بخشی از مقاله

مقدمه

فتح آذربایجان در دهه سوم هجری، افزون بر جنبه سیاسی، از زوایای مهم دیگری نیز قابل بررسی است. یکی از آن زوایا، مهاجرت گروه بزرگی از تیره ها، عشیره ها و قبیله های گوناگون عرب از جزیرةالعرب و عراق به سوی این سرزمین است که تا چند قرن بعد نیز
ادامه یافته است. این مهاجرت ها، عامل مهمی در روند پـذیرش اسـلام بـهوسـیله مـردم آذربایجان بوده است. نکته مهم درباره مهاجرت قبایل عرب به ایران، از جمله آذربایجـان، در این امر است که بازنماییتصویری از اسکان قبایل عرب در ایـران طـیّ قـرون دوم و سوم هجری، میتواند دورنمایی از وضعیت تشیع را نیز به دست دهد؛ زیرا ایرانیان، نه تنها در کنار عرب های مهاجر، اسلام را پذیرا میشدند، بلکه در گرایش های مذهبی نیز از آنان اثرپذیر بودند.

در این پژوهش، سعی خواهد شد تا نقش و تأثیر مهاجرت و حضور قبایل عـرب ـ بـه طور خاص، افراد منسوب به قبایل یمنی ـ در تشیع آذربایجان، مورد بررسـی قـرار گیـرد. قبایل یمنی، از جمله قبیلههایی هستند که گرایشهای شیعی به شکل بارزی در بین آنها وجود داشته است. با توجه به این زمینه ها، می توان به مواردی چند درباره نقش یمنیان در تشیع آذربایجان اشاره نمود.

نکته اوّل در این خصوص، دخیلبودن بسیاری از افراد قبایل یمنی در فتح آذربایجـان است که برخی از آنها، از یاران و طرفداران امام علی بودهاند. از دیگـر نشـانههـای


سال شانزدهم، شماره اول، بهار 1394، شماره مسلسل 61 121

حضور گسترده یمنیان در صدر اسلام در آذربایجان، حضور کارگزاران حکـومتی یمنـی در این ناحیه است کهبیشتر با افراد قبایل خود در مناطقِ فتحشده حضور مییافتند و برخی از

این کارگزاران نیز به اهل بیت گرایش داشتهاند. نکته دیگر، حضـور برخـی اصـحاب
یمنی ائمه اطهار و اشعریان، از طوایف مشهور یمنی، در این ناحیه است. عامل دیگر

در این باره، نقش کوفه در فتح آذربایجان است. ایـن شـهر، از جملـه منـاطقی بـوده کـه نیروهای یمنی در بافت آن حضوری گسترده داشتند و از سویی، فتح و اداره آذربایجان در قرون نخست اسلامی، از طریق آن انجام گرفـت. شـایان توجـه اسـت، بـا وجـود اینکـه پژوهش هایی در مورد مهاجرت قبایل عرب به ایران انجام یافته، اما ابعـاد مختلـف تـأثیر سیاسی و اجتماعی مهاجرت قبایل عرب در تشیع ایران، به ویـژه آذربایجـان ، بـه گونـهای گسترده و کامل، مورد تحقیق قرار نگرفته است.

به طور کلی، میتوان نقش قبایل یمینی را در رواج تشیع در آذربایجان، چنین برشمرد:

.1 فتح آذربایجان

درباره سال فتح آذربایجان، اختلافهایی بین منابع تاریخی مشاهده میشـود. طبـری، ضمن اینکه خبر فتح آذربایجان را در ذیل حوادث سال 22ه .ق آورده1، در روایتی، از فـتح این ناحیه در سال 18ه .ق هم خبر داده است.2 او در روایتی دیگر و به نقـل از ابومخنـف، سال 24ه .قرا سالِ »غزای آذربایجان« اعلام کرده و سپس ذکر می کند که در »روایـت دیگران«، این امر در سال 26ه .ق روی داده است.3 یعقوبی، فـتح آذربایجـان را بـه سـال 22ه .ق ذکر نموده است.4 بلاذری نیز گزارشهای گوناگونی درباره کیفیت فتح آذربایجان ارائه میدهد. در یک گزارش، مغیرة بن شعبه، والی کوفه در زمان عمـر(22ــ24ه .ق)، از

طرف خلیفه، حذیفة بن یمان را والی آذربایجان نموده، او را به آن سامان روانه مـی کنـد.

حذیفه، در شهر اردبیل که مرکز آذربایجان بوده، با مرزبان آنجا درگیر میشـود و پـس از مدتی جنگ، به مصالحه میرسند.5

بلاذری، در ادامه گزارش های خود در مورد فتح آذربایجان، روایت می کند که عمر بن


221 نقش قبایل یمنی در رواج تشیع در آذربایجان ...

