بخشی از مقاله

چکیده

آشنایی با اهداف تربیتی مکاتب فلسفی میتواند باعث ایجاد شناخت و آگاهی، و بروز روحیه نقادی نسبت به خط مشیها و هم چنین برنامهریزیهای آموزشی مطلوب و مفید گردد. در این نوشتار که برگرفته از مطالعهای اسنادی - کتابخانهای - پیرامون تعلیم و تربیت از دیدگاه پراگماتیسم است، مبانی فلسفی و اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه این مکتب فلسفی مورد مطالعه قرار گرفته است. عمدهترین نتایج حاصله از این نوشتار عبارتند از:

در خصوص مبانی فلسفی مکتب پراگماتیسم،ماهیت حقیقی هستی، تجربه نامعین و متکثر ؛در معرفتشناسی، فراهم شدن زمینههای یادگیری و راهنمایی غیرمستقیم دانشآموز و نسبی و تجربی بودن معرفت ؛در ارزششناسی، مربوط به آگاهی در روابط دموکراتیک و نظم اخلاقی جهانی و نسبی و بر اساس نتیجه عمل بودن؛ در اهداف اخلاقی،رشد خصوصیات اخلاقی نظیر روح همکاری متقابل، مسئولیتپذیری، دانایی و توجه به رفتارهای تحقیق شده سودمند اجتماعی و در جنبه عقلانی ، توجه به کارآیی عقل در حل مسائل جامعه،و توانا ساختن فرد برای ساخت بناهای ذهنی توسط خود میباشد.
مقدمه

پراگماتیسم یا عملگرائی - pragmatism - ، به معنی فلسفه اصالت عمل است؛ ولی در سیاست بیشتر واقعگرایی و مصلحتگرایی معنی میدهد. واژه پراگماتیسم مشتق ازلفظ یونانی - pragma - و به معنی عمل است. این واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس - Charles sanders pierce - به کار برده شد.مقصود او از به کاربردن این واژه، روشی برای حل کردن و ارزشیابی مسائل عقلی بود. اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد و به نظریه ای مبدل شده که می گوید: حقیقت، چیزی است که از دیدگاه انسان، خوب باشد. به سخن دیگر، پراگماتیسم یعنی اینکه درباره هر نظریه یا آموزه ای باید بر پایه نتایجی که از آن به دست می آید، داوری کرد.

پراگماتیسم روشی در فلسفه است که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل، آنها را با توجّه به کاربردشان در زندگی انسان میپذیرد. طرفداران این شیوه، خود را عملگرا و متسامح میدانند. مخالفان، این گروه را میانهرو - محافظهکار - میخواننداز دیدگاه پراگماتیسم، کلیه تصورات، مفاهیم، قضاوتها و نظرات ما قواعدی برای »رفتار« - پراگمای - ما هستند، اما »حقیقت« آنها تنها در سودمندی عملی آنها برای زندگی ما نهفته است. از دیدگاه پراگماتیسم، معیار حقیقت، عبارت است از سودمندی، فایده، نتیجه و نه انطباق با واقعیت عینی. در واقع حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی آن اثبات میشود.
از دیدگاه پراگماتیسم، معیار حقیقت، عبارت است از سودمندی، فایده، نتیجه و نه انطباق با واقعیت عینی. در واقع حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی آن اثبات میشود. دولتمردان و سیاستمداران»پراگماتیست« به کسانی اطلاق میشود که امکانات عملی و مصلحت روز را بر معتقدات خود مقدم میشمارند و به عبارت دیگر برای پیشرفت مقاصد خود یا ماندن بر مسند قدرت، انعطاف نشان میدهند

فلسفه پراگماتیسم

عمل گرایان ضمن رد فلسفه های قدیمی تر ،معتقد شدند که فلسفه را باید برای حل مسائل انسانی به کار گرفت.به عقیده اینان ایده ها را باید بر پایه پیامدهای آنها در عمل مورد قضاوت قرار داد. .[ 5 ] به این ترتیب، معنای صدق قضیه - گزاره - در پراگماتیسم ، فقط توسط نتایج عملی آن سنجیده می شود نه در مقایسه با واقعیت خارجی. یک فکر یا عقیده تا وقتی که فقط عقیده است، بخودی خود نه صحیح است و نه غلط؛ بلکه فقط در جریان آزمایش و کار برد عملی آن است که برحسب نتایجی که از آن نظر گرفته می شود، صادق یا کاذب می شود. در نظر مکتب پراگماتیسم، افکار و عقاید همچون ابزارهایی هستند برای حل مسائل و مشکلات بشر؛ تا زمانی که اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقی اند و پس از آن غلط و خطا می شوند.

به این ترتیب عقیده ای ممکن است مدتی به کار آید و موثر شود و از این رو فعلا حقیقی است؛ لیکن بعدا ممکن است نتایج رضایت بخش نداشته باشد و آن موقع، به نظریه ای باطل و خطا تبدیل می گردد. بنابراین، حقیقت چیزی ساکن و تغییر نا پذیر نیست؛ بلکه با گذشت زمان، توسعه و تحول می یابد. .شاید هیچ سیستم فکری یا فلسفی در قرن بیستم به اندازه عملگرایی مطرح نشده و غوغایی به پا نکرده است که هنوز هم مطرح است و دربارهاش گفتگو میشود .[4]

بنا بر سخن ویلیام جیمز »روش پراگماتیکی قبل از هر چیز روشی است برای حل نزاعهای متافیزیکی، که در غیر این صورت میتوانند پایانناپذیر باشند. آیا جهان واحد است یا کثیر؟ مقدر است یا آزاد؟ مادی است یا روحی؟ اینها مفاهیمی هستند که هرکدام ممکن است درباره جهان صادق باشد یا نباشد و نزاع بر سر چنین مفاهیمی پایانناپذیر است. روش پراگماتیکی در چنین مواردی عبارت است از کوشش برای تفسیر هر مفهومی به کمک ردگیری پیامدهای عملی مربوط به آن. هرگاه نزاعی جدی باشد ما باید قادر باشیم تفاوت عملیای را که در اثر محقق بودن این با آن طرف نزاع حاصل میشود نشان دهیم. .[13]

عملگرایی عبارت است از نوعی گرایش، روش و یا فلسفهای که نتایج عملی و افکار و معتقدات آدمی را معیار اساسی تعیین ارزش و حقیقت آنها میداند. » .[1]بنا به تعریف فلورانوا پراگماتیسم یعنی احتراز لفاظی و تعیین ارزش هر اصل فلسفی از روی تاثیر و ارزش عملی که در زندگی افراد ممکن است دارا باشد..[ 8] « فیلسوفان پراگماتیست معتقدند که روش هوشی بهترین و مطلوب ترین راه کسب معرفت است. ما اشیاء را وقتی بهتردرک میکنیم که بتوانیم جایگاه و راه حل مسائل را بدانیم. وقتی هوش با مسئله ای مواجه میشود ، فرضیه هایی را برای حل آن پیشنهاد میکند. فرضیه ای که مسئله را به موفقترین صورت حل کند ، فرضیه ای است که واقعیات مسئله راتبیین میکند. دیویی آنرا اظهار نظر مطمئن نامیده است ؛ یعنی ادعا ی نیل به معرفتی که به لحاظ عینی و در عمل مورد تآیید قرار گرفته است و میتواند مبنایی برای ایجاد فرضیه های بیشتر برای حل مسایل بیشتر باشد .[16]

پیشگامان فلسفه

چارلز سندرز پرس : - Charles Sanders Peirce ، - 1914 - 1839 فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان و دانشمند آمریکایی بود. برخی او را پدر پراگماتیسم میدانند. او همچنین از بنیانگذاران نشانهشناسی است. ویلیام جیمز - William James، - 1910-1842فیلسوف آمریکایی و بنیانگذار مکتب پراگماتیسم بود. وی در زمینه روانشناسی و فلسفه مطالعات عمیقی داشت و به عنوان پزشک نیز به فعالیت مشغول بوده است. فلسفه پراگماتیسم وی را »عملگرایی« و یا »اصالت دادن به عمل« در زبان فارسی ترجمه کردهاند؛ ولی در یک نگاه اجمالی ویلیام جیمز منشأ حقیقت را در »سودمند بودن« یک امر و یا قضیه میدانست. حقیقت به چیزی اطلاق میشود که »سودمند« و یا »عملی« باشد. چیزی که »سودمند« نیست نمیتواند »حقیقت« باشد. به همین منظور طرفداران این مسلک را امروزه «عملگرا» ها مینامند. در زبان روزمره به چیز و یا کسی که به منافع قابل دسترسی کوشش میکند عادتاً»پراگماتیست« میگویند.

جان دیویی John Dewey - ، - 1952 - 1859 یکی از معروفترین فیلسوفان امریکایی قرن بیستم و از پیشتازان عمل گرایی - پراگماتیسم - است که آرای انقﻻبیاش در باب سرشت فلسفه، آموزش، جامعه و سیاست بحثهای فراوانی را به وجود آورد. جورج هربرت مید - George Herbert Mead ، - 1931-1863 .جان دیویی درباره مید گفته بود: »او در میان افراد نسل گذشته آمریکا، اصیلترین ذهن فلسفی را داشت.« اگرچه این گفته شاید کمی اغراقآمیز باشد، اما چنین مینماید که همه دانشوران فلسفه در این باره توافق داشته باشند که مید در صدر مدافعان عملگرایی در آمریکا جای دارد.مید، مانند دیویی و جیمز، یک پراگماتیست محسوب میشد و پراگماتیسم همان فلسفه قرن نوزدهمی امریکا بود که اعتقاد داشت معنای جمله را - و بهتر بگوییم حقیقت جمله را - باید در نتایج عملیای که این جمله بهبار میآورد جستجو کرد. آنچه را که باید از این سخن دریافت، اهمیتی است که پراگماتیسم به نقش عقل و تعقل میدهد. .[7]

ریچارد مک کی رورتی - Richard Rorty ، - 2007-1931، از مهمترینفیلسوفان تحلیلیِ معاصر و بهعقیده برخی بزرگترین فیلسوف آمریکایی است. وی نظرات بدیعی در سنت پراگماتیستی ارائه کرده است. هرچند برخی او را بهدلیل عقاید نسبیگرایانهاش پسامدرن دانستهاند، وی چنین عنوانی را نمیپذیرفت و آنرا اساساً بیمعنا میپنداشت. اگر بخواهیم دقیقتر رده ی رورتی را بیان کنیم باید او را فیلسوف پساتحلیلی - - post-analytical عمل گرا بنامیم.

معلم
معلم پیرو عملگرایی معمولا از خصایص زیر برخوردار است:
-پیوسته به دانشآموزانش کمک میکند که این حقیقت را دریابند و بپذیرند که همواره قابل تغییر هستند.

-    به دانشآموزان آموزش میدهند که برای رسیدن به حقیقت و حل مسائل، روش علمی را به کار ببرند.

-    برای دانشآموزان مسائلی را مطرح میسازد که حل و فصل آنها مستلزم تلاش شخصی باشد.

-    یادگیری شاگردان را آنچنان راهنمایی و هدایت میکند که به رشد و تکامل شخصی و اجتماعی آنان بینجامد.

-    فعالیتهای یادگیری را آنچنان پیش میبرد که دانشآموزان مستقیماً به پژوهش بپردازند.
-    دانشآموزان را در پرسشهای ارزشی درگیر میکند که به کوشش برای رشدوتکامل اجتماعی منجر میشود.

-    دانشآموزان را پرورش میدهد تا وحدت آموختههای خود را در نظر داشته باشند .[13]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید