بخشی از مقاله

چکیده مقاله:

بیان هنري بعنوان یکی از قابلیتهايهمهم و زبان اثر هنري به مثابه گویاترین زبان قابل فهم در تاریخ بشر، در زیباییشناسی فلسفی جایگاه بسیار مهمهدارد. این مهم در اندیشه هانسآهگئورگهگادامر و نیز اندیشههدینی وي جایگاه بسیار ویژهاي دارد وهدر این ساختارههتجربه زیباییشناختی در کنار تجربه دینی دو تجربه منحصر به فرد انسان هستندگهسنت مسیحیهبه آثار هنري اهمیت خاصی قائل شد و آنها را در زمرة بهترین نمودهاي بیان دینی قرار داد و همواره زیباییشناسی - بویژه در دوران مدرن - جزء لاینفک فلسفه در غرب بشمار رفته است. این مهم در اکثر قالبها و لایههاي فلسفی غرب مطرح شده است، که مبحث هرمنوتیک و بطور خاصتر هرمنوتیک فلسفیهدر تطبیق با فلسفه اسلامیهمورد التفات این مقاله قرار گرفته است. هه مسئله اساسی این نوشتار به ظرفیتها و قابلیتهاي بیان هنري در گسترة جامعه اسلامی و فلسفه اسلامی میپردازد.

فرض اصلی نیزآن است که بسیاري از ابعاد این مهم مغفول مانده و فلسفه اسلامیهنتوانسته به درستی آن را تبیین نماید و جاي زیباییشناسی اسلامی در کنار دیگر ابعاد فلسفی خالیست. تمام ابعاد حیات بشر دچار تحول گردیدهکهه تبعاً هم متأثر از فلسفه بوده و هم بر فلسفه تأثیر گذاشته و این مسئله درآمیختگی فلسفه با حیات، جامعه و پرسشهاي جهان غرب را نشان میدهدگهبه نظر میرسد، این درآمیختگی میان فلسفه اسلامی و جامعه اسلامیهوجود نداردهو گویا پرسشهاي فلسفی در این بستر در برههاي از تاریخ متوقف گردیده استدرحالیکه.ه اساساً شکلگیري فلسفه اسلامی برآیند نیاز جامعه اسلامی در آغازین سدههاي تاریخ اسلام به تبیینهاي فلسفی بود.

این مهم دستکم در دنیاي امروز کمتر مشاهده میشودو هدر بعد زیباییشناسی میان فلسفه و هنر اسلامی شکاف وجود دارد.این مقاله به دنبال آن است تا از بعد زیباییشناختی و با روش تطبیق و تحلیل آراء هرمنوتیکی هانسآهگئورگ گادامر با واقعیتهايهفلسفه اسلامی - با تمرکز بر تجربه دینی - به ابعاد مغفول ماندة زیباییشناسی در گسترة فلسفه اسلامی بپردازد. از پرسش-هاي اساسی میتوان به این موارد اشاره کرد: بیان هنري - تجربه زیباییشناختی - تا چه اندازه قادر است درهساحتهتجربه دینی اسلامی وارد شودهو نقش فلسفه اسلامی در تبیین این مهم چگونه است؟ فارغ از مباحث فقهی، فلسفه اسلامی در طرح پرسشهاي زیباییشناختی و گسترش عقلانیت زیباییشناختی و هنري چگونه باید عمل کند؟ جایگاه تفسیر هرمنوتیکی در هنر اسلامی کجاست؟

واژگان کلیدي: زیباییشناسی هرمنوتیک فلسفی، زیباییشناسی اسلامی، تجربه دینی، تجربه هنري، فلسفه هنر اسلامی، تفسیر هرمنوتیکی آثار هنر اسلامی

مقدمه:

از همان آغازین حرکتهاي شکلدهندة فلسفه اسلامی، یعنی نهضت ترجمه، نگاه فیلسوفان مسلمان بر بعد هنري و زیباییشناختی کم فروغ بود. تا جایی که از میان شاخههاي سهگانه دانش ارسطویی - نظريگ، عملیچ، شعري یا زیباییشناختینیا حتی تولیدي - شاخه سوم که بسیار مهم است مغفول ماند. این جریان کمتوجهی و بعضاً بیمهري طی سالهاي بعدي نیز تداوم داشت. این درحالیست که بسط هنر در سرزمینهاي اسلامی و شکلگیري چیزي به اسم »هنر اسلامی«هدر درون تمدن اسلامی برآیند توسعه سرزمینی و با تأسی به تمدنهایی بود کههبههاین دین گرایش یافتند. لذا اندیشه فلسفی در طول تاریخ مسیر خود را طی کرد و هنر اسلامی نیز راه خود را در پیش گرفت. اکنون که بر تارك تاریخ ایستادهایم، کماکان فلسفه اسلامی طریقی بدون التفات به هنر دارد و گویا چیزي تحت عنوان »زیباییشناسی اسلامی«هشعاري بیش نباشد، و رویگرفتی از تعابیر غربیهاست. زیرا که چنین چیزي نیازمند ریشههاي فکري و فلسفی عمیق است تا بتواند از حد عبارت بهدرآمده و تحقق عینی بیابد و ثمرات و برکات مصداقی به دست دهد.

 از سوي دیگر، رویکرد فلسفه اسلامی همواره بر کلیات تأکید داشته و به نظر میرسد چندان هم منطبق با پرسشهاي زندگی و در زمان منطبق نبوده و لذا مسیر خود را رفته و با چالشهاي فکري روز عجین نبوده و نیست، یا با کمی تسامح، کمتر بوده است. مسائل مربوط به ساحت هنر و زیباییشناسیهنیز جزو همین مطلب است، و بنابراین شاید بتوان پرسید که آیا فلسفه اسلامی قادر است به پرسشهاي بنیادین و فکري هنر و هنرمندان پاسخ بگوید؟ آیا می-تواند براي ساحت هنر اسلامی طرح پرسش کند و آثار اسلامی پاسخی باشند براي چنین پرسشهایی؟ اگر فرض بر ناتوانی است، چراهچنین دستاوردي حاصل آمده است؟هه این نوشتار با روش گردآوري، تحلیل، تطبیق و رویکرد انتقادي به موضوع میپردازد. بر این اساس، مدل مطلوبهمازیباییشناسی هرمنوتیکی هانسآگئورگ گادامر است. با توجه به این رویکرد بر این باوریم که تفاسیر مستشرقین از آثار هنر اسلامی چندان هم منطبق با واقعیات این هنر نیستند و در ادامه به برخی از این نقصانها اشاره خواهیم کردگه شاید از این طریق مسائلی مطرح شده و به مطلوب، یعنی شکلگیري »زیباییشناسی اسلامی«هنزدیک شویم.

دلایل عدم توفیق فلسفه اسلامی بر تأسیس زیباییشناسی اسلامی

از همان آغاز شکلگیري، یکی از مهمترین ویژگیهاي فلسفه اسلامی پرداختن به برخی از ابعاد فکري آنهم نگاه غالب دینی صرف بوده است. شاید مسائل اساسی این تفکر در آن دوران، که بیشتر از سوي غیر مسلمانها یا اندیشه-هاي ریشهدار تازه مسلمانهاي متمدن با پرسشهایی بنیادین در باب تبیین نگاه اسلام به انسان و جهان بود، باعث شکلگیري ماهیتی اینگونه شد، لذاهفلسفههلاجرم بدین طریق ره پیمودهآنی شد که اکنون هستاحتمالاًگههبه همین دلیل بود که مسائلی چون نفس انسان را بر اموري مثل تولید، مسائل مربوط به زندگی و غیرههترجیح داد و این موارده را سطحی و کمتوجه قلمداد؛ اگر نگوییم زندگی دنیوي را پست شمرده باشد.هاز همینرو، بسیاري از اهل اندیشه نام حکمت را بر این ساختار تفکر ترجیح دادهاند تا فلسفه.ه»پس اندیشهورزي یا تفلسف در فلسفه اسلامی توأمان صورت میگیرد که باید نام آنرا حکمت گذارد نه فلسفه.

از اینرو، ملاصدرا نام بزرگترین کتاب خود و یکی از شاهکارهاي فلسفی جهان اسلام را الحکمه المتعالیه ... نام نهادگ«هاصغر فهیمیفر، ممنگ، لاناهبر این اساس برخی از متفکرین بر این باوراند که بدلیل رویکرد اندیشه اسلامی بهتر است آنرا تئوسوفیگهبنامیم تا فیلوسوفی چگهه فلسفه اسلامی در سیر تکاملی خود بر وجود متمرکز شد و بدان پرداخت و گویا موجود و طبیعت در سطح ثانويمسائل آن قرار گرفت و آنگاه هم که بدان میپردازد نگاه کلینگرانه دارد. این درحالیست که کسانی چون فردریش نیچه بر سقراط و افلاطون و ارسطو انتقاد دارند که بحث از وجود را بر موضوع موجود متمرکز کردند. - محمد ضیمران، نننگ، ععاهسواي از صحت یا سقم چنین انتقادي، پرداختن به هنر و اثر هنري و داشتن نگاه زیباییشناختی در تفکر غرب نیز حاصل همین چرخش بود.هالبته چنین نیست که تأثیري از سوي این نگاه کلی و وجودنگر بر هنر اسلامی نباشد، اتفاقاً برخی بر این باورند که رویکرد کلی نگرانه در هنرهاي تصویري اسلامی برآمده از چنینهمسئله ایست. هرچند که به تمامه نمیتوان بر این باور صحه نهاد، اما قابل تأمل است.

به هر حال، انتقاد مطرح شده در اینجا، آن است که فلسفه اسلامی نتوانسته است نظامی زیبایی شناختی در قلمرو تفکر اسلامی بوجود آورد،هیعنی اندیشههاي فلسفی بطور مستقیم بر هنر اسلامی تأثیرگذار نبودهاند. حالهاینکه هنر و هنرمند از رویکرد کلیبینانه استفاده کرده است یا نه، مسئله دیگري است.هه به نظر میرسد تأثیر عرفان بر هنر اسلامی عمیقتر و وسیعتر است تا فلسفه؛ هر چند درهاینهوادي نیز میتوان چنین گفت که باز هم سویه این جریان تأثیرپذیري هنر از عرفان است تا تأثیرگذاري عرفان بر هنر اسلامی. اینکه از بستر وجودشناسی بر آثار هنر اسلامی بنگریم و در فضایی مبهم تحت این عناوین سیر کنیم، به نظر میرسد که به عرصهه کلیگویی بیثمري گام نهادهایم. غالباً تفاسیر سنتگرایان و یا برخی دیگرهدر مورد این هنرهچنین رویکردي داشته-اند؛ بطوریکه مباحثی نظیره»کثرت در وحدت«هو »وحدت در کثرت«هراهدر مورد هنر اسلامی پیاده میکنند و از آن

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید