بخشی از مقاله
چکیده
بحث خسارتها ی معنوی از جمله مسائلی است که بیشتر مردم گریبان گیر آن هستند و به صورت های مختلفی مانند جنبه جسمانی، روحی و درنهایت شخصیّتی فرد بروز می نماید. این واژه معمولاًمترادف با ضرر معنوی در فقه وحقوق می باشد لذ ااز آنجا که در بسیاری موارد آثار زیان بار صدمه بر روح و روان شخص، شخصیّت و اعتبار اجتماعی و سرمایه معنوی، احساسات و عواطف، رنج و ناراحتی جسمی و روحی از دست دادن عضو بدنی، یا از کار افتادگی دائم آن و مانند آن به مراتب بیشتر از خسارتهای مالی است و گاهی منجر به خسارتهای بزرگتر در اجتماع میشود جبران این خسارتهابه نحو مناسب از اولویّت و اهمیّت بیشتری برخوردار است. و عدالت و انصاف و منطق حقوقی و حکم عقل ایجاب مینماید که جبران این قبیل خسارتها مورد توجه جدّی قرار گیرد و در ضرورت و امکان جبران نسبی آن تردید نباید داشت.
مقدمه
خسارت معنوی یکی از مهّم ترین اقسام خسارت میباشد و همان طور که در فصل های پیشین به تفصیل گفته شد و دلایل گوناگونی نیز اقامه شد این نوع خسارت نیز مشمول این قاعدهی کلی است که »هر نوع خسارت نامشروع و نامتعارف باید توسط عامل ایجاد آن جبران گردد و هیچ ضرری بدون جبران باقی نماند.« بر این اساس، در صورتی هکتمام شرایط و ارکان مسئولّیت مدنی وجود داشته باشد، زیان دیده حق خواهد داشت جبران تمام زیانهای مالی یا معنوی خود را از عامل زیان بخواهد و او ملزم به جبران زیانی است که به بار آورده است.
از آنجا که در بسیاری موارد آثار زیان بار صدمه بر روح و روان شخص، شخصیّت و اعتبار اجتماعی و سرمایه معنوی، احساسات و عواطف، رنج و ناراحتی جسمی و روحی از دست دادن عضو بدنی، یا از کار افتادگی دائم آن و مانند آن به مراتب بیشتر از خسارتهای مالی است و گاهی منجر به خسارتهای بزرگتر در اجتماع میشود جبران این خسارتها به نحو مناسبازاولویّت و اهمیّت بیشتری برخوردار است. و عدالت و انصاف و منطق حقوقی و حکم عقل ایجاب مینماید که جبران این قبیل خسارتها مورد توجه جدّی قرار گیرد و در ضرورت و امکان جبران نسبی آن تردید نباید داشت.
با وجود این، به دلیل ماهیّت غیر مادّی و نامحسوس این نوع خسارت و عدم امکان ارزیابی و تعیین میزان دقیق آن و فقدان یک ملاک و ضابطه مشخص برای سنجش میزان خسارت و ارتباط مستقیم با شخصیّت و جایگاه اجتماعی اشخاص و ارزش اجتماعی و کم سابقه بودن جبران مادّی این خسارتها، تمایل به مطالبه خسارت و جبران مالی این نوع خسارتها کمتر وجود داشته و اجرای قاعده ی کلی جبران خسارت در مورد خسارتهای معنوی با تردید روبرو شده است. در این باره از لحاظ نظری سه دیدگاه مختلف مطرح شده که هر یک از آنها نظام حقوقی کشورهای مختلف را در خصوص جبران خسارت معنوی تحت تأثیر قرار داده است.
خسارت معنوی در اصطلاح
خسارت معنوی اصطلاح شایع و در عین حال پر ابهامی است که تعیین مصادیق و ترسیم دقیق قلمروآن کار آسانی نیست زیرا با اینکه در متون قانونی متعدد بکار رفته است و در نوشته ها وتألیفات حقوق دانان مورد توجه و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است اما در هیچ یک از این متون مزبور تعریفی از خسارت معنوی به عمل نیامده است و حقوق دانان هم در تعریف آن وحدت نظر ندارند - شاید دلیلش ماهیّت غیر مالی داشتن این واژه و با امور مادّی قابل جبران نبودن، باشد - .
البته در بعضی مواد قانونی به ذکر پاره ای از عناصر مهم تشکیل دهنده خسارت معنوی اشاره شده است. مثلاً درصدر ماده 8قانون مسئولیّت مدنی آمده است »: کسی که در اثر تصدیقات یا انتشارات مخالف واقع به حیثیت یا اعتبارات یا موقعیت دیگری زیان وارد آورد مسئول جبران آن است یا در ماده 10 همین قانون آمده است کسی که به حیثیت و اعتبارات شخصی یا خانوادگی او لطمه ای وارد شود ، می تواند از کسی که لطمه وارد آورده است جبران زیان مادّی یا معنوی خود را بخواهد پس زمانی که یک ضرر و زیانی به متعلّقات یک انسان دیگری - چه متعلّقات مالی و چه متعلّقات غیر مالی - وارد آید خسارت معنوی می گویند.
جایگاه خسارت در فقه
در کتب فقهای پیشین از خسارت معنوی به طور مستقل به هیچ وجه تعریفی نیامده است ولی عنوان ضرر در موارد و مصادیق خسارت به صورت مطلق بکار رفته است و همین طور در کتب فقهی متأخرین هم مفهوم خسارت توسط واژه ضرر بیان شده است . وقتی به آثار فقها رجوع می نماییم میینیمب که خسارت در معانیی مثل صدمه جانی وارد کردن به خود و دیگری اعمّ از ضرب، جرح ، قتل ، تجاوز به حیثیت دیگران و خود، اتلاف، ناقص کردن اموال دیگران و خود، جلوگیری از ایجاد نفعی که مقتضی وجود آن حاصل شده باشد استعمال شده است.
مثلاً مرحوم موسی خوانساری در تقریرات درس میرزای نائینی می نویسد »: ضرر عبارت است از فوت آنچه که انسان آنرا دارا است ، اعم از اینکه نفس باشد یا عرض یا مال یا جوارح. پس چنانچه مال کسی یا عضوی از اعضای او به جهت اتلاف یا تلف ناقص شود یا شخص بمیرد یا به عرض او لطمه وارد آید در این صورت می گویند ضرر به او وارد آمده است - . - 2 مرحوم میرزا حسن بجنوردی هم در تعریف ضرر می نویسد »: ضرر در تفاهم عرف ، نقص مالی یا آبرویی یا جانی یاهر چیز دیگر است که درباره ی بُعدی از ابعاد وجود شخص باشد، به شرط آنکه مقتضی قریب آن تحقق یافته باشد - - 3مرحوم بجنوردی در این تعریف ضرر را مفهوم عرفی تلقی نموده است به این معنا که عرف ، نقص در مال یا آبرو یا جان را ضرر می داند.
مرحوم ملاّ احمد نراقی هم ضرر رااینگونه تعریف می نماید:» ضرر خلاف نفع است چنانچه ضرر مالی باشد به حکم عرف و لغت به معنای تلف چیزی از مال خود شخص یا از مال فرد دیگری است بدون آنکه منفعت یا عوضی در ازای آن داده شده باشد . اعم از اینکه مال تلف شده، عینی باشد یا منفعت؛وچنان چه ضرر مربوط به فعل باشد به معنای تلف چیزی از مال خود یا از مال دیگر می باشد. به عبارت دیگر ، ضرر به معنای این است که چیزی از اعیان یا منافع بدون عوض از دست کس بیرون برود - . - 4 هرچنددرتعریف فقط یک نوع از خسارت ذکر شده ولی به علت اینکه حکم عرف را مرجع احراز تحقّق عنوان ضرروردهآ دارای اهمیّت می باشد.
پس همانطور که ملاحظه شد فقه ما،سلب حیات فرد،ازدست دادن سلامتی جسم،نقص دراموال،فوت منفعت مسلّم،ازبین رفتن حیثیت واعتبارشخص،لطمه به عواطف شخصی،خانوادگی،ملی،مذهبی فرد واز دست دادن هر گونه سرمایه ودارایی وحقی که شخص واجد آن بوده واز آن بهره مند بوده است یا اقتضای بهره مندی آن در نزد عرف وجود دارد،خسارت وضرر به شمار می آورد.
جایگاه خسارت در حقوق
خود واژه خسارت تعریف قانونی ندارد بعضی حقوق دانان درصدد این بودند که از آن تعریف منطقی ارائه نمایند و با این وجود زمانی که خسارت معنوی که یک مرکب وصفی است و از دو واژه "خسارت" و "معنوی" ایجاد شده است ، را تعریف می نمایند هر کدام از تعاریف یک ضعفی دارد و جامع و مانع نیستند. و تنها کاری که حقوق دانان ، توانستند انجام دهند این بوده است که ذهن مخاطب را بر مفهوم خسارت معنوی نزدیک نمایند یعنی با الفاظی که در تعاریف آورده اند این ویژگی را ایجاد نمودند یعنی تعریف لفظی نمودند نه تعریف حقیقی . از جمله آن تعاریف می توان به موارد ذیل اشاره نمود:مؤلّف ترمینولوژی حقوق آورده است که » ضرری که به آبرو و شرف متضرر و یا یکی از اقارب او وارد می شودمثلاً.« براثر افشای راز مریض به حیثیت او لطمه وارد می شود ، که این خسارت طبق قانون مسئولیّت مدنی مصوب 1339 قابل مطالبه است واضح6 است که این تعریف فقط صنف خاصّی از افراد خسارت معنوی است نه همه آنها پس جامعیّت لازم را ندارد.
یکی دیگر از اساتید حقوق آورده است که » ضرر معنوی عبارت است از جریحه دار کردن و لطمه زدن به بعضی از ارزشها که جنبه معنوی دارند - . - 7 مرحوم شهیدی از اساتید دیگر حقوق ماست که در تعریف خسارت معنوی می نویسد: ضرر» معنوی یعنی خسارت وارد بر متعلّقات غیر مالی انسان ، نظیر روان ، آبرو وجسم؛ خسارات معنوی که می توان وارد کننده آنرا محکوم به جبران کرد عبارت است از خسارت وارد برحیثیت یا اعتبار و خسارات وارد بر جسم ، روح و آزادی و به تعبیر ماده یک ق. م. م هر حق دیگر - . - 8
دیدگاه های مختلف در جبران خسارت معنوی
دیدگاههای مختلف در مورد امکان جبران خسارت معنوی سه دیدگاه مختلف وجود دارد که هر یک بر نظام حقوقی پارهای از کشورها تأثیر گذاشته است . گروهی از حقوق دانان بر این باورند که خسارت معنوی تحت هیچ شرایطی قابل جبران نیست و برخی کشورها نیز از همین عقیده پیروی نموده و این نوع خسارت را به طور کلی قابل جبران نمیدانند.کشورهای تابع حقوق سوسیالیست از جمله؛ اتحاد جماهیر شوروی سابق، چین، دانمارک از جملهی این گروه کشورها محسوب میشوند.
البته برخی تصریح نمودهاند که از طریق مالی قابل جبران نیست ولی از راههای دیگری که جنبه غیرمالی و عاطفی دارد میتوان زمینه خشنودی و جلب رضایت زیان دیده را فراهم ساخت گروه دیگری از حقوق دانان با استدلال های کم و بیش شبیه گروه اول بر این عقیده هستند که باید بین انواع مختلف خسارت معنوی تفاوت گذاشت برخی از آنها به حکم قانونی و برحسب ماهیّت خود مثل خسارت های وارد بر جسم که جنبه حیثیتی دارند قابل جبران هستند و برخی دیگر قابل جبران نیستند چرا که در قانون مجوّزی برای جبران این خسارت ها دیده نمیشود و یا آنکه از لحاظ ماهیّت به گونهای هستند که نمیتوان آنها را از طریق مالی جبران نمود مثل صدمه بر احساسات و عواطف و تمایلات روحی. این گروه برخی خسارتهایمعنوی را در شرایط خاصّی قابل جبران میدانند.
در مقابل این دو گروه، اکثرفقها وحقوق دانان بر این باور هستند که خسارتهای معنوی نیز از مصادیق خسارت هستند و همان گونه که هر خسارت نامشروع و غیر متعارفی باید بوسیلهی عامل آن جبران گردد این خسارتها نیز باید جبران شوند و هدف از جبران خسارت نیز دادن معادل یا فراهم کردن شرایطی است که تا حدود زیادی آثار زیان سابق را از میان برداشته یا تخفیف دهد و همان گونه که در خسارتهای مالی امکان برگرداندن وضع به حالت پیشین و جبران صد در صد نیست در خسارتهای معنوی هم جبران به طور نسبی صورت میگیرد و نباید به بهانه این که جبران کامل میسور نیست از اصل جبران خسارت غافل ماند.
ادلّه مخالفان جبران خسارت معنوی
دلایل مورد استناد کسانی که خسارت معنوی را به طور کلی قابل جبران نمیدانند و مابین انواع مختلف خسارت معنوی در خصوص امکان جبران خسارت تفاوت میگذارند به شرح زیر است:
-1از لحاظ نظری امکان جبران زیانهای معنوی به هیچ نحو وجود ندارد چرا که این نوع خسارتها غیر مالی و نامحسوس اند و هیچ ارتباط و سنخیّتی با امور مادّی ندارد تا بتوان آنرا ارزشگذاری و جبران مالی نمود . چگونه ممکن است رنج جان کاه مادری که عزیز خود را از دست داده یا حیثّیت انسان آبرومند و شریفی که بر باد رفته یا درد و رنج شخصی که در اثر زخم و جراحت و قطع عضو و فلج شدن بدن در ناراحتی دائمی به سر میبرد یا افسردگی و اضطراب روحی دختری که هتک حرمت شده و دهها نمونه از این قبیل صدمات را در یک طرف کفه ترازو گذاشت و در کفه دیگر آن مقدار معیّنی پول برای جبران و تعادل آن قرار داد. پرداخت پول نمیتواند خسارت معنوی را جبران یا اثر آن را از بین برد یا موجب فراموشی آن شود چرا که این دو دارای دو ماهیّت جداگانه با ملاک و ارزشهای متفاوت هستند و قابل ارزیابی و برقراری تعادل با یکدیگر نمیباشند. از سوی دیگر وسیله دیگری نیز برای جبران این نوع خسارت در اختیار نیست.
2از- لحاظ عملی و فنّی تعیین غرامت و تقویم میزان خسارت معنوی امری فوقالعاده دقیق و مشکل است. چرا که این خسارتها جنبه مادّی ندارند تا امکان ارزیابی و سنجش آنها به طریق مالی باشد. و به دلیل فقدان یک ضابطهی عینی در تقویم آنها دادگاه ناچار است میزان خسارت را بر حسب عواملی چون درجه تقصیر عامل زیان و یا تشخیص خود تعیین نماید و این امر حداقل از دو جهت با اشکال مواجه است. از سویی اگر در تعیین میزان خسارت، تقصیر عامل نقش تعیین کننده داشته باشد چه بسا در مورد بسیار اندک که درجه تقصیر عامل سنگین است خسارت زیادی تعیین شود و در مورد دیگری که زیان بسیار زیاد ولی میزان تقصیر بسیار کم است خسارت کمتری تعیین شود که با اصل عدالت و انصاف و نیز اصل جبران سارتخ و هدفی که قواعد مسئولّیت مدنی تعقیب مینمایند منافات دارد.