بخشی از مقاله
چکیده:
زمانی که موضوع گروه های ساکن در باله شرقی هلال حاصلخیزی در طی آغازین مراحل هولوسن مورد لحاظ قرار می گیرد؛ باید به گستره وسیعی از انطباق پذیری ها، حدفاصل12000 تا 10000 سال پیش اعتراف کرد. مواردی مانند تولیدات سنگی، اهلی سازی خاک و گِل و دستاوردهای آنها، مالکیت، الگوهای زیستگاه گزینی، تنوع استقرارگاه ها و فضاهای سکونتی، تغییرات معیشتی/خوراکی و ادراکیشناختیِ- نوین، به مثابه مهمترین جنبه های نوآورانه آنها مطرح بوده و از اعتبار و اهمیت بسزایی در پژوهش های مرتبط برخوردارند.
مصنوعات تراشه سنگی از قدیمی ترین کارابزارهایی است که انسان در طی تاریخ زندگی خود و براساس نیازهای متنوع اش-و احتمالا به ناگزیر-مورد استفاده قرار داده است. انواع و روش های انتخابی، تولید و استفاده از ابزارهای تراشه سنگی برحسب شرایط مختلف در طی دوره های گوناگون، متفاوت است.
تغییرپذیری نسبتا گسترده در کم و کیف آنها از یک محوطه به محوطه ی دیگر در طی دوره نوسنگی پیش از سفال در منطقه زاگرس بیانگر »تاثیرات فرهنگی-محیطی در گزینش مواد خام، فراوانی، میزان و نحوه دسترسی به آنها، توزیعات درون محوطه ای برحسب لایه ها، تکنیک های ابزارسازی و میزان تغییرپذیری، مراحل تراش، و به طور کل مطالعه آنها از نظر تکنولوژیکی-گونه شناختی و نسبت استفاده و یا عدم استفاده از مصنوعات« است. براساس متغیرهای فوق، در این مقاله چهار محوطهدرِهال، زاوی شمی، شیخی آباد و چیاسبز شرقی پس از توصیف مختصر، مورد بررسی، همسنجی و مقایسه قرار گرفته اند.
مقدمه
براساس پژوهش های انسان شناختی و باستان شناختی انجام شده در زاگرس که بیش 50 سال از عمر آن سپری می شود، اطلاعات با اهمیتی از دوره زمانی 10000-12000 سال پیش جمع آوری شده است. به رغم وجود چارچوب گاهنگاری گسترده، اما هنوز گسیختگی های فراوان و مختلفی وجود دارد که نیازمند مطالعات بیشتر و عمیق تر است؛ به طور کلی نمای فرهنگی حد فاصل واپسین مراحل پله ایستوسن و در طی آغاز هولوسن، در منطقه مذکور و نواحی پیرامونش بی نهایت مبهم و پیچیده به نظر می رسد .گرچه پژوهش هایی جهت مطالعه دقیق تر و تفکیک دوره ای و گاهنگاری براساس مصنوعات تراشه سنگی به انجام رسیده است
مشخص ترین مورد شاید محدوده گسترده تغییرپذیری های سبکی، آهنگ سریع تحول - در طی پیش از تاریخ - ، -دوره» آغاز هولوسن از دِرهال تا چیاسبز شرقی-« است. چنین تنوع و گوناگونی بیانگر گام های پویایی توسعه و برهم کنش گروه ها و جوامع در ساخت مصنوعات سنگی، شکارگری، گردآوری و آذوقه جویی، کشت و زرع و رمه داری همبسته با چشم انداز، و انطباق پذیری مجدد آنها با تطابقات خاص مانند شرایط فیزیکی پیرامون آنهاست که کمابیش و به طور مداوم در حال تغییر بوده است.
دوره اقلیمی دریاس جوان 11500-12500 - سال پیش - ، به رغم سرد و خشک بودن، بیانگر ناپایداری و پیچیدگی بالایی از الگوهای اقلیمی برحسب وضعیت محیطی در موقعیت های مختلف جغرافیایی است. در آغاز دوره هولوسن، اقلیم حتی خیلی پیچیده تر بوده است بنابراین میزان و درجه تاثیرگذاری احتمالی دریاس جوان و آغاز و انجام آن و نخستین مراحل هولوسن بر جوامع انسانی در مناطق مختلف-در اینجا زاگرس- آنچنان واضح و آشکار نیست.
به طور کلی دوره پس از دریاس جوان-میان پرده اقلیمیپِرِبورئال- و آغاز هولوسن، دوره ای گرم و مرطوب بوده است که به نظر می رسد، نتایج شگرفی بر جوامع انسانی در جنوب غرب آسیا، به طور اعم و در زاگرس، به طور اخص داشته است. تاثیر بهبود اقلیمی در طی دوره آغاز هولوسن، همراه با روش فشرده بهره برداری از محیط که پیش از آن شروع شده بود، باعث تسریع در آهنگ استفاده فشرده تر از محیط زیست در راستای رفع نیازهای معیشتی در منطقه شده است. بدین ترتیب دوره ای با تجربه ای جدیدتر در تاریخ زندگی بشر بنام »نوسنگی« شروع می شود. دوره نوسنگی در مناطق مختلف و برحسب متغیرهای گوناگون معمولا مراحل و روندهای متنوعی را طی کرده که براساس آنها پیشوندها و یا پسوندهای زمانی، مکانی، معیشتی، تکنولوژیکی ...، متفاوتی به خود می گیرد
این مهم در منطقه جنوب غرب آسیا - هلال حاصلخیزی- مشخص تر است - قربانی و رفیع فر . - 114 : 1390 این در حالی است که دوره نوسنگی از جنبه های مختلف در ادامه دوره فراپارینه سنگی است. این مورد مهم در لوانت بسیار مشخص شده استبه. نظر می رسد که در زاگرس، برعکسِ برخی مطالعات - Hole 1987 - ، نوسنگی پیش از سفال از دوره مستقیما پیش از آن-فراپارینه سنگی - زارزی/فرازارزی - ظاهر شده و اغلب نوآوری های نوسنگی منطقه در سنت های فرهنگی آن دوره ریشه دارد
متاسفانه منطقه زاگرس و نواحی فرابوم و فروبوم مجاورش فاقد پژوهش های فشرده باستان شناختی مرتبط با دوره پیش گفته-آنچنان که در لوانت و نواحی پست و مرتفع پیرامونش به انجام رسیده- است؛ و این تبعا باعث محدودیت بسیار زیاد دانش ما از آن منطقه شده است. با این وجود اوضاع چندان بد نیست و براساس یافته های کارابزارهای تراشه سنگی می توان به برخی مقایسات و همسنجی های پرداخت. همچنانکه ذکر شد، روش - های - ابزارسازی در بیشتر نواحی، متاثر از سنت های فراپارینه سنگی آن مناطق است - - Bar-Yosef 1996؛ سنت های ساخت ابزارسنگی - به خصوص در اوایل دوره - نوسنگی زاگرس نیز از صنایع مصنوعات سنگی بومی پیش از خود-فراپارینه سنگی- منتج شده است
برخی از خصوصیات و جنبه های فرهنگی- در میان مواد بدست آمده- بین مناطق شمالی و شمال غربی آن و جنوبی و جنوب غربی زاگرس - مرکزی - مشابه و همانند هستند. نه تنها چنین تشابهاتی از نظر مواد فرهنگی، اقتصادی و روش - های - بهره برداری در قلمرو و نواحی پیرامونی، آشکار است بلکه از منظر زمانی و موقعیت و وضعیت زیستبومی، نیز باهم مرتبط بوده و نسبت دارند
این ویژگی ها در محدوده ی درونبومی محصور در سلسله کوه های زاگرس مشهودتر است. خوشبختانه محدوده ی جغرافیایی صنایع سنگی به خصوص در طی آغازین مراحل نوسنگی، فقط به دره/دشت های درونی زاگرس منحصر نشده؛ و بلکه فراتر از آن، دشت های استپی/تپه ای پیرامون آن را نیز-در اینجا بین النهرین- درنوردیده است
هرچند در نظر گرفتن توسعه فرهنگی مذکور در ابعاد جغرافیایی گسترده تر از آن، هنوز مورد بحث بوده و نیازمند پژوهش های بیشتری است. از نظر گاهنگاری - 13000 تا 10000 سال پیش - ،محوطه های منتخب در اینجا شامل: تل دِرهال، تپه زاوی شمی ، تپه شیخی آباد و تپه چیاسبز شرقی است - نقشه - 1؛ که تقریبا همگی براساس تاریخ های رادیوکربن موجود در محدوده زمانی آغاز هولوسن 11000-12000 - سال پیش - قرار می گیرند.
یکی از موضوعات قابل توجه، همزمانی تقریبی آنهاست؛ که همراه با دیگر مشابهت ها -با حذف دیگر یافته های فرهنگی مادی- می توان بین کارابزارهای تراشه سنگی آنها مقایسات و همسنجی های تکنولوژیکی و گونه شناختی در نظر گرفت. از شباهت های بااهمیت بین آنها، اشتغال به اقتصاد معیشتی براساس شکارگری-گردآوری/آذوقه جویی است. در واقع، صنعت تراشه سنگ محوطه های مذکور، به مثابه صنعت محوطه های روباز محسوب می شود، اما محوطه های غاریِ - برای مثال غار شنیدار - دربردارنده ی چنان سنتی نیز وجود دارند.
از دیگر موضوعات مهم در مورد این محوطه ها، ثبت و ضبط دقیق یافته های آنها از نظر لایه نگاری در بستر باستان شناختی است. دیگر اینکه همه ی آنها-مگر در مواردی محدود-دارای تسلسلی از مجموعه های سنتِ صنعت تراشه سنگ آغاز هولوسن هستند که اخیرا از آن با عنوان صنعت فرازارزی/معلفاتی-برگرفته از محوطه ی آغاز نوسنگی معلفات- نام برده می شود
در هر صورت وضعیت و موقعیت هر یک از محوطه ها، محدودیت های ناخواسته ای بر پژوهش های از این دست برای محققان ایجاد می کنند؛ به گونه ای که نه فقط از مقایسه مجموعه هابراساس بُعد زمانی، گریزی نیست؛ بلکه نمی توان از اهمیت و تاثیرگذاری خردبوم های متفاوت در نواحی فرابوم و فروبوم منطقه زاگرس چشم پوشی کرد. چنان دیدگاهی باعث شده که تصور کنیم، تفاوت ها در روش های زیستگاه گزینی و قلمروگرایی به خصوص در دره/دشت های میان کوهی زاگرس، به مراتب قابل توجه تر از شباهت ها در سنت مصنوعات سنگی صنعت فرازارزی/معلفاتی به نظر می رسد. شباهت های ریخت شناختی ابزارهای فلینتی در میان صنعت -فرازارزی و صنعت معلفاتی- و در خود سنت معلفاتی چشمگیر است؛ ولی همه ی آنها از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند
از منظر گونه شناختی، سنت معلفاتی، به مثابه صنعتی، با فراوانی زیادی از تیغه های روتوشدار، همراه با انواع گوناگون تراشه های روتوشدار و خراشنده های جانبی و دندانه دارها و کنگره دارها توصیف و مشخص شده است. به آنها باید خراشنده های انتهایی و سپس پدیده میکرولیت ها را نیز افزود
به طور کلی عناصر مشخص صنعت پیش گفته شامل: ریزتیغه های کولدار، قطعات کولدار و قطع شده، هلالی ها، تراشه های روتوشدار، خراشنده های انتهایی بر روی تیغه ها و تراشه ها، سوراخ کن ها/مته ها، سنگ مادرهای مخروطی و نیمه مخروطی، تکنیک ضربه ای و تکنیک فشاری، ریزتیغه های منظم و باقاعده، تیغه های روتوشدار، و ...، که کمی سرتیرها یا پوینت های مختلف هستند
از لحاظ تکنولوژیکی، فناوری کلی و متداول در صنعت معلفاتی متنوع است؛ و در جهت ساخت و تولید تیغه و ریزتیغه گرایش دارد. گرچه چنان نتیجه ای در بین محوطه های منطقه و به خصوص محوطه های مورد مطالعه در اینجا از عمومیت برخوردار نبوده و برحسب شرایط مختلف، متفاوت است. بدین ترتیب که در برخی از محوطه ها-برای مثال در خود معلفات- فراوانی برداشته های تراشه از برتری چشمگیری نسبت به برداشته های تیغه/ریزتیغه برخوردارند