بخشی از مقاله

چکیده :

در تحقیق حاضر تلاش شده است تا تأثیر مدیریت دانش به عنوان متغیر مستقل بر ارتقای هوش سازمانی به عنوان متغیر وابسته با ارایه مدلی مفهومی مورد مطالعه قرار گیرد. بنابراین هدف اصلی این پژوهش »شناخت مؤلفه های تأثیرگذار مدیریت دانش بر ارتقای هوش سازمانی« است.

متناسب با هدف اصلی پژوهش سوالی که به ذهن متبادر می شود این است که »مدیریت دانش چگونه بر ارتقای هوش سازمانی تأثیر می گذارد؟« و حدس زیرکانه ای که برای پاسخ گویی به سوال اصلی به عنوان فرضیه اصلی مطرح شده است، این است که »مدیریت دانش از طریق اصلاح فرآیندها و نتایج - محصولات - بر ارتقای هوش سازمانی تأثیر می گذارد.

برای بررسی فرضیه پژ وهش ابتدا با ایجاد دستگاه نظری متشکل از نظریات مرتبط با مدیریت دانش - از جمله نظریات نوناکا و تاکوچی و تی ماتسودا - پایه نظری تحقیق به شیوه گردآوری کتابخانه ای و مبتنی بر روش تحقیق توصیفی تهیه شده و سپس از طریق نمونه گیری تصادفی- طبقه ای شده تعداد 201 نفر به عنوان جامعه نمونه انتخاب شدند.

برای آزمون فرضیات و مدل مفهومی تحقیق نیز از آزمون t استیودنت و نرم افزار SPSS نسخه 11.5 استفاده شده است. نتایج تحلیلهای آماری درباره هر یک از فرضیههای فرعی تحقیق، حاکی از تأیید و مورد پذیرش قرار گرفتن مؤلفههای استخراج شده برای ابعاد مدیریت دانش و تأثیر آن بر ارتقای هوش سازمانی با نظرات و آراء جامعه آماری است و در نهایت پیشنهادهایی برای استقرار مطلوب مدیریت دانش برای رسیدن به هوش سازمانی بالاتر ارایه شده است.

مقدمه

مفهوم دانش به عنوان یک منبع حیاتی دراقتصادهای جهان مورد تأکید بوده است - Meyer, 2009 - مزیتهای رقابتی آینده به شکل توانایی سازمان ها در مدیریت دانش و اطلاعات جلوهگر خواهد شد و سرمایههای فیزیکی و مالی، جای خود را به سرمایه های فکری و ذهنی می دهند و قدرت ذهن، قدرت غالب و مسلط در عرصه های رقابتجهانی میشود دراکر با به کارگیری واژگانی همچون کار دانشی، دانشگر و سازمان دانشی، نوع جدیدی از سازمان ها که در آن ها به جای قدرت بازو ، قدرت ذهن حاکمیت دارد خبر می دهد.

براساس این نظریه ، در آینده جوامعی انتظار توسعه و پیشرفت خواهند داشت که سهم بیشتری از دانش نه سهم بیشتری از منابع طبیعی را به خود اختصاص دهند. سازمان هایی امروزی نیز با تغییرات و تحولات نوظهوری در محیط های اقتصادی، اجتماعی، فناوری، فرهنگی و سیاسی روبرو هستند که واکنش اثربخش این سازمانها در چنین محیطی به توانایی های دانشی آنها بستگی دارد 

بنابراین بهبود هوش سازمانی1 بر پایه پیادهسازی مدیریت دانش می تواند در طراحی سازمان های هوشمند و بهره برداری از فرصت ها و مقابله با تهدیدات محیطی بسیار کارآمد باشد.در دنیای کنونی - که همه چیز مدام در حال تغییر است- انسان هایی موفق و کارا خواهند بود که دارای هوشی سرشار و بهره مند از درجه هوشی بالا باشند.

بی تردید این انسان ها با بهره گیری از هوش خدادای خود خواهند توانست بر مسائل و مشکلات فائق آیند. قطعاً در دنیای سازمانی نیز وضع به همین گونه است. سازمان ها با اشراف بر اینکه در محیط رقابتی کنونی نمی توانند با اتکا بر فرآیندهای ثابت به حیات خود ادامه دهند در جستجوی راهی برای غلبه بر مشکلات هستند. در چنین شرایط متغییر فراگیری سازمان ها برای حفظ توان رقابتی ناچارند خود را با شرایط متحول محیطی وفق دهند .

این موضوع زمانی پر اهمیت خواهد شد که بپذیریم در هر سازمان امروزی علاوه بر منبع عظیم و خلاق انسانی هوشمند، ماشین آلات هوشمندی نیز در فرآیند عملکرد سازمان ها نقش موثری ایفاء می کنند - حیاتی، - 1385؛ بنابراین هوش سازمانی در سازمان های پیچیده امروزی برآیند و ترکیبی از دو هوش فعال انسانی و هوش مصنوعی ماشینی خواهد بود که بی تردید مدیران سازمان ها برای پویایی و افزایش کارایی سازمان خود راهی جز بهره گیری از دو جریان هوشمند نخواهند داشت. 

بانک ها و موسسات مالی و اعتباری در دنیای امروز از مهم ترین و اثرگذارترین بنیان های اجتماع بشر قلمداد می شوند. اهمیت نقش و قدرت آنها به گونه ای است که تمام خدمات و محصولات اجتماع را متأثر می سازد. - Gu et al, 2009 - در این میان مهمترین چالش بانک ها و موسسات مالی و اعتباری امروزی بقا و کسب نتایج پایدار است. سرعت روزافزون تحولات، پیچیده تر شدن فضای کسب و کار، انتظارات فزاینده ی مشتریان - دریافت کنندگان خدمات - ، فناوری های نوین و ده ها عامل دیگر سبب شده است تا این سازمان ها برای حفظ بقا و موجودیت خود به دنبال کسب مزیت رقابتی باشند. در میان منابع مادی و معنوی، از گذشته تاکنون، دانش به عنوان یکی از منابع اصلی تولید و ارائه ی خدمات محسوب می شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید