بخشی از مقاله

چکیده

وضوع مقاله با عنوان »نسبت عقل با حکم شرعی و رابطه ای دو در مسئله ازدواج موقّت« در مرحله نخست به بیان چیستی مفهوم عقل و سپس جایگاه آن در احکام شریعت می پردازد. نقش و منزلت عقل به عنوان تمییز دهنده نیکی ها از پلیدی ها، همیشه در بالاترین درجات موضوعات و گزاره های دینی است؛ چرا که خداوند آن را حجت باطنی در کنار پیامبران که حجت ظاهری برای بشر می باشند، قرار داده است. نیاز جنسی در هر فرد از افراد بشر حتی حیوانات نیز وجود دارد، واکنش صحیح نسبت به این غریزه حیوانی انسان از مباحث مهم درپژوهش های دینی به شمار می رود.

به صورت خلاصه می توان سه نوع ارضای جنسی تصور نمود: یکم. آزادی بی قید و شرط جنسی که در فرهنگ اسلامی مطرود و هر دو طرف را سزاوار عقوبت میداند، دوم. تعفف و امساک: « - نور - 33/ - و کسانی که ]وسیله[ ازدواجی نمییابند باید پاکدامنی پیشه کنند تا خدا آنان را از فضل خود توانگرشان سازد - ؛ سوم. نوعی عقد ازدواج برای او قائل شویم که مشکلات و مسئولیت های ازدواج دائم را نداشته باشد ، یعنی ازدواجی باشد با مسئولیت های کمتر ، در عین حال شروط و ارکان ازدواج را نیز داشته باشد. ارضای نیاز جنسی از طریق ازدواج حاصل میشود و اسلام نیز با در نظر گرفتن شرایط نوعی ازواج به نام ازدواج موقت را پیشنهاد داده که با قبول شرایط آن راهگشای بخش عظیمی از نیازهای جنسی و عاطفی انسان می باشد.

مفهوم شناسی واژه عقل

لغت شناسان واژه عقل را مصدرعَقَلَفعل» ، یَعقلُ « دانسته اند. - جوهری ، بی تا: 1769 ؛ ابن منظور ، 1997ق: - 458 و معانی مختلفی برای آن بیان کرده که به برخی از آنها اشاره می شود . خلیل بن احمد فراهیدی عقل را به نقیض آن یعنی جهل تعریف کرده است. - فراهیدی ، - 159 : 1409 صاحب بن عباد نیز عقل را به معنای حبس و حفظ می داند. - صاحب بن عباد ، بی تا: - 172 جوهری و ابن منظور آن راحِجربه و نُهی - منع - معنی می کند. - جوهری ، بی تا: 176 ؛ ابن منظور ، 1977ق: - 4589

راغب اصفهانی از آن به معنای قوه آماده کننده برای پذیرش علم یاد می کند و اصل این واژه را امساک و استمساک به معنای خود داری کردن و طلب خود داری می داند و برای آن از منع شتر به وسیله زانو بند - عقال - مثال می زند. - راغب اصفهانی ، - 577 :1389 طریحی عقل را در لغت عرب به معنی حبس و منع می داند و در این باره می نویسد : وقتی در مورد انسان به کار می رود ، به معنای کسی است که نفس خویش را حبس کرده و آن را از هوی و هوس باز می دارد و به انسانی که زبان خود را از سخن گفتن منع کند ، گفته می شود که زبان خود را عقال کرده است. - طریحی ، 

آقای مصطفوی بر این عقیده است که » اصل عقل یعنی تشخیص صلاح و فساد مادی و معنوی در زندگی و سپس حبس و نگه داشتن نفس بر آن. - مصطفوی ، - 196 :1430 می توان گفت آن چه از این اقوال و کتاب های لغت دیگر به دست می آید این است که معنای اصلی و اولیه ماده عقل » حبس ، منع و بستن « است . عقلی که در این نوشتار مورد نظر است ، عقل انسانی یا همان قوه ای از قوای نفسانی انسان است که در برابر قوه خیال ، وهم و حس قرار دارد . قوه ای که انسان به یاری آن از آن چه شایسته دانستن یا عمل کردن است آگاه می شود. به دیگر سخن این همان عقل بشری است که به عالی ترین مراتب ادراک ، قادر به درک کلیات است . از نظر مدرکاتش دو نوع است : گاهی » هست و نیست « و گاهی » باید ها و نباید ها « را درک می کند.

به صورت اول ، عقل نظری و به قسم دوم عقل عملی گویند . گرچه دانشمندان علوم گوناگون ، معانی مختلف و متعدد دیگری نیز برای آن بیان کرده اند ؛ اما این اختلاف در معنا به حقیقت آن باز نمی گردد ؛ غالب معانی بر اساس مراتب و مراحل عقل است . آنان گرچه در مراحل و مراتب عقل ، متفق القول نیستند , اما همه آنها بر این باورند که عقل ابزار شناخت و امتیاز انسانیت و عاملی برای درک حق از باطل و خیر از شر است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید