بخشی از مقاله

خلاصه

امروزه صاحبنظران از مدیریت دانش به عنوان راهبردی کلیدی و آیندهنگر در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای استراتژیک و تاکتیکی، یادگیری پویا، حل مسأله و تحقق بخشیدن پتانسیل کامل داراییهای سازمان؛ و یکی از حیاتیترین عوامل بهبود عملکرد کارکنان، موفقیت یا شکست مدیران و مزیت رقابتی سازمان یاد کرده و مدعی شدند که اگر سازمانها قابلیت یادگیری و استفاده خلاقانه از فرایندهای دانشی را دارا باشند، به الگوی جدید حوزه دست مییابند که میتوانند به تعریف مجدد امور و ارائهی شیوههای نوین انجام آنها بپردازند.

علاوه بر موارد مذکور، این مدیریت دانش است که از طریق واکنش دقیق نسبت تغییرات محیطی، خلق، اکتساب، نگهداری، توزیع و بکارگیری دانش باعث میشود کارکنان سازمانها هوشمندتر کار کنند، تولیدات و خدمات خلاقانهتری ارائه کنند و نیاز مشتریان را به بهترین شکل ارضاء و به طور کلی به اتخاذ تصمیمات استراتژیک و انجام اقدامات کمک کنند.

دراین پژوهش تلاش شده است تا رابطه بین هرکدام از سنجه های مدیریت دانش که شامل - خلق وکسب دانش، ذخیره و نگهداری دانش ،انتقال دانش و بکارگیری دانش - بر ابعاد محتوائی و فرآیندی حوزه استراتژیک که شامل - چشم انداز ، خلاقیت ،تفکرسیستمی ،ارتباطات استراتژیک و تجزیه و تحلیل استراتژیک - است بررسی گردد

این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش تحقیق توصیفی- همبستگی از نوع پیمایشی و روش نمونه گیری تصادفی ساده میباشد که در بهار 1395 بر روی تعداد 330 نفر از مدیران و کارشناسان ستاد استانداری گیلان بعنوان نمونه پژوهش انجام شد که از این میزان بر اساس فرمول کوکران تعداد 177 نفر به روش تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و جامعه آماری آن را کلیه مدیران و کارشناسان ستاد استانداری گیلان تشکیل میدهند.

روش جمع آوری دادهها در این پژوهش به روش کتابخانهای، میدانی و پرسشنامه میباشد. به منظور بررسی فرضیهها با بهکارگیری نرمافزار SPSS 22 از آزمون تحلیل همبستگی و رگرسیون خطی استفاده شد.

یافته های پژوهش نشان داد که رابطه معنیداری بین فرآیندهای مدیریت دانش و عوامل محتوایی و فرآیندی حوزه استراتژیک مدیران و کارشناسان ستاد استانداری گیلان وجود دارد.

مقدمه

در دنیای امروز موفقیت سازمانی زمانی محقق میشود که فرآیندهای مدیریت دانش در راستای خلق تفکرات استراتژیک در سازمانها بهره گیرند. اما امروزه بسیاری از سازمانها به دلیل آنکه نمی توانند به طور مناسبی از دانش برای رسیدن سازمان به مزیتهای رقابتی، اطلاعات مهم، به موقع و قابل دوام و نیز منابع لازم برای توسعه در جهتتفکّرات بلندمدت مدیران و استراتژیهای سازمانی بهره برداری نمایند، رنج می برند. از سویی دیگر بیشتر سازمانهایی که در وضعیت رقابتی کنونی به تقلید از سازمانهای پیشرو میپردازند افزون بر مواجهه با تغییرات، همواره با فرآیند رقابتی پویایی مواجه هستند.

بدین دلیل که با حذف یک فرصت یا ایجاد تغییری در جریان دانش، فرصت دیگری بروز میکند که سازمان را به چالش میطلبد که از آن با عنوانفرآیند تخریب خلاّق یاد می شود. در این راستا، فهم رابطه بین سنجه های چندگانه مدیریت دانش بر عوامل محتوائی و فرآیندی حوزه استراتژیک، اطلاعات و آگاهی مفیدی در خصوص استفاده درست سازمان از مدیریت دانش برای رسیدن به منافع رقابتی پایدار و استراتژیک فراهم میآورد و یافتن پاسخ این پرسش که ارتباط بین هرکدام از فرآیندهای مدیریت دانش و عوامل استراتژیک چگونه تعیین میشود مورد تحقیق پژوهشگران این مقاله قرار گرفت.

با توجه به اهمیت مدیریت دانش و حوزه های استراتژیک در استانداری گیلان و همچنین علاقه مسئولین محترم ستاد استانداری در زمینه تحقیقات میدانی و موضوعات جدید که کمک به افزایش بازدهی و رضایتمندی سازمان گردد ، این سازمان مورد بررسی قرار گرفت ، استانداری گیلان شامل ساختمان مرکزی - ستاد - ، فرمانداری ها و بخش داری ها میشود که با توجه به بزرگ بودن حجم جامعه ستاد استانداری - ساختمان مرکزی - مورد مطالعه قرار گرفت.

بیان مسئله

واژه مدیریت دانش در دنیای مدیریت موضوعات مختلفی را در بر میگیرد. علّت ایجاد این نگرش به دلیل انتقال و حرکت سیستم های اقتصادی به سوی جامعه های مبتنی بر دانش و توسعه اقتصاد دانش محور است. سازمانهای پیشتاز و پیشرو که رهبری بازارهای جهانی را در دست دارند، آنهایی هستند که قادرند بیشترین، معتبرترین و به روزترین دانش بشری را در حوزه کسب و کارشان در اختیار بگیرند و از آن استفادهی بهینه نمایند.

مدیریت دانش و مفاهیم راهبردی مرتبط با آن به عنوان مؤلّفههای مهم و ضروری برای حفظ مزیت رقابتی سازمانها، توسعه یافته است. این مفهوم به عنوان یک ضرورت برای بهره وری و انعطاف پذیری بیشتر در بخشهای دولتی و خصوصی مطرح شده است.

دانش یک کیفیت است که خاص انسان میباشد و سازمانها بایستی منابع دانش و قابلیتها افراد خود را به خوبی شناخته و بدانند چگونه از این منابع و قابلیتها بهره بگیرند و آنها را به دانش و خرد جمعی تبدیل کنند. از این رو مدیریت دانش به خوبی به عنوان یک ابزار رقابتی مناسب، در جهت کسب مؤفّقیت در اقتصاد دانش محور مطرح شده است. به گونهای که بسیاری از سازمان ها اقدام به پیاده سازی و استفاده از مدیریت دانش کردهاند.

از سویی دیگر مبنای برنامه ریزیتفکّر استراتژیک، پیش بینی محیط - فرصتها و تهدیدات - آینده است و در جایی که بین پیش بینی - در زمان برنامه ریزی - و واقعیت - در زمان اجرا - تفاوت زیادی وجود داشته باشد، اثربخشی آن از بین می رود. در واقع برنامه ریزی استراتژیک به محیطی باثبات و پایدار، عوامل محیطی در تعادل با تغییرات پیوسته، کنش و واکنش قابل فهم و قابل پیش بینی نیاز دارد

واژه تفکر استراتژیک در سالهای اخیر چندان وسیع و عمومی در ادبیات استراتژیک مورد استفاده قرار گرفته است که گویی معنای خود را از دست داده است بیشتر کسانی که از آن استفاده مینمایند نمی توانند آن را تعریف کنند. این واژه بیشتر مفهوم تفکرکردن در مورد استراتژی، را بجای نوعی تفکر در استراتژی که دارای مشخصاتی خاص است، به خود گرفته است. ولی این تعاریف عام از تفکر استراتژیک منظور کسانی که این واژه را بیان نموده اند نبوده است

حوزه تفکر استراتژیک در حال حاضر بسیار موردتوجّه قرار گرفته است و نویسندگان بسیاری ترجیح می دهند از آن یاد کنند

اهمیت و ضرورت پژوهش

مدیریت دانش، شامل شش فرایند اصلی است از جمله شناسایی دانش، اکتساب دانش، توسعه دانش، به اشتراکگذاشتن دانش، بهرهگیری از دانش و نگهداری دانش است  که منجر به تغییر نگرش سازمانی و زمینهسازی برای انجام کار دانشی در سازمانهای شده و به دنبال حل مسائل پیچیده با درجه بالایی از تنوع و استثنائات است. این فرایند به شکلگیری شبکهها و تیمهای دانشی در سازمان که منجر به توسعه روابط میانفردی همکاران در راستای انجام کار تیمی در امور سازمانی و در پی آن نوآوری در تولیدات و خدمات میشود، کمک میکند.

افزایش انعطافپذیری، حرفهایسازی، تخصصیسازی و پویایی فرایندهای سازمانی برای واکنش سریع و بهنگام به متغیرهای محیطی - کارکنان، رقبا، مشتریان، مراجع قانونگذار ذیربط و ... - و تبدیل کردن آن به سازمانی یک سازمان هوشمند و دانشمحور در تراز متعالی و سرآمد از دیگر کارکردهای مدیریت دانش در سازمان است که لزوم بکارگیری آن در سازمانها را توجیهپذیر میکند.

اصلی ترین ضرورت داشتن تفکر استراتژیک تغییرات سریع محیط بیرونی و درونی سازمان است.محیط بیرونی شامل :

محیط سیاسی :

.1 - تغییرات شدید در جغرافیای مناطق جهانی

.2 تغییرات شدید درتفکّر حاکمیت کشورها

.3 شکل گیریهای شدید سیاسی در عرصه جهانی -

محیط اقتصادی :

.1 - رویکرد تجارت جهانی

.2 تجارت الکترونیکی و تهدیدها و فرصتهای آن

.3 تعامل اقتصادی بین کشورهای مختلف

.4 بیثباتی اقتصاد جهانی.

5 تعامل شدیدبین مؤلّفههای اقتصاد جهانی -

محیط فرهنگی - اجتماعی :

1. - بعلّت دسترسی مردم به اطلاعات

.2 سطح آگاهی آنان در حال تغییر است

.3 توقعات و خواستههای مردم بیشتر شده است

.4 ارتباطات فرهنگی بین ملل بهبود یافته است -

محیط تکنولوژیکی :

.1 - تکنولوژی اطلاعاتی شدیدا در حال تغییرو تحّول می باشد

.2 ارتباطات تکنولوژیکی جهانی بطور غیر قابل تصور بهبود یافته است

.3 تکنولوژی سختافزاری در صنعت توزیعشدیداً تکامل یافته است

.4 هر روز شاهد ابداعات و اختراعات جدید در محیط تکنولوژیکی هستیم -

محیط رقابت :

- .1 شکل گیری رقابت دائما در حال تغییر است

.2 رقبای ناشناس و جدید بسرعت در عرصه های جهانی حضور یافته و موجودیت شرکتهای قدیمی را با تهدید مواجه می سازند

.3 رفتار رقبای قدیمی غیر قابل پیش بینی بوده و بعضا با ایجاد اتحادیه ها ، ملحق شدنها و یا ادغامها محیط رقابتی را تحت تأثیر قرار میدهند

.4 رقبا به نسبت درک و شناخت خود از بازار در تحقیقات بازار سرمایه گذاری کرده و استراتژیهای مناسبی برای حضور پیدا میکنند

.5 سرمایه گذاران در رفتار خود نسبت به سرمایه گذاری در شرکتها با تأمّل برخورد میکنند -

محیط درونی شامل : منابع انسانی

.1 - رویکرد نوین برخلاف مدیریت پرسنل بر مدیریت استراتژیک منابع انسانی استوار است

.2 معیشت ، تضمین شغلی ، آینده نگری منابع انسانی همه همدیگر را تحت تأثیر قرار می دهند

.3 دانش ، توانائیها و مهارتهای منابع انسانی بویژه در زمینه فناوری اطلاعاتی و ارتباطی وجه ممیزه سازمانها محسوب میشود -

توسعه فناوری اطلاعاتی و ارتباطی سازمان :

.1 - توانمندی نرم افزاری سیستم

. .2 توانمندی سخت افزاری سیستم - نظام

بودجه و مالی شرکت :

.1 - کیفیت بودجهریزی سازمانی

.2 کیفیت تأمین منابع مالی

.3 کیفیت نگهداری منابع مالی

.4 کیفیت مدیریت هزینه و خرید خدمات

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید