بخشی از مقاله

چکیده

آثار ادبی به جای مانده از شاعران و نویسندگان، به مثابهی گنجینههای سرشاری هستند که محقّقان امروز را به طرز معیشت، تفکّر، آیین و رسوم، دین، تحوّلات سیاسی و اجتماعی هر قومی در طول حیات خویش آشنا میسازد. شاعران در مقام پرچمدارانهر قوم و ملّتی همواره نشان مجد و عظمت و عواطف و آرزوهای ملّت خویش را بر دوش کشیده و این موضوعات را در مضامینی ناب و دلکش عرضه داشتهاند. از میان موضوعات مختلفی که شاعران در میان سخنان خود بدان پرداختهاند، یکی هم مبحث اعتراض است. با آنکه در گذشته بسیاریاز شاعران، شعر را ابزاری برای تکدّی و کسب معیشت قرار دادهبودند و به ناگزیر هنر خویش را در پای درباریان، قربانی میکردند؛ با این حال عدّهای نیز به عکسالعمل در مقابل نابسامانهای جامعه و فساد دربار و حتّی تعلّل ورزی مدیحه طلبان در اعطای صله، میپرداختند. نابسامانیهای اجتماعی که بیشتر حاصل تهاجم بیگانگان و حاکمان نالایق در ایران بودهاست؛ بیشترین تأثیر را در ایجاد ادبیات اعتراض در این کشور داشتهاست. آثار ادبی نویسندگان و شاعران ما هیچگاه از عنصر اعتراض خالی نبودهاست و شاعران همواره بزرگترین پرچمدار مبارزه با نابسامانیها بودهاند.

واژگان کلیدی: اعتراض- ادبیات فارسی- شعر اجتماعی- کارکرد اعتراض

مقدمه

در ادبیات فارسی ما بخش اعظمی از سرودهی شاعران به مدح سلاطین و وزرای آنان و حتّی علما و دانشمندان اختصاص دارد. اینگونه اشعار به دلیل عاری بودن از حقیقت، همیشه نزد خردمندان هر عصر و حتّی خود شاعران مدیحهپرداز هم مورد قبول واقع نشده است و اگر صلههای گران امرا و درباریان نبود، شاید کمتر شاعری به خود اجازه می داد، »وهریگ درّ لفظ دری را« به پای چنین خوکانی بریزد. در مقابل ادبیات ستایشگر و مدیحهای، هرجا شاعران از وضعیت حاکم بر جامعه ناراضی بودند وعامّهی مردم را در معرض آسیبهای ناشی از اوضاع نابسامان، میدیدند، تیغ زبان را به شرنگ اعتراض، آلوده و به سوی ظلم و بیعدالتی و تمامی بیمهریهایی که بر شاعر و همنوعانش تحمیل میشد؛ نشانه میرفتند. در این زمان گویی شعر آنها از ضمیر و زبان همهی انسانهای تحت ظلم، بیان میگشت و تازیانهای بود که بر گردهی عاملین شرایط نامطلوب اجتماعی نواخته میشد.

به نظر میرسد شعرهایی که با محتوای اعتراض سروده میشدند، بسیار از سویعامّهی مردم استقبال میشد؛ هرچند که شاید خود شاعران معترض چندان از چنین موهبتی برخوردار نبودند، چرا که سخن آنان بنیاد حکومتها و سردمداران جور را نشانه میگرفت و کمترین تاوان برای آنان آوارگی و دربهدری بوده است. با اینحال ادبیات اعتراض بخش عظیمی از درونمایههای شعر فارسی را به خود اختصاص داده است و در دورههای مختلف شعر فارسی به شیوه های متفاوت بدان پرداختهشده است. از سوی دیگر ادبیات اعتراض نسبت به سایر گونههای شعر به واقعیّت نزدیکتر است و به خوبی میتوان با مطالعهی آنها به واقعیّات سیاسی و اجتماعی هر عصری پیبرد. در میان شعرا و صاحبنظران ایرانی در دوران بعد از اسلام، بیشتر از همه، شعرا و نویسندگان صوفی مسلک در پناه آزادی نسبی و احترامی که در بین عموم طبقات داشتند، پرده از اوضاع اجتماعی عصر خویش برمیداشتند و طرز عمل و رفتار طبقات مختلف را توصیف و در مواردی به روش آنان، اعتراض و انتقاد میکردند.

پیشینهی تحقیق

علیرغم آنکه تحقیقات و پژوهشهای گستردهای در حوزهی ادبیات فارسی انجام شده است؛ با اینحال نوشتار قابل ملاحظهای در زمینهی موضوع این مقاله نگارش نیافته و هیچگونه اثری که نتایج آن را تحت تأثیر قراردهد، انجام نشده است. چون تبیین مفهوم اعتراض و جنبههای مختلف آن و بررسی عوامل پیدایش انتقاد در ادبیات از اهداف اصلی این نوشتار است، به منظور پرهیز از تکرار در پژوهش، مطالعهی آثار تدوین شده در خصوص این موضوع چه به لحاظ لغوی و چه از نظرصطلاحیا حائز اهمّیّت است.

شاید در مجموعه آثار منتشر شده در خصوص شاعران و شیوههای سخنوری آنان، کمتر به موضوع اعتراض و جایگاه آن در ادبیات پرداخته شدهاست. با این حال یکی از درونمایههای اصلی ادبیات منثور و منظوم ما در ادوار مختلف شعر فارسی، اعتراض است. در کتب و مقالاتی که در زمینه ی طنز در ادبیات ایران نگاشتهشدهاست، ارتباط دوسویهی بین طنز و انتقاد اجتماعی ترسیم شده و طنز را ادبیترین شکل اعتراض و اعتراضی که به هنرتبدیل شده است؛ قلمداد کردهاند.

آثاری که به موضوع طنز، هجو یا هزل پرداخته است؛ بیگمان از نگرش انتقادی و جایگاه آن در ادبیات فارسی سخن به میان آمده است. موضوعات فوق - طنز، هجو و هزل - که حاصل نوعی واکنش منفی شاعر در مقابل شرایط موجود بوده است، را میتوان تلقّی اعتراضآمیز شاعران از اوضاع و شخصیّت های اجتماعی هر عصری دانست و بدین جهت یافته های نویسندگان دیگر، که در خصوص زمینه های طنزآمیز سخن شاعران، نوشته شدهاست؛ میتواند چارچوبی برای هدایت بخشی از یافته های این مقاله باشد، هر چند نگاه این پژوهش به مقولهی اعتراض، فراتر از طنز، هجو و هزل است. نگاه این تحقیق به موضوع اعتراض، جمع آوری علل ایجاد فکر معترض و نمونه های ادب اعتراض تا قرن هشتم هجری است. همچنین به پیامدهای ناشی از این لحن ادبی برای جامعه، شاعر و تغییرات حاصل از این فکر در اجتماع پرداخته شده و به نظر میرسد نوشتهای با این محتوا و شیوهی کار در حال حاضر موجود نیست.

ادبیات و نقداوضاع اجتماعی

نقد اوضاع زمانه، در دیوان بسیاری از شاعران به چشم میخورد. تأثیر آشوب های سیاسی و اجتماعی زمان، نه تنها به رواج موضوع شکوه و اعتراض در شعر و ادبیات کمک کرد، بلکه در تحوّل و تغییر ساختار آن نیز بی تأثیر نبوده است. به همین دلیل در این بخش به دنبال یافتن مفهوم اعتراض و پیدایش آن در ادبیات فارسی به صورت اعم و سیر تاریخی این مفهوم در ادبیات به صورت اخص هستیم. ادبیات اعتراض، حاصل روشنفکری طبقهای از اجتماع است که، خود را پرچمدار مبارزهی با بیعدالتیها در هر عصر میدانند. حملهی اقوام بیگانه به ایران، سرنوشت شومی را برای آب و خاک و مردمان آن رقم زد. ادبیات نیز، تصویر جانکاهی از عواقب این هجمههای وحشتناک را ارائه میدهد، چرا که فرهنگ و ادب ایران نیز از این هجومهای ویرانگر در امان نماند.همهی زوایای زندگی مردم در این زمانها به گونهای تحتالشّعاع فرهنگ بیگانه قرار میگرفت، به گونهایکه، اعتراض کمترین نمود برخورد با این مسخشدگی محسوب میگردد.شاید اعتراض به نوعی نقد اوضاع جامعهای باشد که شاعر در آن میزیستهاست؛ با اینحال دامنه ی آن را میتوان فراتر از مسائل سیاسی و اجتماعی دانست. نگاه ما به موضوع اعتراض در این مقاله گستردهتر از نقد اوضاع اجتماعی است.

تعریف و مصادیق اعتراض

آنچه در این پژوهش به عنوان ادب اعتراض از آن یاد میکنیم، به کار گیری شعر و قدرت شاعری در اعتراض و نکوهش است، نکوهش آنچه جامعهی هر عصری سزاوار آن ست؛نی یعنی نکوهش حکّام و سلاطین جائر و ستمگر، شاعران شعر فروش، علما و اندیشمندان متظاهر دین به دنیا فروش، مردمان دنیاپرستی کهبرای دستیابی به چند روزی عیش مادّی پیرو سلاطین ستمگر شدهاند. در نگاه اوّل به موضوع »اعتراض «، خواننده با سه مفهوم»اعتراض«،معترِض»و« معترَض« مواجه خواهد شد. بنابراین لازم است این سه مفهوم به صورت جداگانه بررسیگردد. با مراجعه به فرهنگها و لغتنامهها، صرفاً معانیای از قبیل، »خرده گرفتن، انگشت بر حرف نهادن، ایراد گرفتن، تعریض کردن، واخواست و واخواهی - «معین، 278 :1387 نقاضت، - ،» مخالفت، تعرّض، مقابلی، ردّ، عدم قبول، ایراد، نکتهگیری و عیب جویی - « دهخدا، ذیل واژهی اعتراض، - 1378، را برای واژهی اعتراض بیان کردهاند.

در روانشناسی، اعتراض را همان»قدرت و توانایی »نهگفتن« و برخورد مؤثّر باسلطهجویی - «اسمیت، - 41 :1388، تلقّی کردهاند. همچنین روانشناسان معتقدند که»فقر فرهنگی، اعتقادی و اقتصادی سبب رفتار نادرست انسان با انسان می گردد و مهمترین برخوردهای نادرست انسان با انسان برخورد ظالمانه و مظلومانه و سلطهجویانه و تحت سلطه است - «همان: - 7آسیب. جدّی هجوم بیگانگان به ایران، همین رفتارهای سلطهجویانه و در عین حال برخورد نامناسب حکمرانان با مردم و در نهایت سبب فقر فرهنگی و اقتصادی در ایران بود و همین کفایت میکرد تا زمینهساز اعتراض بخشی از افراد جامعه به این طرز تلقّی نگرشها باشد.

در این تحقیق هدف ما از اعتراض هرگونه نارضایتی است که شاعر به عنوان معترِض از مضامین و موضوعاتی سیاسی و اجتماعی و حتّی مبانی فلسفی  انسانشناسی و گاهی خداشناسی، داشته است. معترَض این مقاله نیز از امیر تا وزیر و از عامی تا عالم و زاهد، همهکس و همهچیز را در برمیگیرد. بارزترین معترَض ما، اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر شاعران است، که از آسیب پسلرزه های هجوم اقوام مهاجم، در امان نمانده ودچار نابسامانی و هرج و مرج شدهبود. امّا معترِض این پژوهش در معنای عام تمامی نویسندگان و شاعرانی هستند که رسالت اعتراض رادر ادبیات فارسی در طول تاریخ بر عهده داشتهاند، با تازیانهی نقد و اعتراض به نابرابریهای جامعهی عصر خود تاختهاند.

ابزارهای بیانی اعتراض

گاهی اعتراض در جامعه به ظورمن مخالفت با یک رفتار، با خشونت و حتّی مقابله ی خونین مبارزان یک قوم صورت میگیرد و برای به دستآوردن آزادی و آزادگی چه بسیار کسانی که جان در طبق اخلاص نهادند و اعتراض آنان از شعار به عمل انجامید و بدینگونه ابزار مؤثّر آنان در اعتراض، برخورد فیزیکی و مسلّحانه بوده است. امّا با شرایط خاص اجتماعی و سیاسی در جامعه به دلیل تخدیر تودّهی مردم، همیشه شرایط برای مبارزهی عملی و مسلّحانه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید