بخشی از مقاله

چکیده

هیچ هنرمند بزرگی به درجات رفیع نرسیده مگر آنکه از شاهراه معرفت عدول نکرده باشد. کار هنرمند با نوع برخورد و نگرش به هستی و جهان بینی او برخورد ارگانیک دارد. تنها کسانی که مثل حکیم توس، در کوران قتل و تجاوز و چیرگی بر ناموس و خاک و عاطفه توسط ترکان قبایل گوناگون زیستهاند، توانستند تلالو خود را نشان دهند. در واقع فردوسی در تنگنای فرهنگ پراکنده و هویت گنگ مردم و تفکر مستولی، باید تصمیم نهایی خود را میگرفت تا وجود خود را بعنوان منجی فرهنگ و زبان فارسی و هویت ملی در تاریخ تثبیت نماید. البته این عزم راستین میباید از وجود وارسته، دلبسته به نژاد و فرهنگ خودی، تعالی اندیشه بیرون از حصار ناسیونالیستی مفرط و آزادگی و منش پهلوانی بر میخاست که خوشبختانه همه صفات مذکور و بسیاری از خصایص نیک انسانی در وجود او تجمیع بود. هوشیاری حکیم فرزانه ی توس در تشخیص موقعیت تاریخی و حتی ادبی وی بود که یکی از بهترین و مناسبترین محمل ادبی را جهت انتقال اندیشهی انسانی خود به نام حماسه را برگزید.

کلیدواژه ها: حماسه، سعادت و شادکامی، تعلیم و تربیت، شاهنامه، خرد و داد، نیکنامی.

ظهور مردی از پاژ توس، در برهه ای از زمان عصیان و نیرنگ که دژخیمی و تنازع، فریب و دروغ، رهاورد حاکمیتی ایرانی بود، نوید رستگاری تازهای به جان های خسته و اندیشناک میداده. حکیم ابولقاسم فردوسی در عرصه تنازع، بالید. دورهای که بخشی از افق روشن حیاتش در سایه حاکمان سامانی بود که به طرفه العینی بساط شادکامی شان به سوگواری و اندوه خوارگی جای سپرد، یعنی عصر ترکان غزنوی و بخشی دیگر دوران حاکمیت محمود غزنوی بوده است.

آنچه فرادید میآمد مشاجرات و در آویختن عقاید و مرام های متلًونی بود که موجب و موجد آن محمود غزنوی بود. اصولا پیدایی غزنویان به عنوان حاکمان مفاجایی، نوعی سیر قهقرایی جامعه ایران آن روزگار بود، آنچه سامانیان جهت احیای اقتدار هخامنشیان و اشکانیان، برای جامعه ایران آرزو کرد، در نیل به شکوه آن کوشیده بودند با تسامحی که در برخورد با نظامیان ترک در لشکرگاه خویش داشتند، با سمومی مرگ آفرین تمامی پایههای خود را فرو ریخته دیدند.

هنوز فرسودگی اندام و روان مردم ایران در برخورد با ستم و دد منشی اعراب التیام نیافته بود و حکومت سامانی با تمامی تلاش و تکاپو جهت مهیای زیر ساخت جامعه آرام، از لعبت مقصود کام نگرفته بود که تند باد حادثهی شبیخون ترکان آرام از ملت ربود و بار دیگر استیلای انیرانی حکومت ترکان که خود فرمانبرداران دست آموز خلفای ایران ستیز عباسی بغداد بودند سایه شوم بر تمامی روزنههای حیات ایرانیان افکند. این پروسه، سیر قهقرایی جامعه ایران، به سوی تباهی بود.

و فردوسی پهلوان وعیار، از پستوی تاریخ مصیبت زده سر برآورد تا علم دادخواهی نجیبانه ملت ایران را بر محمل یکی از بشکوهترین آثار منظوم جهان و بشریت برافرازد و با شعار نیک منشی و سلوک انسانی و انسان دوستانه، به میدان آید. تا همچون پهلوانان تمام عیار به ستیز تباهی و زیاده طلبی برخیزد و با روح و روان اهورایی به تقابل و جنگ با اهریمن زشت خویی به میدان آید تا بدین روش با فریاد دادخواهی همچون سروش غیبی پیام آور فروردین سعادت و شادکامی مردمانش باشد. بیا تا جهان را به بد نباشد همی نیک و بد همان گنج دینار و کاخ سخن ماند از تو همی

    به کوشش همه دست نیکی

    همان به که نیکی بود

    نخواهد بدن مر تورا

    سخن را چنین خوار مایه

آرمان معنوی شاهنامه را میتوان در شعار نبرد نیکی با بدی خلاصه کرد. نبرد با بدی یعنی کار بست آرمانهای اخلاقی ایرانی، همچون یکتا پرستی، خدا ترسی، دینداری، میهن دوستی، دستگیری از درماندگان، خردمندی، دادخواهی، دور اندیشی، میانه روی، آداب دانی، مهمان نوازی و... »فلسفه تعلیم و تربیت را میتوان بخشی از فلسفه عملی دانست که هدف آن، هدایت جنبه های مهم از امور انسانی است. از این رو پرسشها و مسایل آن نیز کم و بیش، مستقیما برخاسته از ویژگیهای شیوه عمل آموزشی و نقش تعلیم و تربیت در ارتقای بهروزی فردی و اجتماعی است. گو اینکه ممکن است بیشتر پاسخهای آن تحت تاثیر موفقیتهای فلسفی و تاریخی بزرگتر قرار گیرد که این پرسشها در آن بستر و زمینه مطرح شدهاند.« - اطلاعات حکمت و معرفت، - 1387

فلسفه تعلیم و تربیت به منزله کارکرد و نیاز اجتماعی است. هدف آن ترسیم ویژگیهای کلی تعلیم و تربیت به عنوان فرایندی است که گروههای اجتماعی به وسیله آن موجودیت مستمر خود را حفظ می کنند. گفته اند تعلیم و تربیت عبارت است از فرآیند احیای معانی تجربه از طریق روند انتقال، که تا اندازه ای لازمه همراهی با مراوده ی بزرگسالان و جوانان است و تا حدی نیز عامدانه با هدف تداوم جامعه ایجاد می شود. این فرایند هم به مهار و رشد فرد بیتجربه مربوط میشود و هم به مهار و رشد گروهی که در آن زندگی میکند. در واقع تعلیم و تربیت متضمٌن دو نکته اساسی است: -1 پرورش خرد -2 پرورش فضایل و مهارت در آنها تاکید حکیم فردوسی بر تقدم خرد است. ناگفته نماند ظاهرا خردی که حکیم فردوسی در شاهنامه مد نظر دارد همان خردی نیست که در فلسفه غرب بدان توجه دارند .خرد از نظر فردوسی فضیلتی بنیادی است که در سایه آن میتوان باقی فضایل را به مقصود رساند. خرد هم با معرفت ارتباط عمیقی دارد هم با احساس.

»از جمله نکاتی که ذهن هر مخاطب را به خود جذب میکند این است که اگرچه شاهنامه یک اثر حماسی است و سراینده آن پیرامون حماسه و جنگ به توصیف و خیال پردازی همراه با اغراق قلم فرسایی کرده است .با مراجعه به متن آن درمی یابیم که در پس هر بینش، دریایی از خرد و تفکر نهفته است. منظور حکیم فردوسی از خرد، نیروی پژوهش و استدلال و ژرف نگری در کارهاست. او خرد را ترازوی هرگونه گرایش واندیشه می داند و مکتب عقلی را استوارتر و منطقیتر از مکاتب دیگر برمی شمرد... ریشه خرد گرایی وخود ستایی فردوسی را می توان در زیستن او در روزگار خردگرایی ایرانی و اسلامی و یونانی جستجو کرد. به رای حکیم توس، نخست آفرینش، بزرگترین و استوارترین پایه نشاط آدمی و چشم و چراغ هر انسان، خرد است - .«غلام پور آهنگرکلایی، - 1393 بر تدراند راسل، دانشمند شهیر، اهداف متعددی برای تعلیم و تربیت بر میشمرد. وی در حوزه فردی، این اهداف را مد نظر دارد.

-1 پرورش هوش -2 پرورش روحی علمی -3 آزاد اندیشی -4 پرورش خرد -5 پرهیز از وابستگی -6 تاکید بر استقلال فکری -7 تقویت جنبه فاعلی -8 تقویت حس تهور عقلانی -9 تقویت انضباط درونی. - میر لو، - 1387 عجیب آنکه قرابتی که بین اندیشه های فردوسی و راسل وجود دارد جای تامل دارد. راسل معتقد است: »هرگاه بخشی از معرفت با مقداری توجه به سرنوشت بشر و عنایت زندگی در هم آمیزد حاصل آن خرد خواهد بود - .«همان - هیچ شاعری در طول تاریخ مانند حکیم فردوسی، نیاز های روحی مردم ایران را به عنوان اصل اساسی تبیین هویت ملی ریا، نشناخته است. وی برای ایجاد حکومت و حاکمیت مبتنی بر خرد و داد، طرحی در دل شاهنامه گنجانده است و به گونه ای تلویحی ویژگیهای یک حاکمیت متعادل و خرد ورز را برشمرده است... داد و دادگری بیشتر ناظر بر بعد حکومتی و جمعی و سیاسی ایران و سرنوشت آن است و خرد، رویکردی است تربیتی برای ساختن افراد و ابعاد شخصیتی متعادل آنان. - محبتی، - 1379

عجیب آنکه دادگری رابطه بسیار محتاطانهای با شادی و نشاط و آبادی و عمران جامعه دارد چرا که در سایه دادگری حکومت شرایط سعادت و نشاط جامعه فراهم میگردد. و خرد که همچون هوا در تمامی روزنههای شاهنامه جریان دارد و اصل اساسی شخصیت فردی محسوب میشود حتی در ویژگی عاشقانهی تهمینه سخن حکیم اینگونه است: روانش خرد بود و تن جان     تو گفتی که بهره ندارد ز جایگاه برتر حکیم فردوسی در تعلیم و تربیت این است که بسیار موقع شناس بوده است. تنها به ذکر یک نمونه اشاره مینمایم که از خرد در جاهای متفاوت و متناوب با موضوع بهره حکیمانه گرفته است: تصویری که از ستیز عشق و خرد میدهد خرد به معنی اعتدال و میانه روی به کار برده است به معنی دور اندیشی به معنی قوه تمیز و تشخیص پوشش از آسیب در معنی رسوخ در مسایل که به کمک حواس خاصه چشم آمده است رابطهای که حکیم با جان برای آن ساخته رابطه خرد و دانشی که هرکدام در جایگاه خود خوش نشسته است از نظر حکیم فردوسی، سر مولفه اخلاقی بودن، شاد بودن و ارزشمندی زندگی حایز اهمیت فراوان است. در نظر فردوسی شادکامی و سعادت هرگز به مفهوم تعلق خاطر به دنیا داشتن نیست بلکه سعادت و شادی و بهروزی به نحوه بینش منوط است و اینکه انسان از کدام دریچه به جهان و زندگی مینگرد و تقدم و تاخٌر او به کدام مقولهها بیشتر است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید