بخشی از مقاله

چکیده

فهم اشارات،تلمیحات،اقتباس و بخصوص اصطلاحات علمی،عقلی و عرفانی منجر به دریافت ظرایف و دقایق متون ادبی و در نتیجه التذاذ ادبی می شود. خاقانی یکی از بزرگترین قصیده سرایانی است که از طبعی روان،اندیشه ای توانا،اطلاعات فرهنگی وسیع و همه جانبه و استعدادی سرشار برخوردار استاومردی. است استوار با عزّت نفس و همّت بلند که در عین گرفتاری و سختی بردبار است و کمتر برای خوش آمد کسی سر و قد را چون ماه می خماند. دیوان خاقانی سرشار از اشارات، تلمیحات ، اقتباس ، آیات و قصص قرآنی ، پیامبران ، تفسیر ، احادیث ، فقه، روایات اسلامی ، رجال ، اساطیر ، اصطلاحات موسیقی ، تضمین ، کنایه و ارسال المثل و...است. همچنین دارای ترکیبات،تشبیهات،و استعارات فراوان است که احاطه ی او بر تمام علوم و فنون دانش ادبی نسبت به معاصران او از اهمیت خاصی برخوردار است. دیوان خاقانی،تحفه العراقین و نام های او پر از نکات انتقادی است.زندگیش در سختی و اندوه می گذرد و فریادش از بخت بد است که خود را در غرقاب غم گرفتار می بیند و فلک را با خویشتن دشمن روی و شادی و خوشی را از آن نامردان و خوار مایگانی می بیند که در هوای کمری،کمرها گشاده و در آرزوی مقامی،بر دو پا نشسته اند. خدای را سپاس می گوید که فضل خود را شامل حالش کرده و اورا از دانش و دین برخورداری داده است.مال و جاه در پیش چشمش حقیر است و بخشش پروردگار در نظرش عزیز.تردیدی در بخشایش یزدانی نداردو با اعتماد به حق از درگاه ملوک تبری می جوید. در این مقاله به تأثیر آیات قرآن در دیوان خاقانی پرداخته شده است.
مقدمه:

نگاهی کوتاه به زندگی خاقانی حسان العجم افضل الدین بدیل بن علی خاقانی یکی از بزرگترین قصیده سرایان زبان فارسی و سراینده حبسیه های جان گداز و دردآلود و قصیده های پر طمطراق،در حدود سال پانصد و بیست هجری قمری در شهر شروان در شمال رودکورا - کر - در جمهوری آذربایجان کنونی پای بر عرصه هستی نهاد.پدرش استاد علی نجّار،بنا با یادکرد خاقانی درسروده های خود،در پیشه درودگری مهارتی تمام ادشت و خاقانی او را با القاب»پیر صناعت«،»صانع زرین عمل« و »شیخ مهندس لقب«ستوده و هنر و دانش صناعت و درودگری او را با آزر بت تراش و اقلیدس یونانی سنجیده و پدرش را برتر یافته است. مادرش کنیزکی نسطوری بود که از روم به اسارت آورده شد و مسلمانی اختیار کرده بود و به قول خاقانی از عتاب نسطور گریخته و در کتاب مسطور آویخته بود.

در میان اشعار خاقانی قطعه ای را می بینیم که می تواند برخی حرف و حدیث ها را به دنبال داشته باشد.چند بیتی از آن قطعه را نقل می کنیم:

ای ریزه روزی تو بوده    از ریزش ریسمان مادر
خو کرده به تنگنای شروان    با تنگی آب و نان مادر
افسرده چو سایه و نشسته    در سایه دوکدان مادر
شرمت ناید که چون کبوتر    روزی خوری از دهان مادر
تا کی چو مسیح بر تو بینند    از بی پدری نشان مادر

خاقانی در این قطعه از کودکی سخن می گوید که ظاهراً پدر خود را از دست داده و در سایه دوکدان مادر نشسته و روزی از دهان مادر می خورداین. قطعه اگر مسلماً از خاقانی باشد،نشان می دهد که به جهاتی پدرش او و مادرش را رها کرده و مدتی از آنان دوری کرده است،وگرنه در دیوان شاعر اشاراتی دیده می شود که از زنده بودن استاد علی نجّار بعد از سال 560 ه.ق حکایت می کند.چون خاقانی در قصیده ای گفته است: علی را گو که غوغای حوادث کشت عثمان را   علی وار از جهان بگسل که ماتم دار عثمانی در این بیت مراد از علی پدر خاقانی و منظور از عثمان،وحیدالدین پسر عمّ شاعر است و ایهامی هم به قتل خلیفه سوم دارد.در قطعه ای دیگر شاعر حادثه تأثیرگذار درگذشت وحید را پس از مرگ جمال الدین ابوجعفر محمد بن علی اصفهانی وزیر اتابکان موصل معروف به جواد یاد کرده است: منم غریق غم و اندوهان که در شب و روز   غم جمال برم و انده وحید خورم جمال الدین وزیر بنا به گفته ابن اثیر در سال 559 ه.ق در زندان درگذشته است.در این ایام خاقانی پای در سنین کهلی گذاشته بود و تا آن زمان پدر خاقانی در قید حیات بوده است.بنابراین،این قطعه درباره خاقانی با آن مطلب یادشده صدق نمی کند و مسئله ظاهراً به ایام کودکی شاعر مربوط است که گاهی خاقانی مورد بی مهری پدرش واقع می شده که در سروده های خود با مضامین عتاب آمیز از آن ها یاد کرده است:

آن کرد پدر به من که در پیش   کردند عرب به دختر خویش

و در دیوان اشعار نیز از این گونه مطالب دیده می شود،اما در نهایت شاعر خویشتن را به رعایت حقوق پدری ملزم می دانسته است:

هم طبع او چو تیشه تراشنده    هم خوی او برنده چو منشارش
نقرس گرفته به پای گران سیرش    اصلع شده دماغ سبکسارش
با آن که بهترین خلف دهرم    آید ز فضل و فطنت من عارش
کای کاش جوله استی خاقانی    تا این سخنوری نبدی کارش
با این همه که سوخته و پخته است    جان و دلم ز خامی گفتارش
او نایب خداست با رزق من    یا رب ز نائبات نگهدارش

 در زندگی خاقانی عمّ او کافی الدین بن عثمان - متوفی545ه.ق - و پسر عمش وحیدالدین عثمان بن عمر بن عثمان - متوفی حدود 560 ه.ق - بیشترین تأثیر را گذاشته اند.توصیفاتی ک خاقانی از این دو شخصیت علمی به عمل آورده است،نشان دهنده نهایت احترام خاقانی به این دو تن است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید