بخشی از مقاله
مقدمه
تعلیم و تربیت با دنیاي اندیشه ها و همچنین بافعالیت هاي علمی سر و کار دارد .عقاید خوب به کردار خوب رهنمون می شود و کردار نیکو اندیشه هاي خوب را به دنبال دارد - مهدي زاده،1386،ص. - 16تعلیم و تربیت چه به عنوان زمینه هاي علمی و چه به عنوان حیطه اي از عمل به لحاظ دایره مفهومی و دامنه عملکرد و مباحث فراوانی که در خود جاي داده است امروز به عنوان یکی از زمینه هاي رشته اي مهم مورد توجه صاحب نظران علوم اجتماعی نیز به حساب می آید - سجادي،1387،ص. - 9 فلسفه در مفهومی بسیار کلی شامل تلاش انسان در جهت اندیشه نظري، تأملی و نظام دارد، درباره جهان و رابطه انسان با آن است - پاك سرشت،1383،ص. - 6 به دلیل افزایش علاقه مندي به موضوعات فلسفه کاربردي، تحولات در فلسفه تعلیم و تربیت و انتظارات، فلاسفه بار دیگر مسائلی از قبیل آزادي، جبر فردي و مصلحت عمومی، شخص نگري و جامعه مردمی، توده و طبقه و حقیقت و اعتبار را مطرح می کنند - برودي،.1981به نقل ازضرابی،1385،ص - 23 فیلسوف تربیتی خود را درکیفیت آموزش و پرورش جامعه اش مسئول می داند و این دید فلسفی نسبت به امر تربیت شناخت و آگاهی را با عمل، نظر را با کاربرد و انسان را با محیط یکی می داند - شعاري نژاد،1381،ص. - 347 در نتیجه فلسفه تعلیم و تربیت در حیات دروس تربیتی نقش تعیین کننده دارد و از جایگاه ویژه اي برخوردار است - نیکزاد،1388،ص. - 19
بیان مسئله:
بدون تردید فلسفه به عنوان یک رشته رابطه نزدیکی با علم دارد. گاهی به طرح مسائل می پردازد و ذهن دانشمندان را به سوي این مسائل جلب می کند. زمانی فلسفه ضمن استفاده از نظریات علمی، آنچه را که دانشمندان و عامه مردم به عنوان امري مسلم تلقی می کنند مورد بررسی قرار می دهد و گاهی فلسفه نظریات مختلف علمی را با جنبه هاي دیگر آدمی مثل دین، اخلاق، هنر و آداب و رسوم تلقین می کند و از همه اینها تصویري جامع درباره جهان ارائه می دهد - شریعتمداري،1386،ص - 71؛ بنابراین براي شناخت و تبیین همه جانبه انسان، همکاري بسیاري از علوم ضرورت دارد - سجادي1389،ص. - 37 فلسفه یکی از رشته هایی است که با تعلیم و تربیت که به تنهایی یک رشته محسوب نمی شود ارتباط دارد و سایر رشته هاي مرتبط با آن عبارتند از: تاریخ، روانشناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی. ارنست ارنان می گوید:»فلسفه خود انسان است و از آنجایی که انسان محور تعلیم و تربیت است و در نتیجه رابطه تنگاتنگی بین »فلسفه« و تعلیم و تربیت وجود دارد - نیکزاد1388،ص. - 36به عبارتی فلسفه ارتباط عمیق و بنیادین با تربیت دارد زیرا هر دو به بررسی موضوعاتی چون هستی، انسان و ارزش ها می پردازد - کریمی، 1389ص. - 17 فلسفه و تربیت چنان رابطه نزدیکی با هم دارند که جان دیویی فلسفه را نظریه کلی تربیت می نامد - ابراهیم زاده 1388ص. - 58جوهر فلسفه به معناي اعم همان فلسفه تعلیم و تربیت است؛ یعنی فلسفه اي که به ما می آموزد چگونه دنیا را به میل خود بسازیم و از آن بهره بگیریم - شعاري نژاد،13281ص. - 356 فلسفه تعلیم و تربیت، یا به عبارت خلاصه تر فلسفه تربیت، در جایگاه یک رشته علمی مستقل بیش از یک قرن قدمت دارد و دوره هاي خاص را در سیر تحول و تکامل خود پشت سر نهاده است - رفیعی،1390،ص. - 13
یکی از رسالت هاي فلسفه تعلیم و تربیت بررسی مبانی تعلیم و تربیت است؛ به عبارت دیگر فلسفه تعلیم وتربیت نقش پلی را بازي می کند که این مقولات را به هم مرتبط و متصل می کند و در ساده ترین معنایش به راهنمایی دریانوردي می ماند که مقصد حرکت کشتی تربیت و ابزارهاي آن را در اقیانوس هاي آینده مشخص می کند. نقش شگفت انگیز تعلیم و تربیت در زندگی انسانی بر هیچ خردمندي پوشیده نیست و تاکنون هم ضرورت آن مورد تردید قرار نگرفته است، چراکه تعلیم و تربیت صحیح می تواند فرد را به اوج ارزش ها برساند - پژوهشکده حوزه و دانشگاه 1380،ص. - 17 تعلیم و تربیت آدمی کاري پر ارج و در عین حال وقت گیر است و نتایج قطعی و نهایی آن نسبتا دیر آشکار می شود . ارجمندي آن از آن جهت است کهآدمیت آدمیزاده به چگونگی تربیتش بستگی دارد - شکوهی .1385ص - 1؛ بنابراین آنچه از واژه تربیت می توان استنباط کرد این است که تربیت ایجاد کننده یافعلیت بخشیدن هر نوع کمال در انسان می شود که مطلوبیت و ارزش داشته باشد. می توان گفت که تربیت به سراسر زندگانی گسترده می شود و با تاثیر دائم محیط در فرد در می آمیزد - کاردان،1382،ص. - 6 تربیت به جز خودش هدف دیگري نمی تواند داشته باشد. ارزش آن از اصول و معیارهایی ناشی می شود که در آن نهان است. تربیت شدن و فرهیختگی، رسیدن به مقصد نیست، مسافرتی است از مناظر متفاوت - کریمی1389،ص. - 13
فلسفه تعلیم و تربیت در عمل آموزش و پرورش:
در مجموعه دگرگونی هاي اجتماعی قرن اخیر گرایش شدید به آموزش و پرورش جالب است گرایشی که تقریبا فراگیر و جهانی است در جامعه امروز همه ملت ها با هر نظام سیاسی و اجتماعی پیشرفت به مسئله تربیت توجه دارند و آموزش و پرورش نسبت به دیگرفعالیت هاي اجتماعی در مقایس جهانی از اولویت خاصی بهره منداست - معیري1383ص. - 9 یکی از پدیده هايمهمی که در قرن بیستم به عیان دیده می شود، پیشرفت بی سابقه دانش آموزش و پرورش - یا علوم تربیتی - و تشعب و تخصصی شدن آن است - کاردان1381ص . - 69 بدین سان فزونی گرفتن نقش واهمیت آموزش و پرورش از یک سو، نگاه بسیاري از مربیان را از حوزه هاي محدود به افق هاي بازتر کشانده و آنان را بر آن داشته تا به جاي پیروي از گذشته به بازرسی راه و رسم خود بپردازند و از سوي دیگر بسیاري از فیلسوفان را بر آن داشته تا به بخشش و روشنگري مفهوم هاي بنیادین آموزش و پرورش، روشن کردن مقصد و بنیاد هاي حقیقی آن یعنی اصل ها برآیند - نقیب زاده، 1386، . - 36 وقتی که معلم، مفهومواقعیت و ماهیت انسان و جامعه را مورد تأمل قرار می دهد درباره آموزش و پرورش فیلسوفانه می اندیشید - پاك سرشت1383ص. - 6 فلسفه تعلیم و تربیت به تفسیر و تحلیل یافته هایی در رابطه با آموزش و پرورش می پردازد، زیرا بدون انجام این قبیل بررسی ها، یافته هاي علمی کاربردي در آموزش و پروزش وجود نخواهد داشت .از اینرو فلسفه تعلیم و تربیت ارتباط نزدیکی با فلسفه پیدا می کند، زیرا مسائل تربیتی به مقیاس وسیعی واجد ویژگی هايکلیت فلسفی است و بدون در نظر گرفتنکلیت نقد و ارزیابی، سیاست هاي تربیتی و آموزشی امکان پذیر نخواهد بود - نیکزاد 1388،ص. - 42
فیلسوف تربیتی، خود را در کییفت آموزش و پرورش جامعه اش مسئول می داند و این دید فلسفی نسبت به امر تربیت شناخت و اگاهی را با عمل، نظر را با کاربرد و انسان را با محیط یکی می داند - شعاري نژاد1381ص. - 347 تمام عناصر تشکیل دهندهفعالیت تربیتی، براي اثر نهادن بر دانش آموز و فراهم کردن اوضاع و احوالی که به دانش آموز یاري می رساند تا رفتار فکري، روانی و عملی خود را بازسازي کند و شیوه هاي رفتاري جدید را در خود پدید آورده، دست به دست یکدیگر می دهند - رفیعی 90ص. - 60 جان دیویی فلسفه و آموزش و پرورش را وابسته به هم می داند و معتقد است که تربیت، آزمایشگاه افکار و عقاید فلسفی است و آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. دیویی با اشاره مختصر به تاریخ فلسفه نشان می دهد که فلسفه آموزش و پرورش از دیدگاه به هم مرتبط بوده اند و بین آن در یگانگی، عقیده وجود دارد - شعاري نژاد 1381 ص. - 354 فلسفه آموزش و پرورش تلاشی است که در جهت تجزیه و تحلیل ، تفسیر مسایل ، فعالیت هاي تربیتی و آموزشی ، ارائه دیدگاه ها و راهکارهاي جدید صورت می گیرد و ارتباط آنها را با هم زندگی مورد بررسی قرار می دهد. فلسفه جدید آموزش و پرورش ویژگی هایی دارد که آن را از فلسفه قدیم آموزش و پرورش متمایز می کند که عمده ترین آنهاتوجه خاص به زندگی عملی و مسائل آن است که از مسائل تربیتی قابل تفکیک نیستند.
پس مطالعه فلسفه تعلیم و تربیت موجب می شود که معلمان درباره آموزش و پرورش در مقیاس کلی بیندیشند و در برابر راه حل هاي معجزه آساي ، شعارهاي تبلیغاتی دست خوش وسوسه نگردند و شاید مطالعه فلسفه آموزش و پرورش به معلمان کمک کند تا دریابند که نوآوري هاي سازمانی آموزش می تواند براي مقاصد مختلف به کار روند و داراي پیامدهاي فراوانی باشند - پاك سرشت1383ص - 15 و فیلسوف تربیتی، خود را درکیفیت آموزش و پرورش جامعه اش مسئول می داند و این دید فلسفی نسبت به امر تربیت، شناخت و آگاهی را با عمل، نظر را با کاربرد و انسان را با محیط یکی می داند - شعاري نژاد 1381ص - 347 و در نهایت می توان گفت که نقش فلسفه تعلیم و تربیت تسهیل تغییرات ناگهانی در مدرسه و جامعه است و اساس تعلیم و تربیت، یادگیري شاگرد است؛ بنابراین هدف فلسفه آموزش و پرورش ارائه یک خط نسبی و هدف براي نظام تعلیم و تربیت با توجه به بررسی تمام عوامل از قبیل فرهنگ، نظام حاکم نیازهاي فراگیران و جامعه است. پس فلسفه فرآیند آموزش و پرورش، فلسفه فرآیند تربیت از یک سو و فلسفه آموزش و پرورش نظام دار تربیت از یک سوي دیگر می باشد.
بر اساس موضوع مورد بررسی در این تحقیق تلاش خواهد شد مختصر به پاسخ در مورد پرسش هاي زیر پرداخته شود:
1. ماهیت کاربردي فلسفه تعلیم وتربیت چیست؟
2. نقش فلسفه تعلیم وتربیت در حیطه عمل آموزش وپرورش چیست؟
ابزار و روش پژوهش:
روش پژوهش حاضر، روش توصیفی- تحلیل استنادي است که بر اساس کتب و پژوهش هایی که در حوزه فلسفه و آموزش و پرورش و سایر حوزه هاي مرتبط انجام گرفته استخراج شده است. حوزه پژوهش شامل کلیه کتب و منابع نوشته شده در حوزه مربوط پیرامون نقش فلسفه و آموزش و پرورش بوده و جهت نمونه گیري به علت کثرت منابع در این حوزه از کلیه مکتوبات چاپی و دیجیتال در دسترس استفاده گردید.
نتیجه گیري:
بدون تردید فلسفه به عنوان یک رشته رابطه نزدیکی با علم دارد؛ بنابراین براي شناخت و تبیین همه جانبه انسان همکاري بسیاري از علوم ضرورت دارد. بنابر آنچه آمده فلسفه تعلیم و تربیت، یا به عبارت خلاصه تر فلسفه تربیت، در جایگاه یک رشته علمی مستقل بیش از یک قرن قدمت دارد و دوره هاي خاص را در سیر تحول و تکامل خود پشت سر نهاده است . با توجه به اینکه امروزه فلسفه تعلیم و تربیت یکی از رشته هاي مهم و ضروري در نظام آموزش و تربیتی محسوب می شود و در صدد تعلیم و تربیت واقعی تر انسان هاست، حوزه ي معرفتی می باشد که تاریخی به قدمت تاریخ تأملات تربیتی فیلسوفان محض دارد .همچنین به عقیده پیترز فلاسفه تعلیم وتربیت باید مهارت و دستاوردهاي خود را عرضه کنند؛ بنابراین می توان گفت که امروزه فلسفه تعلیم و تربیت، در ارائه نقش یا نفوذ واقعی اش در سال اخیر مواقعی با مشکل روبه رو بوده است؛ یعنی گاه بسیار فلسفی شده و در نتیجه با مربیان دست اندرکار بی ارتباط می شود و زمانی می کوشد که با آنها مرتبط شود. در ایجاد تعادل میان این وظیفه و اجراي درست روش هاي فلسفی ناکام می ماند، البته فلسفه تعلیم وتربیت به سبب فاصله گرفتن زیادي، از مسائل تربیتی و عدم ارتباط با تربیت معلمان و مدیران مورد تهاجم نیز قرار گرفته است. با توجه به همین آسیب ها، ضرورت واهمیت کاربردي بودن فلسفه تعلیم و تربیت است که به تفسیر و تحلیل یافته هایی در رابطه با آموزش و پرورش می پردازد، زیرا بدون انجام این قبیل بررسی ها، یافته هاي علمی کاربردي در آموزش و پرورش وجود نخواهد داشت ؛ بنابراین بدون در نظر گرفتنکلیت نقد و ارزیابی، سیاست هاي تربیتی و آموزشی امکان پذیر نخواهد بود. همچنین این طرزتفکّر که فلسفه و آموزش و پرورش عمیقاً با یکدیگر در ارتباط هستند یقینًا چیز جدیدي نیست، حداقل از زمان افلاطون بسیاري از فلاسفه بزرگ و مشهور با مسائل آموزش و پرورش سر و کار داشته اند. باتوجه به مطالب ارائه شده می توان بیان کرد که این دید فلسفی نسبت به امر تربیت، شناخت و آگاهی را با عمل، نظر را با کاربرد و انسان را با محیط یکی است و در نهایت می توان گفت که