بخشی از مقاله

چکیده

فرهنگ و تمدن اسلام مجموعه باورها و ارزشهای اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفتند. فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در منطقه وسیعی از جهان به وجود آورد. مسلمانان از نیمه دوم قرن دوم هجری تا اواسط قرن هشتم - در حدود شش قرن - رهبری علمی جهان را در دست داشتند. علم کلام، دانش و مهارتی دینپژوهی است که با کمک متون اسلامی به استخراج و تنظیم و تبیین معارف و مفاهیم اعتقادی میپردازد، آنها را بر اساس روشها و رویکردهای مختلف درون و بروندینی، اثبات و توجیه میکند و به اعتراضها و شبهات مخالفان اعتقادی پاسخ میدهد با توجه به جایگاه فرهنگ و اهمیت علم ودانش درجهان اسلام که ناشی از تعالیم این مکتب آسمانی است و وجوداحادیث و روایات بی شماری از رسول اکرم - ص - و ائمه - ع - ، علم و دانش در تمدن اسلامی جایگاه رفیعی دارد.

مقاله حاضر پژوهشی است که به جایگاه فرهنگ در دانش کلام اسلامی پرداخته است. با نگاهی گذرا به منابع تفکر اسلامی یعنی قرآن کریم و احادیث حضرت رسول - ص - می توان دریافت که خداوند و اولیای او پیوسته ، نه فقط مومنان ، بلکه کافران و مشرکان و حتی پیروان دیگر ادیان را بر خردمندی و بکارگیری عقل دعوت می کند. روش تحقیق در این پژوهش مبتنی بر داده ها و اطلاعات پراکنده گردآوری شده در منابع و مأخذ اصلی و تجزیه و تحلیل داده ها به شیوه ی کتابخانه ای بوده است، به این نتیجه دست یافت که مسلمانان به تأسی از رهنمودهای دین اسلام به شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلام پرداخته اند.

واژه های کلیدی: فرهنگ و تمدن اسلامی، علم ودانش، کلام اسلامی و ارزشهای اسلامی 

مقدمه:

طبیعتاً موضوع جایگاه فرهنگ در دانش کلام اسلامی و ارتباط بین این دو بسیار حائز اهمیت است. فرهنگ یک محیط زیست عینی است که بشر برای خودش ایجاد میکند. بنابراین ویژگی فرهنگ و تمدناین است که اولاً عینی است و تجسد و نماد و نمود دارد. ثانیاً با یک غرض ایجاد شده و ثالثاً بشر آن را ایجاد کرده و به همین دلیل، تغییرپذیر است و فراز و فرود دارد.غرض بشر برای ایجاد تمدن، قاعدتاً تحققِ فرآیند نیاز و ارضای آن است. در واقع بشر میخواهد که نیازهای اصلی و تعریفشدهاش تحقق عمومی پیدا کند، ارضاء شود و به علاوه در ارضای نیاز، توسعه پیدا کند. این یک چرخه است: نیازهای بشر ارضاء میشود؛ در بستر آن، نیازهای جدید تولید میشود؛ فرهنگ و تمدن دوباره گسترش پیدا میکند و به همین ترتیب، فرآیند نیاز به ارضاء گسترش مییابد.

اتفاقاً همین جا مفهوم توسعه - از نظر غربیها - و پیشرفت - از نظر ما - پیدا میشود. پیشرفت از نظر ما این است که فرد و جامعه روزبهروز در مقیاس گستردهتر و متنوعتر و عمیقتری نیاز الهی خود را در زیست ایندنیایی پاسخیافته ببینند. طبیعتاً همهی این نیازها بر محور تکامل و تعالی تجمیع میشود و به نسبت موضوعاتی که ما در زندگی خود با آنها روبهرو هستیم، تنوع پیدا میکند.پس تمدن را این طور معنا میکنیم: روابط، نمادها، نمودها و محصولاتی که بشر ایجاد کرده تا به وسیلهی آنها نیازش را مرتفع کند. از طرف دیگر، سؤال اینجاست که دانش چیست؟ با دیدگاه معرفتشناسانه، علم - دانش - یعنی اطلاعات، گزارهها و مفاهیم. این معنای علم در اینجا موضوع بحث ما نیست. مراد ما از علم، دانش کلاسهبندیشده است؛ یعنی یک نظام نظریهای است که مبنا، بنا، مسئله، غایت، روش، معادله و کمیت دارد.

در واقع کمیتپذیر و - حتی - آزمونپذیر است.تمدنسازی سه رکن دارد: دانش، ساختار و محصول. یعنی آن فرهنگی میتواند ادعای تمدنسازی کند که قدرت تولید محصول دارد؛ یعنی میتواند نیازهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، فردی، اجتماعی و گروهی را در قالب محصولات متنوع پاسخ گوید. در واقع باید تبدیل به مصنوعی شود که نیاز ما را ارضاء میکند. این مصنوع محصول روابط مختلفی است، خواه روابط فیزیکی - مانند کارخانهای که این لیوان را یا هر محصول دیگری را تولید کرده - و خواه روابط انسانی. پس برای این کار احتیاج به ساختارهایی داریم. به این ترتیب، این محصولات از دل ساختارهایی که در جامعه شکل گرفتهاند - و میگیرند - بیرون میآید. از طرف دیگر، آنچه امکان طراحی، بقا و بهینهسازی ساختارها را فراهم میکند، دانش است.دانش به ما میگوید که چه ساختاری متناسب با چه محصولی است و چه محصولی متناسب با چه نیازی است.

دانش همچنین به ما میگوید که چه تمدنی متناسب با چه فرهنگی است. همهی این نورافکنیها به وسیلهی دانش اتفاق میافتد. پس رابطهی علم و تمدن مشخص شد. اکنون دربارهی قید »اسلامی« توضیح خواهیم داد. منظور از تمدن اسلامی، علم اسلامی و رابطهی بین فرهنگ و تمدن اسلامی چیست؟ این دو در یک کلمه به هم میرسند و آن این است که این علم و این تمدن در خدمت تحقق ارزشها، بینشها و آرمانهای اسلامی است.در واقع باید از انتها به ابتدا برسیم. یعنی بپرسیم که این تمدن و علم برای چه هدفی است؟ در اینجا ملاک »اسلامیت« را وارد میکنیم و سپس سازوکار لازم برای رعایت کردن این معیار را در تمدنسازی و تولید علم بیان میکنیم. با این کار، اسلامیت را تعریف کرده و چگونگی تحقق آن را توضیح دادهایم . به بیان سادهتر، در پاسخ به سؤال فوق، میگوییم که ما میخواهیم سبک زندگی اسلامی داشته باشیم؛ اسلام را در عمل فردی و اجتماعی محقق

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید