بخشی از مقاله
چکیده
آبراهام مازلو - 1908-1970م - ،را رهبر معنوی مکتب روانشناسی انسان گرایانه به شمار آورده اند. هرچند بسیاری از پژوهندگان به بحث و بررسی آرای وی پرداخته اند، ولی درخصوص جایگاه معنویت، تجارب اوج و دین در اندیشه های این نظریه پرداز روانشناسی، پژوهش جداگانه ای انجام نشده است؛ گویی اندیشه های مازلو دراین باره جدی گرفته نشده است.در این مقاله نگارندگان می کوشند تا پس از نگاهی اجمالی به رویکرد انسان گرایی، آرا و نظریه های روان شناسی آبراهام مازلو در مورد دین و اندیشه های دینی و معنویت را گزارش کنند.
هدف این پژوهش، شناساندن این آموزه مازلو است که معنوی بودن، جزئی از ذات انسان می باشد و انسان به طورطبیعی، دینی است.در نگاه مازلو معنویت همانند دیگر نیازهای طبیعی انسان است که عدم ارضای آن به روان پریشی ها، افسردگی ها و بحران روانی می انجامد. براساس این نیاز، دین به معنای عام - معنویت گرایی - در طول تاریخ همواره محور اصلی فرهنگ های بشری بوده است. افزون بر آن، مازلو معتقداست در همه انسان ها استعداد رسیدن به تجارب اوج وجود دارد و بنیان گذاران ادیان در مرتبه والایی ازاین تجربه بهره مند بوده و آن را شکوفا کرده اند. ریشه و کارکرد اولیه ادیان نهادینه، انتقال احوال عرفانی این بزرگان به دیگران است.
مقدمه
برخی از روان شناسان معاصرمانند پاراگامنت 10و مارتین سلیگمن11تأکید کرده اند که توجه به مسائل معنوی می تواند موجب پیشگیری از بسیاری از اختلالات روانی شود .این روان شناسان برای اصلاح رفتارها، علاوه بر ابعادجسمانی، روحی و اجتماعی اصل دیگری به نام »معنویت«12 مطرح می کنند .به باور آنان سلامت روانی فرد و جامعه در گرو شناخت صحیح از دین و معنویت پایدار خواهد بود.الکینز13وهمکاران معنویت را چنین تعریف می کنند:»معنویت به معنای طریقه زندگی یاروشی برای تجربه کردن است.
این حالت باهوشیاری - consciousness - ،نسبت به بعدفرامادی جهان پدیدمی آیدوارزش های مذهبی،اجتماعی وانسانی آن را مشخص می کند.این ارزش ها به دیگران وطبیعت ویابه هرچیزی که فردنتیجه نهایی وصول قلمدادمی کند،اطلاق می شود.«بشر امروز در صدد است تا خود را از بحران های دست و پا گیر روزمره زندگی رهایی دهد و درمحضر آموزگارانی بنشیند که توانسته اند به ژرفای جهان و نماد و نهان انسان نگاهی ازسر بصیرت داشته باشند.