بخشی از مقاله

چکیده

یکی از مباحث بسیار مهم که طی قرون اخیر در عرصه دینپژوهی معاصر مطرح شده است، بحث »تجربه دینی« است. در این مباحث اساساًوحی به تجربه دینی تقلیل و تحویل شده است و پیامبر اسلام در جریان وحی صرفاً یک مواجهه و تجربهای داشته، که از آن به تجربه دینی تلقی شده که حاوی هیچگونه اطلاعات دریافتی زبانی و نوشتاری از سوی خداوند نبوده است.

مقاله حاضر به نقد و بررسی این دیدگاه اختصاص یافته است. این نوشتار ضمن اشاره به عوامل پیدایش و زمینه سازی تجربهگرایی دینی و تعریف و تحلیل ماهیت تجربه دینی، به دیدگاههای مختلف مغربزمین به وحی نظر نموده و در پایان ضمن نقد و بررسی دیدگاه تجربه دینی به تفاوت اساسی و ماهوی وحی و تجربه دینی پرداخته است و نشان داده است که تحویل و فروکاستن وحی به تجربه دینی نظریه باطلی است.

مقدمه

یکی از مباحث مهم که طی قرون اخیر در عرصه دینپژوهی مطرح شده است، بحث »تجربه دینی« است. تحویل و فروکاستن وحی به تجربه دینی یکی از رویکردهای مهم فلسفه دین معاصر میباشد. تجربه دینی معنا و مفهومی است که در دو سده اخیر در کانون توجه دینشناسان قرار گرفته که متعلق به غرب مدرن میباشد

این دیدگاه که از دوره مدرنیته آغاز شده است و با عنوان تجربه دینی یا دیدگاه غیرزبانی مطرح شده است. این دیدگاه معتقد است که وحی نه از نسخ گزاره، بلکه مواجهه و تجربهای دینی 2 - است - که اساساً برای خود پیامبر اتفاق میافتد. بحث تجربه دینی، دارای ابعاد متنوعی است که علاوه بر فلسفه دین، از ابعاد دیگری همچون پدیدارشناختی، روانشناسی و روانشناختی دین نیز در ارتباط است. بحث تجربه دینی برای اولین بار توسط شلایر ماخر - 3 - مطرح شد.

این بحث بعدها توسط اشخاص دیگری از جمله، »ردولف اتو - 4 - «، »جیمز - 5 - «، »آلستون - 6 - «، »سوئین برن - 7 - «، »گاتینگ - 8 - « و دیگران مطرح شد. بحث تجربه دینی از زادگاه اصلی خود یعنی اروپای مدرن به سایر کشورها و از جمله کشورهای شرقی و علیالخصوص کشور ما نیز رسوخ پیدا کرد.

البته قابل ذکر است که »ناهمخوانی عقاید مسیحیت و مضامین کتاب مقدس با فهم عمومی انسانها، مثل مسئله »تثلیث«، همچنین ارائه تصویری انسانوار از خداوند، نکوهش معرفت و آگاهی و طرح گناه ذاتی آدمیان و ... باعث شد تا بسیاری از متفکران و آزاد اندیشان گرایش الحادی پیدا کنند و متفکرانی هم که نمی توانستند به دین اجداد خود پشت کنند، برای حفظ دین، به طرح نظریاتی ابداعی پرداختند؛ از جمله این نظریات، ارائه »تجربه دینی« به عنوان گوهر و اساس دین بود که توسط شلایر ماخر 1768 - 1834 م - برای دو منظور عنوان گردید:

نخست: حفظ دین مسیحیت و جذب نسل نو پشت کرده به این دین، با این توجیه که اساس دین، احساس و توجه باطنی به بی نهایت است و افکار و عقاید اعمال دینی که نسل نو با آن مخالفند، جزء اساس دین نیست؛ بلکه پوسته دین و تجلی احساسات دینی است؛

دوم : مصونسازی دین از نقادی های فلاسفه ای همچون کانت و هیوم«

بنابراین: »شلایر ماخر و به پیروی از او اتو، در صدد آن بود که عقیده و عمل دینی را از اتکا به عقاید متافیزیک و نظامهای کلیسایی برهاند و آن را بر پایه تجربه انسانی بنیان نهد. این گرایش موجب شد تجربه دینی به جنبههایی از تجربه انسانی اشاره داشته باشد که مقدم بر اندیشه و برتر از لفظ و زبان و یا به گونهای مستقل از ساختارهای زبانی اندیشه و فکر باشند

قابل ذکر است که در این مقاله بحث را با اشاره به عوامل پیدایش و زمینهسازی تجربهگرایی دینی شروع کرده و با تحلیل ماهیت تجربه دینی و با اشاره به دیدگاههای مختلف در این زمینه، به نقد و بررسی دیدگاه تجربه دینی میپردازیم و در آخر اثبات خواهیم کرد که بین وحی و تجربه دینی تفاوت اساسی وجود دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید