بخشی از مقاله

چکیده

طبیعت و مظاهر آن از دیرباز در آثار ادبی و هنری، ظهور و حضوری چشم گیر داشته است؛ اما نویسندگان و شاعران رمانتیک در آثار خود به طبیعت و پدیده های آن نگاهی تازه داشته اند. »جبران« نویسنده معاصر لبنانی همانند دیگر نویسندگان بزرگ مکتب رمانتیک، در آثار خود از طبیعت به عنوان یکی از عناصری که میتواند التیام بخش دردهای انسان معاصر باشد، بسیار بهره برده است. شاعر و نویسنده فارسی زبان، »نیما یوشیج«، با دید گاه عاطفی به توصیف پدیدههای طبیعی پرداخته است؛ هردو به تمجید و تعریف از زندگی روستایی در برابر زندگی شهری پرداخته و دلسردی خویش را از زندگی شهری بیان کردهاند و با اعتقاد به زنده بودن طبیعت و اجزای آن از صنایع ادبی مانند تشخیص در تصویرگری پدیده های طبیعی استفاده نمودهاند.

به طور خلاصه باید گفت: طبیعت در آثار هردو زنده، زیبا و پویاست. دیدگاه نیما در به کار گیری طبیعت، بیان مسائل و مشکلات اجتماعی روز است؛ یعنی هدف او از" موج "در اشعار خود، حرکت خود جوش مردم علیه استبداد، تیرگی و ظلم است؛ یعنی نیما با بیان هر پدیده طبیعی که بیان می کند یکی از مسائل و مشکلات جامعه را به تصویر می کشد و جبران نیز از طبیعت به عنوان ابزاری مناسب نه فقط برای تصویرپردازی بلکه برای بیان نمادین احوال رسسسسوزگار و نیز نوع انسان بهره برده است. پژوهش حاضر کوششی تطبیقی است در بیان وجوه تشابه و تفاوت دیدگاه دو شاعر و ادیب نامی: جبران خلیل جبران و نیما یوشیج در مورد طبیعت.

مقدمه

طبیعت در طول تاریخ در اندیشهها و آثار نویسندگان و شاعران بزرگ جایگاه ویژهای داشته است و این شاعران و نویسندگان با داشتن دیدگاهها و اندیشههای متفاوت با طبیعت رو به رو گشته و در آثار خود طبیعت را آن گونه که درک کردهاند، توصیف نمودهاند. در بین مکاتب، مکتب رمانتیسم به طبیعت اهمیت ویژهای بخشیده است و نویسندگان رمانتیک با دیدگاه عاطفی و احساسی با طبیعت و پدیدههای آن مواجه شدهاند. این ویزگی در کشورهای گوناگون مشترک بوده است.

در بین ادیبان عرب که گرایش رمانتیکی داشتهاند این تمایل به طبیعت و توصیف پدیدههای آن رواج یافته است که از جمله این ادیبان و نویسندگان میتوان جبران خلیل جبران، شاعر و نقاش بزرگ لبنانی را نام برد که طبیعت را از موضوعات اصلی آثار خود قرار داده و عواطف خود را نسبت به طبیعت ابراز نموده است؛ او طبیعت را مثل انسان زنده و پویا میداند؛ صفات انسانی را به اونسبت میدهد، و از بخشش زمین سخن به میان میآورد و همه را به مهرورزی با طبیعت دعوت میکند.

طبیعت در آثار او جایگاه والایی دارد و این طبیعت زیبا سرشار از حرکت و نشاط میباشد. از سوی دیگر نیما شاعر نوگرای معاصر زبان فارسی هم طبیعت زادگاه خویش را در آثار خود با هنرمندی تمام به تصویر کشیده است. نیما طبیعت اطرافش را به دقت میبیند و به تمام از آن لذت میبرد درست مانند آدمی که برای اولین بار با زیبایی و شکوه چشم اندازی دلربا روبه رو شده باشد، محو تماشای آن میشود؛ با طبیعت خلوت میکند تا آن را با تمام وجود درک کند. این زیبایی و عظمت را در قالب واژگان زیبا و زلال به دیگران نیز انتقال میدهد. در این نوشتار برآنیم برانیم تا با تکیه بر منابعی مثل مجموعه کامل جبران خلیل جبران و دیوان کامل نیما و ... به سوالاتی دست بیدا کنیم.

-1 تصویر طبیعت در اشعار دو شاعر چگونه است؟

-2  آیا هردو شاعر اشتراکاتی هم با هم دارند، وجوه اشتراک آنها چیست؟

-3 آیا این دو. شاعر از یکدیگر متأثر هستند؟

ما به بررسی شباهتها و تفاوتهای دیدگاه دو ادیب نسبت به طبیعت بپردازیم.

جبران خلیل جبران

جبران خلیل جبران در ششم ژانویه سال 1883م در خانواده مارونی از طبقه متوسط در البشری، ناحیهای کوهستانی در لبنان زاده شد - کاظم حطیط، . - 437 :1987 پدرش پیش از آن که به قمار روی آورد، خوارو بار فروش بود. مادرش از ازدواج اولش پسری به نام پیتر داشت. جبران و مادرش رابطه ای نزدیک و صمیمی داشتند و همین رابطه، کشش هنری جبران را تقویت میکرد. دو خواهر به نام ماریانه و سلطانه بودند. پدرش در سال 1895 به زندان افتاد، و آنها برای گریز از فقر به آمریکا رفتند و در بوستون مقیم شدند. جبران در آن جا امکانات تحصیل برایش فراهم شد و در دوازده سالگی استعداد خود را در زبان انگلیسی و نقاشی آشکار کرد.

در سال 1897م به خاطر تکمیل تحصیلات عربی به لبنان بازگشت تا در بیروت به تحصیل در دبیرستان الحکمه بپردازد. در سال 1902م به بوستون بازگشت و دوستی عاشقانه ای را با ژوزفین پیبادی بر قرار کرد - خالد، . - 17 :1983 همان سال به فاصله چند ماه سلطانه خواهرش و بعد مادرش و بعد از فاصله کوتاهی پیتر برادرش را به علت بیماری از دست داد. بعد از چندی جهت فراگیری نقاشی به پاریس رفت وپس از دو سال به بوستون برگشت. او اولین کارش یعنی » دیوانه « را آغاز کرد و ماری هاسکل نقش ویراستار را برای آثارش داشت. در سال 1912م به نیویورک رفت و تنها رمان بلند عربی اش با نام » الأجنحه المتکسره - « بالهای شکسته - به عربی منتشر ساخت و فرهنگستان ادبیات عرب را با جمعی از شاعران عرب تشکیل داد.

در همان سال میان او و می زیاده، نویسنده لبنانی ساکن مصر یک رابطه ادبی و عاشقانه آغاز شد، این دو یکدیگر را فقط از طریق مکاتبات خویش که بیش از بیست سال به طول انجامید، می شناختند و باوجود این به یکرنگی و درک نادری از یکدیگر دست یافتند که فقط مرگ جبران آن را از هم گسیخت. او بعد از چاپ کتاب »آلهه الأرض« در بیمارستان نیویورک درگذشت. پیکر او را به زادگاه خویش باز گرداندند و در زیر زمین صومعه "ماراسه کیس" در بشری جای دادند - جبران خلیل جبران، - 18 :1382 از آثار او می توان الموسیقی، عرائس المروج، الأرواح المتمرده، الأجنحه المتکسره، المواکب، النبی، یسوع بن الانسان، الهه الأرض و ... را نام برد.

نیما یوشیج

علی اسفندیاری - نیما یوشیج - فرزند خان زادهای به نام ابراهیم در سال 1274ه.ش در یوش از روستاهای نور مازندران به دنیا آمد - صدری و دیگران، . - 737 :1383 پدرش با کشاورزی و دامداری زندگی را میگذراند و نیما از همان کودکی تا سن دوازده سالگی با چرا گاهها و کوهستانها و در واقع طبیعت زنده الفت داشت و در بین چادر نشینان و قبایل کوهستانی آنجا به سر برد. نیما میگوید: زندگی من در بین شبانان و ایلخیبانان گذشت، که به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق و قشلاق میکنند و شب بالای کوه دور آتش جمع میشوند - آتشی، . - 11 :1382 آثار این آشنایی را در منظومه "افسانه" - 1301 - و بسیاری دیگر از اشعار او میتوان دید . ملای یوش به او خواندن و نوشتن را آموخت.

سپس نیما به تهران آمد و در سال 1296 ه.ش در بیست سالگی موفق به دریافت تصدیق نامه از مدرسه سن لوئی شد و این پایان تحصیلات رسمی اوست. و در آن مدرسه ادبیات، زبان فرانسه و نقاشی آموخت - طاهباز، . - 19 :1375 نظام وفا، استاد ادبیات و از شاعران کهن گرا او را به خط شعر و شاعری انداخت و در حاشیه یکی از اشعار او نوشت: روح ادبی شما قابل تعالی و تکامل است و من مدرسه را به داشتن چنین فرزندی چون شما تبریک میگویم. نیما منظومه افسانه را به این شاعر ارمغان کرده است. در سال 1300ه.ش نام خود را به نیما یوشیج تغییر داد و در بهار 1305ه.ش پدر نیما بدرود حیات گفت و نیما عهده دار کارهای خانواده پدری شد.

در همین سال با عالیه جهانگیر از خانواده میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل ازدواج کرد، بعد از تولد پسرش شراگیم به آستارا رفت و در مدرسه حکیم نظامی شروع به تدریس کرد و در سال 1311 ه.ش به تهران آمد و از آن جا به مازندران رفت و سرگرم سر و سامان دادن به کارهای خانواده پدری شد - جنتی علائی، بی تا: . - 20 او در آنجا مقالاتش را به چاپ رساند و مشغول کارهای دولتی شد، در اداره کل انطباعات و انتشارات وزارت فرهنگ شروع به کار کرد و در 13 دی ماه 1338ه.ش پس از کسالت و بیماری ممتددار فانی را وداع گفت و بدون سر و صدا و غریبه وار در زادگاه خود به خاک سپرده شد - دستغیب، 7 :1385و. - 9 از مهمترین آثار او میتوان قصه رنگ پریده، افسانه، خانواده سرباز، مانلی، ماخ اولا، شعر من، مرقد آقا و ... را میتوان نام برد - ترابی، - 11 :1375

طبیعت و مکتب ادبی رمانتیسم

نگاه به طبیعت در مکتب رمانتیسم و تعامل با آن تفاوت اساسی با مکتب کلاسیک دارد. درادبیات کلاسیک طبیعت به عنوان یک ماشین که خداوند آن را طراحی کرده و انسان به عنوان حاکم بر آن، در نظر گرفته میشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید