بخشی از مقاله
چکیده
در درازنای تاریخ، تعصّب، از هر جنس و نوع، آسیبهای بسیاری بر پیکره فرهنگ و تمدن بشری رسانده و فرهنگ و تمدن ایرانی نیز از آن بر کنار نمانده است. در این جستار بر آن هستیم تا با رویکردی توصیفی - تحلیلی،مقوله تعصّبات مذهبی را در یکی از آثار اولیه و ارزشمند نثر فارسی یعنی سیاستنامه و در اندیشه مؤلّف آن، خواجه نظام الملک طوسی، بررسی کنیم. گفتنی آنکه در این باب، به جز آنچه مرحوم یوسفی - 1357 - در ضمن معرفی سیاستنامه آورده، اثر مستقلی به نظر نویسندگان این جستار نرسیده است.
نتایج تحقیق بر آن است که خواجه نظام، خود دارای تعصّب شدید مذهبی و مروّج آن بوده است و در این راه، از هر ابزاری که به عنوان یک وزیر پرآوازه و مقتدر در اختیار داشته، بهره برده است؛ از این رو سیاستنامه، بیش از آنکه در خدمت بیان و ترویج اخلاقیات ناب انسانی و ایرانی باشد، به میدانی برای بیان تعصّبات مذهبی خواجه نظام و رویارویی با مقابلان و مخالفان مذهبیاش بدل شده است.
مقدمه
انسانها برای ایجاد و استمرار زندگی صلحآمیز، به ترک تعصّبات خام نسبت به دین و نژاد و وطنملیّت - - و پذیرش یکدیگر بر اساس مبانی انسانی نیاز دارند، امّا در تاریخ فکر و فرهنگ بشری، تعصّب بویژه تعصّب مذهبی و دینی و برتری دادن مذهب خود بر مذهب دیگران که در وجود برخی انسانها نهفته است، آسیبهای فراوانی به وجود آورده است. در تاریخ ایران، دو دورهیمملوّ از تعصّبات دینی و گاهی جنگها و خونریزیهای ناشی از آن قابل تشخیص است:
پیش از مغولان- بویژه در عهد سلجوقیان-به نفع اهل سنّت، و پس از مغولان - بویژه در عهد صفویان-به نفع اهل تشیّع و از این رهگذار خسارات غیرقابل جبرانی به تاریخ، فرهنگ و اندیشهی غنی ایرانی رسیده است که نمونهی آن،تضعیف شدید و یا از میان رفتن فلسفه و فکر فلسفی، نابودی روحیهی حماسه و دلاوری در نزد ایرانیان و غلبهی جبر و جبراندیشی است؛ و در کنار اینها، خون بی-گناهان بسیاری که بر زمین ریخت و.... در قرن پنجم و ششم، بویژه در عصر نظامالملک تعصّبهای مذهبی بر جامعه ی ایرانی حاکم بوده است وخواجه نظامالملک طوسی، وزیر دانشمند و پرآوازهی سلجوقیان، نه تنها با آنها مقابله نکرد، بلکه این سیل بنیانکن او را نیز با خود بردوی. نیز تعصّب فراوانی نسبت به مذهب خویش داشت و پیروان دیگر ادیان و مذاهب را بر باطل میدانست و ضمناً در راه اثبات و القای این اندیشه از تمام ابزارهایی که به عنوان یک وزیر در اختیار داشت، بهره جست؛
از جمله همین تعصّب باعث شد سیاستنامه، از آثار ارزشمند زبان فارسی که میتوانست الگویی از اخلاق مبتنی بر تعامل و تساهل انسانی- ایرانی را نمایش دهد و به جایگاهی بالاتر از این که هست، دست یابد، به میدانی برای مخالفت و مقابله با ارباب و پیروان دیگر مذاهب تبدیل شود. این جستار در دو بخش ارایه میشود: در بخش نخست،از این منظر، به بررسی سیاستنامهی خواجه نظام خواهیم پرداخت و مصادیق و نمونههای تعصب را از آن استخراج خواهیم کرد و تلاش میکنیم پاسخی برای پرسشهای مقابل یافت شود: نظامالملک تا چه حد به مذهب اهل سنّت و بزرگان این مذهب تعصّب داشته است؟ دیدگاه خواجه به مذاهب دیگر، دیدگاه منفی ست یا مثبت؟ آیا این دیدگاه در سیاستنامه تأثیر گذاشته است؟ بخش دوم به تأسیس مدارس نظامیه از سوی خواجه مربوط میشود و این که آیا تأسیس نظامیها ناشی از تعصّب خواجه بوده است؟و در پایان پاسخ این پرسشها خواهد آمد.
بحث و بررسی
تعصّب در لغت و اصطلاح تعصّب در لغت به معنی»حمیت و عصبیت، جانبداری و طرفداری و حمایت. سخت غیور بودن در دین و مذهب و دفاع کردن از آن« - دهخدا، - 5964 :1373 آمده است. نیز گفتهاند:عصبیت» در لغت به معنی تعصّب است چنانکه مرد از حریم قبیله و دولت خویش دفاع کند و با جدیت در راه پیروزی آنان بکوشد. کلمهی مزبور منسوب به »عصبه« میباشد که نزدیکان و خویشاوندان پدری انسان اند، زیرا ایشان کسانی هستند که از حریم اعضای خانواده خویش دفاع میکنند.
از اشتقاق این کلمه،»عصب« به معنی ربط و »عصابه« به معنی رابطه و بعد صفات و افعال آشکارشده بالاخره این روابط و قرابت را عصبیه نامیدهاند.این معناو مفاهیم ستوده است، امّا قبل از اسلام عصبیه بیشتر عبارت بوده است از یک مبارزهی کورکورانه و تجاوزکارانه برای نیاز و هدف مشترک. اسلام این نوع عصبیت را محکوم کرد و حدیثی از پیامبر منقول است که فرمودند: هر آنکه به عصبیتی دعوت کند و در راه عصبیتی بجنگد، از ما نیست - «رادمنش، . - 20 :1382 نظریه ی عصبیه از مهمترین و شگفتترین نظریاتی است که ابن خلدون آن را وضع کرده است.
در باب منشأ عصبیت ابن خلدون بر آن بود که منشأ عصبیت فطرت، نسب و حسب بوده است و نیز »بین فطرت و عصبیت رابطهای مستقیم وجود دارد، پس میتوان ریشههای اصلی عصبیت را در بطن فطرت جست - « رادمنش،همان:40 . - 38 بعدها با سوء برداشت از غیرت دینی و آمیختن آن با برخی باورهای جاهلی، نوع جدیدی از عصبیت که بر دین و مذهب تأکید داشت پدید آمد و.... خواجه نظامالملک طوسی در سال 408 هجری در طوس دیده به جهان گشود. نامش حسن بود و پدرش علی بن اسحاق بن عباس و از دهقان زادگان طوس بود. این طبقه در ایران در حکم ستون فقرات جامعه بودند - مینوی، . - 193 :1367 نظام الملک درکودکی به مکتب رفت و از همان دوران به حفظ قرآن مشغول شد:»در یازده سالگی از حفظ قرآن... مجید فارغ گردید.
آنگاه تمامی اوقات خجسته ساعات را به خدمت علما و ملازمت اصحاب درس و فتوا و تحصیل علوم و اکتساب فضایل مصروف داشت؛ به اندک زمانی سرآمد فضلای روزگار گشته و در فقه شافعی مهارت کامل پیدا کرد - « خواندمیر، :2535 . - 150 نظام الملک را تاجالحضرتین خواندهاند به این دلیل که وی در زمان دو سلطان، یعنی الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی، از 455 تا 485 ه.ق، وزارت را بر عهده داشت.
»او را از دارالخلافه، رضی امیرالمؤمنین لقب نهادند و هیچ کس را از وزرای خلفا لقب نداده بودند؛ بر نیکوترین وجهی سی سال وزارت سلطان الب ارسلان و سلطان ملکشاه را تقلد نمود و به تاج-الحضرتین مشهور شد« - عقیلی، . - 207 :1364 خواجه نظامالملک علاوه بر قدرت و نفوذ سیاسی، از نظر مذهبی هم نفوذ و قدرت بسیار داشتوی. مذهب تسنّن داشت و در فقه پیرو شافعی بود؛ او »با روح مذهبی که خود داشت و نیز از طریق احترام زهاد و علما و مشایخ و حشر و نشر با ایشان، در محافل روحانی نفوذ و حشمت فراوان کسب کرد.
دستگیری مستمندان و بخشش و گشاده دستی و احداث بقاع خیر و تعیین اوقاف بر آنها نیز بر این حیثیت او میافزود« - یوسفی، . - 111 :1355 خواجه که در مذهب بشدّت متعصّب بود، در تمام عمر به مخالفت با بدمذهبان، رافضی و باطنیان و... پرداخت و با تعصّبات خویش باعث آزار و ستم به پیروان مذاهب دیگر شد و بالاخره به دست یکی از فداییان اسماعیلی کشته شد.گفتهاند: ]» در دهم رمضان سال 485 هجری[ در نزدیکی کرمانشاهان مردی در لباس صوفیان چنین وانمود کرد که عریضهای دارد و به خواجه نزدیک شد و به ضرب کارد او را کشت« - یوسفی، همان:. - 117
اوضاع دینی در زمان نظامالملک:
اوضاع دینی در قرن چهار بویژه نیمهی نخست این قرن، و رفتار پادشاهان ایرانی نژاد سامانی با ارباب و پیروان مذاهب مختلف بسیار مساعد بود.آنان بین مسلمان و غیر مسلمان، سنی و شیعه و...تفاوت چندانی قایل نبودند، امّا در قرن پنجم و ششم،با تسلط یافتن ترکان غزنوی و سلجوقیان وضع دیگر شد و تعصّبات مذهبی شدّت گرفت. استاد صفا اوضاع دینی در زمان نظامالملک - قرن پنجم و ششم - را این گونه بیان میکند: »نیمهی دوم قرن پنجم و تمام قرن ششم تا آغاز قرن هفتم دورهیتعصّب و غلبه متعصّبین بودشدّت. اختلافات دینی و تعصّباتی که به زد و خوردهای خونین منجر شده است، تخریب مدارس و کتابخانهای مذاهب مختلف در ضمن زد و خوردهای متعصّبانه،ترویج علوم دینی و افزایش شمار علمای مذهبی و فقها، قدرت علمای مذهبی و فساد آنان و دخالتشان در امور سیاسی و حکومتی، فلسفه و علوم عقلی است.
دورهای است که مبانی انحطاط تمدن اسلامی در آن گذاشته شده و جای حریت و آزادی افکار دورهی قبل را خشکی و تعصّب گرفته است - «صفا، . - 136 :1352 آغازگر و بانی این تعصبات را محمود غزنوی میدانند؛ او بود که ابتدا شروع به آزار مخالفان مذهبی خود کرد و امامان معتزلی، فلاسفه، رافضیان، قرمطیان و باطنیان را هر جا به چنگ میآورد، میکشت و به قول خود انگشت در همهی جهان در کرده بود و قرمطی میجست و بردار میکرد. این بود سیاستی که به وسیلهی غلامان ترک نژاد غزنوی شروع شد.
غزان سلجوقی و دیگر طوایف ترک که مذهب اهل سنّت، و به حکم سادگی طبع، مردمی خرافی و متعصّب در عقاید خود بودند، بعد از غلبه بر ایران و تشکیل حکومت، این سیاست را دنبال کردند و بر سختی و شدّت آن افزودند و کار را بر مخالفان خود چنان سخت گرفتند که نظیر آن را جز در ابتدای دورهی صفویه، که آن هم از ادوار سخت تعصّبات مذهبی و دورهی مثله کردن و قطعه قطعه نمودن و پوست کندن مخالفان مذهبی سلاطین است، در دیگر ادوار تاریخی ایران نمیتوان دید. از قرن پنجم به بعد تا دورهی مغولان و به معنایی دیگر تا هنگام صفویان،مذاهب اهل سنّت کمال قدرت و رواج را در ایران داشت. زیرا مذهب دولت های غالب و امرای این زمان بوددر. این دوره مجموعا چهار مذهب اصلی و مهم اهل سنّت شامل: مالکی، حنفی، شافعی و حنبلی در ممالک اسلامی پذیرفته شده بود.
در ایران دو مذهب شافعی و حنفی بیش از همهی ذاهبم دیگر اهل سنّت و بیشتر از تمام مذاهب اسلامی رواج داشت. سلاطین سلجوقی بر مذهب امام ابوحنیفه بوده و وزرای خود را از میان حنفیان و شافعیان برمیگزیدند. - رک: صفا، همان:صص . - 137 -40 نظامالملک یکی از وزرای مشهور سلجوقبان نیز بر مذهب شافعی بود و نه تنها نسبتبه مذهب خود تعصّب شدید داشت، بلکه در گستردن این مذهب در جامعه ی ایرانی، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد.