بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله به بررسی مسئله بازپرسازي موجودي در یک زنجیره تأمین دو سطحی با فروش دو کاناله میپردازد که هر دو بخش مشتریان با تقاضاي احتمالی به کانال توزیع خود مراجعه میکنند. تقاضاي مشتریان کانال خردهفروش با موجودي در دست خردهفروش - سطح پایینی - و تقاضاي مشتریانی که کانال مستقیم را ترجیح میدهند با موجودي در دست تولیدکننده - سطح بالایی - برآورده میشود. در صورت اتمام موجودي هر کانال، نسبت مشخصی از مشتریان به سمت کانال دیگر سوق پیدا میکنند. در مطالعات قبلی با رویکرد زنجیرهي مارکوف، سیاستهاي بازپرسازي one-for-one و one-by-one بهکار گرفته شدهاند. سیاست اول فقط یک سطح ماکزیمم و سیاست دوم سطوح ماکزیمم و مینمم موجودي را در نظر میگیرد، همچنین فرآیند تولید و تحویل بهصورت تک واحدي انجام میپذیرد. در مدل پیشنهادي، سیاست one-by-one براي تولید و سیاست - r,Q - براي تحویل انتخاب و درآمد و هزینهي کل یکپارچه محاسبه میشود. در نهایت نیز تحلیل حساسیت ارائه میگردد.

کلمات کلیدي: زنجیره تأمین، فروش دو کاناله، بازپرسازي موجودي، زنجیرهي مارکوف

.1 مقدمه

امروزه با توسعه فناوري، الگوي فروش بسیاري از تولیدکنندگان تغییر کرده است، از اینرو تولیدکنندگان درصدد اضافه کردن کانال توزیع مستقیم و فروش اینترنتی در کنار فروش بهصورت سنتی از طریق کانال توزیع خردهفروشان هستند. همچنین هر کدام از این کانالها جذابیتی براي مصرفکنندگان بهخصوص دارد. در واقع استفاده از چندکانال هیبریدي براي تولیدکننده در حال رشد است زیرا میتواند منجر به افزایش سهم بازار براي تولیدکننده گردد.[1]تصمیم درباره کانال توزیع و فروش کالا، از جمله مهمترین تصمیماتی است که فرا روي مدیران قرار دارد. تصمیم دربارهي توزیع کالا بر سایر تصمیمات بازاریابی تأثیر مستقیم میگذارد .

نبض یک شرکت در دست شبکه توزیع و فروش آن است، اما با همه این شرایط اغلب شرکتها به کانالهاي توزیع کالاهاي خود توجه کافی ندارند و این امر، گاه عواقب زیانباري براي آنان به دنبال دارد و در مقابل، بسیاري از شرکتها با استفاده از سیستمهاي توزیع خلاق، به مزیت رقابتی دست یافتهاند.[2] همچنین براي صنایع تولیدي، هماهنگی تصمیمات بازار و تقاضا با دیگر جنبههاي زنجیره تأمین مانند تولید و توزیع نه تنها مفید و کاربردي بوده بلکه ضروري و لازم به نظر میرسد . اهمیت تصمیمات اتخاذ شده در خصوص کانالهاي توزیع، به این دلیل است که شرکت مجبور است براي مدتی طولانی به این تصمیمات پایبند و متعهد بماند.

چراکه چندین سال طول میکشد یک سیستم توزیع بطور مطلوب مستقر شود و به آسانی قابل تغییر نیست. هماهنگی این تصمیمات، رویکردي جهت بهینهسازي سیستم به جاي بهینهسازي مجزاي اجزا و در نتیجه یکپارچگی زنجیره تأمین را پیشنهاد میکند که کارایی زنجیره و نیز سازمان را بهبود بخشد.[3]مسائل مطرح در حوزه بازپرسازي موجودي با هدف مدیریت بهینه اقلام مختلف در قفسههاي انبار و یا مراکز فروش انجام میشود. بنا به تعریف مؤسسه جان گالت، بازپرسازي به معناي انتقال مواد از یک فضاي ذخیرهسازيبزرگ به محل پاسخگویی تقاضا - مثلاً قفسه یک فروشگاه - و مستندسازي این انتقال است. در این تعریف مقدار انتقال - مقدار سفارش - و بازه انتقال - دوره بازپرسازي - به عنوان پارامترهاي اصلی در بازپرسازي موجودي تعریف شدهاند.

بررسی ادبیات موضوع نشان میدهد که اکثر مطالعات انجام شده در زمینه کنترل موجودي و مسئله بازپرسازي، متغیرهاي تقاضا، نرخ تولید و زمان تدارك را قطعی در نظر گرفتهاند؛ این در حالی است که رفتار این متغیرها در دنیاي واقعی مانند متغیرهاي تصادفی میباشد. پژوهشهاي کمی این متغیرها را داراي توزیع پواسون و نمایی در نظر گرفته و از زنجیره مارکوف جهت مدلسازي مسائل بازپرسازي در زنجیره تأمین بهره بردهاند. در موارد یاد شده سیاستهاي بازپرسازي موجودي one-for-one و one-by-one بهکارگرفته شدهاند. در سیاست one-for-one، فرآیندهاي تولید و یا تحویل محصول به کانال توزیع خردهفروش توسط تولیدکننده، وقتی سطح موجودي به سطح ماکزیمم خود برسد، متوقف شده و به محض اینکه سطح موجودي به یک واحد کمتر از ماکزیمم موجودي برسد دوباره شروع میشوند، در حالیکه در سیاست one-by-one یک سطح مینیمم موجودي نیز مطرح شده و هنگامی که سطح موجودي به یک واحد کمتر از آن برسد فرآیند متوقف میشود.

همچنین در هر دو سیاست مطرح شده، فرآیند تولید و تحویل بهصورت تک واحدي انجام میپذیرد، در حالیکه در دنیاي واقعی معمولاً فرآیند تحویل کالا به کانال توزیع خردهفروش توسط تولیدکننده به صورت دستهاي انجام میپذیرد.با توجه به مطالب مطرح شده و اهمیت موضوع فروش از طریق دو یا چند کانال توزیع، هدف این پژوهش بررسی مسئله بازپرسازي موجودي در زنجیره تأمین دو سطحی با فروش دو کاناله است به نحوي که از رویکرد زنجیرهي مارکوف بهره جسته و در این راستا، سیاست one-by-one را براي فرآیند تولید و سیاست مرور دائم - r,Q - را براي فرآیند تحویل کالا به کانال خردهفروش بهکار بگیریم، همچنین با در نظرگرفتن یکپارچگی سیستم در زنجیره تأمین به محاسبه درآمد و هزینه کل یکپارچه بپردازیم، چرا که در مطالعات مطرح شده، فقدان بررسی تمامی هزینهها نیز احساس میشود.

.2 مروري بر ادبیات موضوع

چن و همکاران، هزینههاي مربوط به بازپرسازي را بررسی و مسئله را به صورت یک مدل برنامهریزي غیرخطی ترکیبی عدد صحیح فرموله نمودهاند. براي پیدا کردن جواب بهینه مسأله، روش جستجوي کامل با اعمال فرضیات این مقاله در الگوریتم نلدر- مید بهکار گرفته شده است. فرضیات این مسأله شامل فرض قطعیت تقاضاست که تابع آن بهصورت مستمر و بر اساس زمان تغییر میکند. وجود کمبود در چرخه عمر محصول نیز مجاز میباشد . هدف این مدل تعیین تعداد بهینه و مقدار بازپرسازي و همچنین زمان آغاز کمبود در چرخه عمر محصول است.[4] تنگ و چانگ مدل بازپرسازي بهینه براي خرده فروش را با استفاده از روش سفارش اقتصادي ارائه دادهاند. در این مدل خرده فروش به پیشنهاد تأمینکننده مجاز به انجام M دوره تأخیر است و میتواند محصول خود را با N دوره تأخیر به مشتري ارائه دهد.

این مقاله کاستیهاي مدل EPQ را رفع و پیشفرضهاي کم اهمیت را نادیده میگیرد. [5] یاو و همکاران به بررسی یک مدل بازپرسازي براي مدیریت موجودي چند محصول در انبار مرکزي با محدودیت فضاي انبار پرداختهاند. دوره بازپرسازي هر یک از مواد اولیه مشخص بوده و ضریبی از یک مقدار پایه است. براي حل مدل یک روش ابتکاري دو مرحلهاي ارائه شده است که در آن دوره بازپرسازي بهگونهاي تعیین میشود که حداکثر فضاي مورد نیاز انبار حداقل شود . با اعمال مکانیزمهاي مشخصی، نشان داده شده است که روش ابتکاري در بازه قابل قبولی به جوابی نزدیک به جواب بهینه رسیده و در مقایسات انجام شده، عملکرد بهتري نسبت به سایر روشهاي ابتکاري مشابه داشته است.[6]

مسئله سفارشدهی هماهنگ قطعات با تقاضاي قطعی ولی وابسته به زمان توسط بکتور و همکاران مورد بحث قرار گرفته است. در این مسأله هزینه سفارشدهی در هر دوره شامل یک مقدار ثابت به ازاي هر بار سفارش و یک مقدار ثابت به ازاي هر نوع قطعه است. براي حل این مسأله، تعدادي از روشهاي ابتکاري معرفی شده و عملکرد روشها نسبت به روش ارائه شده توسط مؤلفین مورد بررسی قرار گرفته است. این بررسی نشاندهنده میزان اثربخشی روشهاي ابتکاري و کیفیت روش ابتکاري ارائه شده است.[7 ] باکال و همکارانش دو مدل موجودي با تقاضاي وابسته به قیمت را ارائه دادند.در مدل اول، یک قیمت واحد به همه بازارها پیشنهاد داده میشود ولی در مدل دوم براي هر بازار قیمت متفاوتی در نظر گرفته میشود.[8]

از مقالههایی که راجع به بازپرسازي بهینه نوشته شده، مدل ناقصEMQ توسط لین و همکاران میباشد که از مدلسازي ریاضی و محاسبات دیفرانسیلی استفاده کرده تا سیاست سفارشدهی بهینه را ارائه و هزینه کل را حداقل نماید. در این تحقیق به جاي استفاده از محاسبات، از روش ساده جبري براي حل مساله بازپرسازي استفاده شده که در آن متوسط هزینه تولید در بلندمدت براي مدل ناقصEMQ بهینه میگردد.[9] ژو، به بررسی سیستم دورهاي بازپرسازي موجودي و قیمتگذاري همزمان با توجه به درآمد و سرعت وصول پرداخته است. تقاضا در این سیستم بهطور تصادفی و بهصورت متوالی در دورههاي مختلف و باتوجه به هزینه توزیع رخ میدهد.

برآوردهسازي تقاضا در برخی موارد بصورت پسافت انجام میشود. هدف اصلی در این مدل حداکثرسازي سود حاصل از فروش با درنظر گرفتن اهداف بازپرسازي، قیمتگذاري و برآوردهسازي تقاضاست. در این مسأله بازپرسازي موجودي از یک سیستم دومرحلهاي با قابلیت هشداردهی استفاده شده و در نتایج تحقیق نشان داده شده که سرعت تحصیل درآمد درکسب سود بیشتر بسیار مؤثر است.[10] کیم به بررسی مسئله بازپرسازي براي سیستم برونسپاري دو سطحی میپردازد که در آن شرکتی تولید محصول مشخصی را برونسپاري نموده و مواد اولیه مورد نیاز براي تولید آن را تأمین میکند.مدل ارائه شده داراي سه ویژگی است: اولاً شرکت تنها تصمیمگیرنده در مورد بازپرسازي است و هدف آن به حداقل رساندن هزینه کل سیستم است.

دوم اینکه تصمیمات بازپرسازي بر اساس موقعیت سیستم - شامل تقاضا، تولید و فرآیند تحویل - بهصورت پویا انجام میشود. سوم اینکه ارسال و تحویل زمانی انجام میشود که N تقاضاي جدید پس از بازپرسازي دریافت شود. مدل بهصورت یک مسئله تصمیمگیري مارکوف فرموله شده است. در این مقاله روشی عددي براي یافتن نظام حمل و نقل و مقدار بازپرسازي ارائه شده است.[11] چیانگ و مناهان زنجیره تأمین با فروش دو کاناله را در نظر گرفته و مسئله بازپرسازي با سیاست one-for-one را با استفاده از زنجیرهي مارکوف مدلسازي کردند. در این مقاله فقط دو نوع هزینه مورد بررسی قرار گرفت: هزینه نگهداري موجودي و هزینه فروش از دست رفته. آنها استراتژي فروش دو کاناله را با استراتژي فروش با یک کانال توزیع مقایسه کرده و نشان دادند که استراتژي فروش دو کاناله، کارایی بیشتر و هزینههاي کمتري دارد. [12] تاکاهاشی و همکاران نیز از رویکرد زنجیرهي مارکوف جهت مدلسازي مسئله بازپرسازي در زنجیره تأمین دو کاناله بهره جستند.

آنها سیاست بازپرسازي one-by-one را پیشنهاد کرده و با در نظر گرفتن هزینه راهاندازي فرآیند تولید و تحویل در کنار هزینه نگهداري موجودي و هزینه فروش از دست رفته، اثر بخشی این سیاست را در مقایسه با سیاست one-for-one نشان دادند.[13]همانطور که در بخش مقدمه نیز بیان شد، نوآوري اصلی این مقاله در دو مورد است : بهکارگیري سیاست بازپرسازي مرور دائم - r,Q - براي فرآیند تحویل کالا به کانال توزیع خردهفروش توسط تولیدکننده و همچنین محاسبه درآمد و هزینه کل - شامل هزینههاي تولید، راهاندازي تولید، نگهداري موجودي، سفارشدهی و فروش از دست رفته - با در نظرگرفتن یکپارچگی سیستم در زنجیره تأمین.در ادامه و در بخشهاي بعدي بهترتیب: مدل زنجیره تأمین دو سطحی با فروش دو کاناله، تشکیل مدل با رویکرد زنجیرهي مارکوف، حل مدل و تحلیل حساسیت و در نهایت نتیجهگیري و پیشنهادهاي آتی ارائه و تشریح میشود.

.3 مدل زنجیره تأمین دو سطحی با فروش دو کاناله

مدل زنجیره تأمین دو سطحی با فروش دو کاناله که در این پژوهش در نظر گرفته شده در شکل 1 نشان داده شده است.

.1.3 فرضیات مدل

.1 محصول از طریق دو کانال توزیع به مشتریان ارائه میگردد: کانال خردهفروش و کانال مستقیم با فروش اینترنتی.                                                                                                                    .2 موجودي در دست خردهفروش براي برآورده ساختن تقاضاي مشتریان کانال خردهفروش و موجودي در دست انبار تولیدکننده براي برآورده ساختن تقاضاي مشتریانی که خرید از کانال مستقیم را ترجیح میدهند و همچنین بازپرسازي موجودي خردهفروش مورد استفاده قرار میگیرد.
.3 قیمت فروش محصول در هر دو کانال یکسان است.
.4 هر دو بخش مشتریان با تقاضاي احتمالی به سیستم مراجعه میکنند: مشتریانی که خرید از کانال خردهفروش را ترجیح میدهند و مشتریانی که به خرید از کانال مستقیم اینترنتی علاقهمند هستند.
.5 هر بخش از مشتریان نرخ ورود مستقل دارند.
.6 تقاضاي مشتریان کانال خردهفروش داراي توزیع پواسون با نرخ λr و تقاضاي مشتریان کانال مستقیم داراي توزیع پواسون با نرخ λd میباشد.
.7 نرخ ورود تقاضاي کل برابر - λ=λr + λd - λ و نرخ ترجیح انتخاب کانال مستقیم توسط مشتریان برابر α میباشد، بنابراین: .                                                                                                        λd= αλ , λr= - 1-α - λ .8 تقاضاي پسافت وجود ندارد. هنگامی که خردهفروش با اتمام موجودي مواجه شود، نسبت مشخصی - βr - از مشتریان به سمت کانال مستقیم و هنگام اتمام موجودي در انبار تولیدکننده، نسبت مشخصی - βd - از مشتریان به سمت کانال خردهفروش سوق پیدا میکنند. تقاضاي مابقی مشتریان از دست رفته محسوب میشود. همچنین در صورت اتمام موجودي همزمان در دو کانال، تقاضاي کل مشتریان از دست میرود. بنابراین میتوان βr را نرخ جستجوي مشتریان کانال خردهفروش و βd را نرخ جستجوي مشتریان کانال مستقیم نام برد.
.9 مدت زمان تولید هر محصول و مدت زمان تحویل کالا - lead time - از انبار تولید کننده به انبار خردهفروش داراي توزیعهاي نمایی مستقل با میانگینهاي به ترتیب 1/ƒw و 1/ƒr میباشد.                .10 وقتی خردهفروش سفارش ارسال Q واحد محصول به تولیدکننده میدهد و در آن لحظه موجودي انبار تولیدکننده حداقل Q واحد باشد، در همان لحظه سفارش ثبت شده و تعداد محصول درخواستی در انبار تولیدکننده کنار گذاشته شده و آماده ارسال است. یعنی تولیدکننده از این تعداد محصول به برآورده ساختن تقاضاي کانال مستقیم نمیپردازد و سفارش ثبت شده از دست نخواهد رفت.                                                                                                                                                                                                                                                                               .11 در هر لحظه فقط یک رخداد شامل تولید، فروش و یا تحویل محصول به انبار خردهفروش میتواند اتفاق بیفتد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید