورد. دامنهی این تغییرات تقریباً به تمامی کشورهای دنیا کشیده شد که دوره و زمان آن متفاوت بود و به طبع در بعضی جوامع موفقتر بود.
ژاپن نیز بعد از یک دوره 400 ساله ای که درهای کشورش را به روی تمام دنیا بسته بود و اجازه ورود به کمتر خارجی را می داد؛ از اوسط قرن نوزدهم با روی کار آمدن دولت میجی به یکباره درهای کشورش را به سوی دنیای خارج باز می کند. چرا که دولت جدید معتقد بود تنها شرط لازم و کافی برای رشد و پیشرفت، پیروی و تقلید از غرب است. نظامیان سامورایی قدرت را از دست داده و امپراتور به عنوان مظهر قدرت، شخص اول کشور می شودو. بار دیگر سنّت امپراطوری را در ژاپن احیا می کند.
برای کسب علم و دانش روز ، دانشجویان به اروپا فرستاده می شوند و تغییرات زیادی در روش و آداب و رسوم زندگی مردم ایجاد می شود. مردم تشویق به استفاده از لباس های غربی به جای لباسهای سنتی ژاپنی می شوند.
این تغییرات در خصوصی ترین امور زندگی افراد مانند آرایش مو تا عمومی ترین امور از قبیل ساختار حکومتی، اعمال می شود. معماری نیز از این قاعده مستثناء نماند، دولت تصمیم گرفت که کلیه مدارس و ساختمان های دولتی را به سبک اروپایی بسازد.
ژاپنی ها به وسیله مهندسین اروپایی روش ساخت و استفاده از آجر را یاد گرفتند . تاسیس اولین مدرسه معماری در ژاپن در سال 1875 و دعوت از معماران اروپایی برای تدریس در این مدرسه از موثر ترین کارها در جهت غربی کردن معماری ژاپن است که در این دوره صورت می گیرد. بنا های زیادی از این دوره به بعد در تقلید از سبک های گوتیک و نئوکلاسیک اروپایی باقی مانده است . به طور کلی در این عصر »مدرنیته« در ژاپن و کشورهای دیگر را می توان تلاش برای محوریت بخشیدن به انسان و به خصوص عقل انسانی در همه شئونات ، از مذهب و طبیعت گرفته تا امور اقتصادی و علمی ، دانست .
مدرنیته یعنی بالیدن سرمایه داری ، مطالعه در باب اجتماع و تنظیم امور دولت و همچنین اعتقاد به پیشرفت و بهره وری که به سیستم های انبوه صنعت ، اداره ی امور کشور و نظارت و مراقبت منتهی می شود. بنابراین »مدرنیته به این معنا انتقادی مداوم است از سنت ، و از خودش ، نوخواهی و امروزگی است ، مدام تازه شدن و خود را نفی کردن و به قلمرو تازگی ها گام نهادن است.
پایه و اساس معماری مدرن برروی تغییر در روش زندگی بشر در دورهی انقلابات صنعتی استوار شده بود ازکشاورزی به صنعت ، از فئودالیسم به سرمایه داری خواست واحتیاجات زمان، به صورت محسوسی کمبود مسکن و فضاهای جدید شهری را روشن می کرد و به نسبتی که صنعت گسترش مییافت ، احتیاج به رفع کمبودها ضرورت بیشتری پیدا میکرد. معماری مدرن در وهلهی اوّ ل برای مسکن دادن به تمامی مردم در کشورهای در حال توسعهی صنعتی گسترش مییابد، و این خود ، نیاز کشور و جامعهی بشری بود که به این روند حرکت بیشتر و سریعتری را می داد. - بنه ولو ،:1386یازده - ژاپن نیز از قافله عقب نماند در زمینهی هنر و تمدن و شهرسازی با الهام از معماری مدرن اروپا پلّه های ترقّی را طی کرد.
-3 توجه مجدد به سنت
پس از این دوره افراطی مدرنیزاسیون و غربگرایی ، جامعه ژاپن برای اولین بار زمانی احساس نیاز به سنت می کند که خود را در رقابت با کشورهایی اروپایی در حد یک قدرت منطقه ای و بین المللی می بیند. وقتی برای رسیدن به منابع بیشتر از مرزهای خود بیرون رفته و سعی در تسلط بر همسایگان خود می کند، دولت ژاپن اهمیت نشان دادن هویت مستقل و متفاوت خویش در رقابت با کشورهای اروپایی را برای اولین بار درک می کند و بهترین راه برای نشان دادن این تفاوت تکیه بر سنت و فرهنگ شرقی آسیایی خود می بیند.
بنابراین از اوایل قرن 20 میلادی به بعد، اولین حرکت های سنت گرایانه در معماری مدرن ژاپن با حمایت مستقیم دولت آغاز می شود.و یکی از بارزترین و مشهورترین مشخصههای آن این می شود که معماران سبک مدرن ژاپنی که از بزرگان این سبک شناخته میشوند؛ در عین حال آثارشان تحت تأثیر سنت ژاپنی نیز قرار دارد. این موضوع بسیار با اهمیت است زیرا میدانیم که از بارزترین مشخصههای معماری مدرن ، سنت ستیزی آن است چون همان طور که از اهم آن برمیآید، این سبک به دنبال ارائهی فرمولی واحد برای طراحی است که بدون توجه به هویت و مشخصههای بومی و منطقهای اجرا شود.
پس این موضوع که ژاپنیها چگونه توانستهاند از جو سنت ستیزی این سبک، سنت و هویت خود را حفظ کنند مهم است. با کمی بررسی میتوان فهمید که یکی از دلایل مهم آن تشابه اصول معماری مدرن با سنت و اصول معماری سنتی ژاپنی است. یعنی مثلاً لوکوربوزیه، عناصر اصلی ساختمان را در سقف و ستون و کف خلاصه میکند حال آنکه در اصول معماری ژاپنی نیز همین عناصر وجود دارند، اما مصادیقی نیز وجود دارند که با اصول معماری مدرن و بینالمللی همخوانی ندارد مانند وجود فضاهایی میانی و مخصوص فرهنگ ژاپنی که در کشورهای غربی وجود ندارد .
با یک بررسی اجمالی می توان حرکت های سنت گرایانه معماری ژاپن در قرن بیستم را به سه دوره تقسیم کرد. در این سه دوره معماران ژاپنی بیشترین بهره را از سنت می برند. نقطه اشتراک این سه دوره را نیز می توان در بحران هویتی دانست که در این دوره جامعه ژاپن را در برگرفته بوده است. دو دوره اول مربوط به قبل از جنگ جهانی دوم بوده و دوره سوم مربوط به سالهای 50 و در دوران معماری مدرنیسم ژاپن است.
دوره اول دهه 1910 است. از معروف ترین ساختمان های این دوره می توان به ساختمان های پارلمان و موزه جواهرات میجی جینگواشاره کرد.
در این دوره ساختمان پارلمان با کانسبت یا مفهوم »سبک معماری آینده ژاپن« بنایی به سبک معماری غربی با تلفیقی از فرم های سنتی معماری ژاپنی است. در ساختمان موزه جواهرات میجی جینگو نیز که در سال 1915 تکمیل می شود سازه ای سنگی ، بامی شیب دار به فرم بامهای معابد بودایی دوره ادورا نگاه داشته است.
ساختمان های سنت گرا در این دوره داری سه ویژگی شاخص بودند:
1. استفاده از فرم های سنتی بدون هیچ کم وکاست
2. نگاه تک بعدی به سنت - فقط از فرم های معماری معابد بودایی دوره ادو به عنوان فرم های سنتی استفاده می شد. -
3. استفاده ازجدیدترین تکنولوژی روز ساختمان سازی غربی
بدین ترتیب از دوره های میانی میجی استفاده از فرم های سنتی در ساختمان رواج می یابد. که همگی داری سه ویژگی بالا هستند. در روش به کارگیری سنت در این دوره فقط از فرم های سنتی در ساختمانهایی با کاربردها و سازه های جدید استفاده می شد و بیشترین استفاده از فرم های سنتی در این روش تلفیقی در نمای ساختمان بودند. - مرتون ، - 53 :1364 یکی دیگر از ویژگی های شاخص این آثار در این است که فرم های سنتی ژاپنی را به روشی کاملا کلاسیک غربی در نمای ساختمان به کار می گرفتند.
دوره بعدی سنت گرایی در معماری ژاپنی دهه1930 می باشد، دوره ای که ژاپن خود را برای جنگ جهانی دوم آماده می کند و از کره تا قسمت هایی از چین را تحت استعمار خود درآورده بود. در مسابقه های برگزار شده در دهه چهارم قرن بیستم از قبیل موزه کیوتو یا موزه ملی توکیو موضوع های : »علایق ژاپنی« و »علایق غربی« از اهمیت خاصی بر خوردار بودند و از طرف دیگر بر استفاده از سازه بتن آرمه و یا ترکیبی از استیل و بتن آرمه تأکید شده بود.
از آنجایی که این نوع معماری وسیله ای برای نشان دادن عظمت امپراتوری ژاپن بود، بعدها از این سبک به عنوان »سبک امپراتوری« یاد می شود. معماری این دوره نیز سبکی تلفیقی از سبک معماری کلاسیک غربی است که در آن از فرم های سنتی ژاپن استفاده شده است و از این نظر در راستای معماری دهه 1910 می باشد. به دلیل تلفیقی بودن معماری، این دو دوره دارای اعتبارکمتر بوده و این سبک ها در راستای تقلید از معماری غربی قابل تحلیل هستند.
-4تعامل سنت ومدرنیزاسیون
وظیفه تاریخ معماری مدرن ،معرفی همبستگی پدیده های معماری معاصر با ریشه های تاریخی آن در گذشته است. به همین دلیل تاریخ معماری مدرن باید تا آنجا که برای شناختن زمان حال لازم است به گذشته بیشتر توجّه کند تا اینکه بتواند پدیده های معاصر را با یک دورنمای تاریخی به هم مربوط سازد. اگرچه »جنبش مدرن ریشه بسیار عمیقی در سنت فرهنگی گذشته دارد و توسط توالی تدریجی تجربیات به گذشته همبسته است.
منتها بین وسعت زمینه ای که موجب پیدایش جنبش مدرن می گردد بویژه در ابتدا که بسیار وسیع بوده و تجربیات مختلفی را در قسمت های تمدن صنعتی در برمی گیرد و حیطه ای که جنبش معماری موروثی خود را در آن محصور می کند تفاوتی بسزا وجود دارد، در عین اینکه در هر دو زمینه مسائل با پیوستگی خاص خود در حال تکامل است با گسیختگی های مکرر و تضادهای فاحش نیز همراه می باشد. به همین دلیل جنبش معماری مدرن را یک جنبش انقلابی بنامیم که تغییرات و تحولات زیادی را در فرهنگ گذشته موجب می شود.