بخشی از مقاله
چکیده
خانواده از منظر جامعهشناسان غربی، داراي کارکردهایی مانند تولید مثل، محافظت و حمایت، عاطفه و همراهی، تثبیت پایگاه اجتماعی، امنیت اقتصادي، جامعهپذیري، تنظیم امور مربوط به تمایلات جنسی و... میباشد. بیشتر این کارکردها مورد توجه فمینیستها واقع شده و بحثهاي بسیاري را پیرامون آن مطرح نمودهاند. توجه فمینیستها به این کارکردها معمولاً در شکل ارزشداوريهاي منفی تجلی یافته است؛ به این معنا که واقعیت خارجی آنها را بهعنوان کارکرد خانواده میپذیرند، اما به لحاظ ارزشی آنها را مردود میشمارند یا خواهان ایجاد تغییراتی در آنها می شوند.
فمینیسم علاوه بر ایجاد نظریههاي ویژة خود در باب کارکرد خانواده، با ترویج تئوريهاي دیگر خود، مانند اشتغال زنان، همجنسگرایی، آزادي روابط جنسی، همزیستی مشترك، طلاق بدون تقصیر، سقط جنین، ترویج پورنو گرافی، ترویج مهدکودك ها و همسانی نقشهاي جنسیتی زن و مرد، در عمل نیز موجبات ضعف واختلال در کارکرد هاي خانواده را ایجاد نموده است. هر یک از این تئوريها به تناسب بر هر یک از کارکردهاي خانواده اثرگذار بوده و اثرات مخربی را بر آنها داشته است.
مقدمه
خانواده یکی از ارکان مهم جامعه است، اما مدتی است که جایگاه اساسی خود را در جوامع غربی از دست داده است و کارکردهاي آن در خلال شکلگیري بعضی از تئوريها تضعیف شده است. دیوید پاپنو، چهار ایدئولوژي عمده را در فروپاشی خانواده مقصر میداند: سکولاریسم، فمینیسم، درمانگري و سوسیالیسم افراطی، اما تقریباً همه این چهار مورد میتواند تحت یک عنوان واحد به نام بشردوستی مبتنی بر زور قرار گیرد؛ زیرا هر یک از این ایدئولوژيها بر پندارها و تصورهاي نادرستی مبتنی است
لیکن این مقاله بهدنبال بررسی اثرات مکتب فمینیسم بر کارکردهاي خانواده است. خانواده در اشکال مختلف آن نمادي است که از دیرباز کارکردهاي مهمی مانند تنظیم روابط جنسی، حمایت عاطفی، تولیدمثل و جامعهپذیري ایفا کرده است. با توجه به الگوهاي جهانی و فراتاریخی تقسیم کار جنسی، زنان همواره بیش از مردان، مسئولیت تأمین این کارکردها و به تبع، بار وظایف خانگی را بر دوش کشیدهاند و همین امر نقطه عزیمت بسیاري از مباحث فمینیستی را تشکیل داده است که هر کدام از زاویهاي خاص و با رویکرد ویژهاي به موضوع پرداختهاند. گرایش عمومی در میان فمینیستها مخالف با نقشهاي خانوادگی سنتی بوده است. این مخالفت گاه در شکل افراطی، مخالفت با اصل خانواده و گاه به صورت رد الگوهاي رایج خانواده، به ویژه خانواده هستهاي بروز یافته است.
در این مختصر، پس از بیان کارکردهاي مختلف خانواده در علم جامعهشناسی به بررسی اثرات دیدگاههاي فمینیسم بر هر یک از این کارکردهاي خانواده میپردازیم.
تعریف مفاهیم اصلی
- 1 خانواده
خانواده عبارت است از یک واحد اجتماعی مشتمل بر دو یا چند نفر که با هم زندگی میکنند و از طریق خون، ازدواج یا فرزندپذیري پیوند میخورند. خانواده کارکردهایی را فراهم میآورد که براي بقاي جامعه ضروري است. از این رو خانواده به مجموعهاي از افراد گفته میشود که در فضایی مشترك زندگی میکنند و سه خصوصیت زندگی مشترك آنها را تحت عنوان خانواده مرزبندي میکند: الف - تولید مثل، ب - اقتصاد، ج - اجتماعی کردن فرزندان
بنابراین، خانواده یک نهاد اجتماعی است که در همهجا و همیشه وجود دارد و بدون آن دوام و بقاي جامعه میسر نخواهد بود. هیچ جامعهاي نیست که در آن نظام خانوادگی برقرار نباشد
- 2 کارکرد
منظور جامعهشناسان از مفهوم کارکرد1 در اصطلاح کارکردگرایی2 اثرى است که پدیدههاى اجتماعی از خود بر جاى میگذارند. کارکرد گرایان معتقدند که این آثار، نتیجه و دستاورد ساخت هاى اجتماعی اند
فونکسیون« از مفاهیم عمدة مکتب فونکسیونالیسم در جامعهشناسی است که یکی از قدیمیترین دیدگاههاي حاکم در نظریهپردازي اجتماعی محسوب میشود. این کلمه به معناي استفاده یا فایده، انگیزه، قصد و نیت، هدف و غایت، احتیاج و امر به کار برده شده است. مکتب کارکردگرایی تأکید دارد که هر پدیدة اجتماعی در حیات جامعه تا هنگامی که داراي کارکرد و یا نقش و وظیفهاي باشد، وجودش ضروري و پابرجاست.
براساس اصل »عمومیت کارکردي«، این مکتب تأکید میکند که عموم پدیدهها در داخل کل نظام اجتماعی، کار یا وظیفهاي به عهده دارند و براساس اصل »ضرورت کارکردي«؛ نظام به کلیه کارکردهایی که توسط عناصر متشکله آن انجام میشود