خطاب، عتبة بن فرقد سلمی را در سال بیست هجری به موصل فرستاد و او ارمیه (ارومیه)

را نیز هنگام جنگ های موصل فتح کرد. خراج آن، چندی به بیـتالمـال موصـل ریختـه میشد و هم اینچنین بود حال حور6 و خوی و سلماس.7

بلاذری، در گزارش دیگری میگوید: واقدی در اسناد خویش آورده که مغیرة بن شعبه

در سال 22ه .ق از کوفه به آذربایجان لشکرکشی نمود و آنجا را فتح کرد؛ اما ابن کلبی از قول ابومخنف گوید که مغیره در سال 20ه .ق آذربایجان را فتح نمود؛ اما مردم آذربایجان، پس از چندی، شورش کردند و اشعث بن قـیس کنـدی آنهـا را سـرکوب کـرد و طبـق قرارداد، مغیره با آنان مصالحه نمود؛ چنانکه آن مصالحه، تا کنـون بـاقی اسـت. سـپس، اشعث بن قیس کندی باجروان8 را گشود.9

با بررسی روایت های منابع تاریخی گوناگون، می توان گفت در روایات فتح آذربایجـان در صدر اسلام، تناقضها و تضادهای بسیاری به چشم میخورد. با وجود این، وجه اشترک تمامی این گزارش ها، این نکته است که آذربایجان، در دهه سوم هجری فتح شده اسـت؛ هرچند در جزئیات این فتح، از جمله سرداران دخیل در آن، رویه مشترکی دیده نمی شـود. اختلاف روایات طبری و بلاذری و دیگر مورخان در فـتح آذربایجـان، بـه اخـتلاف میـان روایت مردم محلی و روایات فاتحان بازمیگـردد و در نتیجـه، اخـتلاف بـه ایـن مربـوط میشود که آیا آذربایجان، با صلح گشوده شد که نظر مردم محلی آذربایجان بود، و یا بـه زور و عنف (مفتوحةالعنو)گشودهة گردید که نظرِحکام عربِ بعدی آذربایجـان اسـت. در

صورت اوّل، حکام اسلامی باید به گرفتن خراج و مالیات ارضی از مردم آذربایجـان اکتفـا کنند و در صورت دوم، مردم آذربایجان باید جزیه هم بپردازند؛ چنانکه در عهدنامه منقول طبری آمده است. از طرف دیگر، به نظر میآید که مردم آذربایجان، پـس از جنـگهـای قادسیه و جلولا، صلاح را در جنگ ندانسته، با آمدن سپاه اسلام، به صلح راضی شـدهانـد؛ اما چون مفاد این صلحنامه، خزانه فاتحان و مخارج ایشان را کفایت نمیکـرده اسـت، بـه


سال شانزدهم، شماره اول، بهار 1394، شماره مسلسل 61 123

بهانه هایی بر ایشان تاخته، این سرزمین را مفتوحةالعنوة عنوان کرده انـد؛ تـا عـلاوه بـر

خراج، جزیه نیز از ایشان بستانند.10 همچنـین، بایـد گفـت روایـات مختلفـی کـه از فـتح آذربایجان به دست اعراب وجود دارد، حکایتگر جنگهای مختلفی اسـت کـه بـرای فـتح آذربایجان روی داده است.

.2 مهاجرت قبایل عرب به آذربایجان

پیشروی جنگجویان و مجاهدان مسلمان به سوی شمال جزیرةالعرب که از سالهای

دوازدهم و سیزدهم هجری قمری آغاز شد و بخش های وسیعی از عراق و ایران و شام را در بر گرفت، سبب هجرت گروه بزرگی از تیره ها ، عشیره ها و قبیله های گوناگون عرب، از جزیرةالعرب به سوی سرزمینهای فتحشده نیز شد. در جریان مهاجرتهای قبایل عـرب

به ایران در سدهای اوّلیه اسلامی ، آذربایجان نیز سهم عمدهای داشت. مطـابق گـزارش یعقوبی، ابوجعفر، یزید بن حاتم مهلبی را والی آذربایجان قرار داد و او نخستین کسی بـود که یمنیها را از بصره به آذربایجان منتقل نمود. او، یمنیها را به مناطقی از تبریز تا بـذ و نریز و میانه انتقال داد. یعقوبی مینویسد: در این زمان، از قبیله نزار جز صفر بن لیث عتبی و پسر عمویش بعیث بن حلبس، کسی در آذربایجان نبود.11 بلاذری نیز مینویسـد: چـون تازیان در آذربایجان منزل گزیدند، عشایر عرب از شهرهای کوفه و بصره و شام بـه آنجـا کوچ کردند و هر طایفهای، بر آنچه توانست، چیره شد. برخـی از ایشـان نیـز زمـین هـای عجمان را خریدند و قریههایی به تازیان واگذار شد تا تحت حمایت ایشان باشد و اهل آن قری، خود مُزارع آنان گشتند.12 او گزارش هایی از حضور اعراب در شهرهایی نظیر: مراغه، مرند، ارمیه، کوره برزه13، نریز14 و سراه15 به دست داده است.16

درباره علل مهاجرت گسترده اعراب به آذربایجان طی قرون نخسـت اسـلامی، آرایـی چند ابراز شده است؛ از جمله اینکه اگرچه آذربایجان در آغاز بر اساس صلح فتح شـد، امـا مردم این سرزمین در هر زمانی که فرصت میدیدند، به شورش برمیخاسـتند. همچنـین، در کوهستان های پیرامون آذربایجـان، مردمـانی جنگجـو همچـون: گـیلان و تالشـان و


421 نقش قبایل یمنی در رواج تشیع در آذربایجان ...

موغان17 (موقان یا مغان) سکونت داشتند که به فرمانروایی اعـراب گـردن ننهـاده بودنـد. ازاینرو، اعراب ناگزیر بودند که پیوسته دسته هـای انبـوهی از مجاهـدان و غازیـان را بـه آذربایجان گسیل دارند.

علت دیگر، موقعیت طبیعی آذربایجان بود که از هر حیث برای زندگی ایل و عشـیره، بهترین مکان محسوب می شد. به همـین سـبب، هنگـامی کـه آذربایجـان فـتح گردیـد، اندکزمانی نگذشت که عشیرهها و قبیلههای عرب، از هر سویی، از کوفه و بصره و جزیره و شام و یمن، به آنجا روی آوردند.18 همچنین، اعراب پس از فـتح مراکـز داخلـی ایـران، استقرار در آذربایجان را که جزء ثغور بود، به لحاظ اقتصادی و رونق تجـارت نیـز تـرجیح دادند و این امر نیز از دلایل حضور جدی قبایل عرب در آذربایجان بوده است.19
.3 نقش مهاجرت قبایل عرب در گسترش اسلام و تشیع

مجاهدان و مرزبانان مسلمان، خود را حامل رسالت و پیام الهی می دانستند که باید آن را به ساکنان سراسر گیتی ابلاغ نمایند و ساکنان سرزمین های فـتح شـده را از کفـر پـاک نمایند. اگرچه این خواسته دینی، گاهی تحت الشعاع اهداف درازمـدت نظـامی و حکـومتی حاکمان قرار میگرفت، ولی هدف اصلیِ مهاجران در چند دهه نخست بود. برای رسـیدن به این هدف، راهی جز سکونت در سرزمینهای فتحشده و آمیـزش اجتمـاعی بـا آنـان از راه هایی چون ازدواج و تجارت وجود نداشت. از سوی دیگر، گـروه بسـیاری از تیـره هـای عرب، به دلیل فرار از ستم خلفا و حاکمان محلی، به سرزمین های اطراف جزیررةالعررب
مهاجرت کرده، در آن مناطق ساکن شدند. این امر نیـز، خـود بـه گونـه ای دیگـر، سـبب گسترش اسلام در این مناطق گردیده است.20 بنابراین، می توان گفت: عامل مهمی که در روند پذیرش اسـلام بـه وسـیله مـردم ایـران، از جملـه آذربایجـان، سـهیم بـوده، نقـش مهاجرنشینهای عرب است. اسکان سپاهیان و خانوادههایشان در یک ناحیه یا شـهر، نـه تنها آنجا را به پایگاه نظامی مهم مسلمانان بدل میسـاخت، بلکـه مقدمـهای بـود تـا در آیندهای نزدیک، آن محل، به یکی از مراکز تعلیم اسلامی تبدیل گردد.معمولاً، به میزانی


سال شانزدهم، شماره اول، بهار 1394، شماره مسلسل 61 125

که اسکان اعراب در منطقهای خاص تمرکز بیشتری مییافت، تأثیر اسلام نیز بیشتر بود.21 نکته مهم دیگر در این زمینه، آن است که غالب ایرانیان، نه تنها در کنار عربها اسلام را پذیرا میشدند، بلکه در گرایشهای مذهبی نیز از آنان متأثر میشدند؛ بهعنوان مثال، اگـر قبایلِ دارای گرایش های شیعی، در بعضی از مناطق ایران ساکن شده باشند، بایـد انتظـار داشته باشیم که گرایش شیعی در این مناطق رواج داشته باشد. در مورد آذربایجان نیز باید گفت: گذشته از دلایل مهاجرت قبایل عرب به آذربایجان، برخی از قبایل که عقاید شیعی داشتند، صرفاً با حضور خویش در آذربایجـان، بـه رشـد تمـایلات شـیعی کمـک کردنـد. بنابراین، در بررسی نقش مهاجرت قبایل عرب در تشیع آذربایجان، باید به حضـور برخـی افراد و قبایل با گرایشهای شیعی در آذربایجان توجه نمود. در این خصوص، باید دو زمینه کلی مورد توجه قرار گیرد: نخست، نقش اسکان قبایلی که عقاید شیعی در بین آنها رواج داشته است؛ نظیر قبایل یمنی در آذربایجان. دیگری، نقش کوفه در فتـوح آذربایجـان. در مورد اخیر، باید اشاره نمود که نقش شهر کوفه در فتوحات آذربایجـان، نقشـی محـوری و اساسی بوده است و از طرف دیگر، به سبب حضور و بروز عقاید شیعی دربین قبایل یمنیِ

ساکن کوفه، باید رابطه بین این دو عامل در آذربایجان، مورد بررسی قرار گیرد.

.4 قبایل یمنی و تشیع

با وجود اینکه شیعیان و یاران علی ، از مهاجران و انصار، تنها از یک نـژاد خـاص

نبودند و باورهای شیعی آنان بر اساس تقسیمات قبیلهای نبود، اما میتوان بر مبنای برخی شواهد و قراین، به نقش افزونتر قبایل یمنی در گسترش تشیع اذعان نمود. یمنـیهـا، از

راه های گوناگون با شخصیت و فضایل امام علی و سفارش هـای پیـامبر اسـلام
درباره وی آشنا شدند؛ نظیر مأموریت هایی که از سوی رسول خدا به امـام علـی

واگذار شده بود؛ از آن جمله، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:

22
دعوت قبیله هَمْدانو مَذْحِج و مسلمانشدن چند نفر از رؤسای ذْحِجمَ بهوسیله امـام
علی23 ؛ تبلیغ دین اسلام و آموزش قرآن و احکام به یمنی ها24؛ امامت و ریاست امـام
علی بر دیگر فرماندهان نظامی رسول خدا همچون خالد بـن ولیـد و خالـد بـن


621 نقش قبایل یمنی در رواج تشیع در آذربایجان ...

سعید بن عاص در یمن25؛ و حل اختلافات یمنیها و صدور احکام قضایی و اجرای حـدود

اسلام و تأیید آنها از جانب رسول اکرم .
زید بن ارقم میگوید: نزد رسول خدا بودم که نامه امام علی از یمـن بـه وی
رسید. او در مورد حکمی که داده بود، از وی کسب تکلیـف کـرده بـود. رسـول خـدا
فرمود:
من درباره اين مسئله، بهه زهآ چه هه له داورى كهدده اته ، چيهآى
هم داهم.62
علاوه بر این، رسول خدا در ملاقات با برخی هیئتهای نمایندگی قبایل، از جمله
قبایل یمنی، امام علی را بهعنوان وصیّ خود به آنان معرفی کردند.27 همچنین، گفتـه
شده که گروهی از سران حضرموت خواهان خلافت و جانشینی اهـل بیـت بودنـد و
ابوبکر نیز تصمیم داشت برای آرامکردن آن منطقه، امام علی را بـه یمـن بفرسـتد.28
افزون بر این، برخی از رؤسای قبایل یمنی، نظیر مذحج29، نخع30 (از شاخههای مـذحج) و همدانیان31، به وسیله امام علی اسلام آوردند. در اعتراض و شورش علیه عثمـان نیـز بعضی از یمنیانِ ساکن کوفه که تحـت تـأثیر اسـلام علـوی بودنـد، بـیش از دیگـران از انحرافاتِ پیش آمده در عهد عثمان، رنج می بردند؛ به طوریکه مردانی از آنان به پا خاستند و در فضایل علی داد سخن دادند؛ از آن جمله، مالـک بـن حـارث اشـتر گفـت: »ای مردم!این است وصیّ اوصیا و وارث علم انبیا؛ کسی که در راه خدا بس گرفتاری کشـید و نیک امتحان داد؛ آنکه برای او، کتاب خدا به ایمان گـواهی داد و پیـامبرش بـه بهشـت رضوان؛ کسی که فضایل در او به کمال رسیده و در سابقه و علم و برتریاش، نه متأخرین

شک دارند و نه متقدمین.32« شادمانی و خوشحالی یمنیها از بیعت با امام علی ، چنان
بود که هیئتی از بزرگان خود را از یمن به مدینه فرستادند.33

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید