بخشی از مقاله
چکیده
مقاله حاضر سعی بر آن دارد تا به روش شیوه توصیفی - تحلیلی، به بررسی تطبیقی زیباشناسی مضامین مشترک بهاریه سرایی در شعر جبران خلیل جبران و سهراب سپهری بپردازد. در بهاریه های جبران خلیل جبران و سهراب سپهری مضامین مشترک فراوانی دیده می شود. اما هر یک از آنها نگاه متفاوتی نسبت به همتای خویش در پرداختن به عناصر طبیعت دارند. به عنوان مثال اگر چه حضور گنجشک به عنوان یکی از عناصر جاندار طبیعت در آثار منظوم و منثور دو ادیب مذکور از بسامد یکسانی برخوردار است؛ اما نوع نگاه هریک از آنها به این پرنده متمایز از دیگری جلوه می نماید.
ذکر گنجشک در شعر جبران همراه با قفس و اسارت است حال آنکه گنجشک در شعر سپهری همراه با ذکر درختان جنگل و پرواز و آسمان قرین گشته است. در شعر این دو شاعر فصل های سال نیز حضور پررنگ و کارآمدی دارند. اما زاویه دید هر یک از این دو شاعر نسبت به دیگری متغیر است. در شعر جبران فصل بهار حضور کم رمقی در قیاس با سایر فصل های سال دارد. در مقابل سپهری همه فصل ها به ویژه بهار را به طرز قابل توجهی بازتاب داده است. در شعر این دو ادیب آرایه های ادبی مشترک فراوانی همچون استعاره، تشبیه، رمز و مردم نمایی رصد گردید. هر دو شاعر طبیعت را رمزی برای رسیدن به معبود پنداشته اند و طبیعت را نیز به سعادت و خوشبختی تشبیه کرده اند.
-1 مقدمه
از دیرباز در ادبیات »شعر و نثر« تمامی ملل »ایرانی، عرب، «...، وصف طبیعت جایگاه ویژه ای داشته است. و ادیبان و شاعران در آثار خود، »به وصف زیبایی های طبیعت پرداخته اند: از بهار و خزان، از دمیدن آفتاب و فروافتادن پرده ی شب و جلوه گری ستارگان، از نقش و نگار بهار یا رنگ آمیزی خزان، توصیف های بدیع گسترده اند و به نحوی مشاعر و انفعالات روح خود را بیرون ریخته و یا از تخیلات و آرزوهای خود دم زده اند..«
وصف طبیعت در شعر عربی از روزگاران بسیار دور وجود داشته است؛ هر چند که این طبیعت در شعر جاهلی، طبیعتی نبوده است ، که احساس راحتی و اطمینان را به شاعر منتقل سازد، بلکه زندگی بسیار سخت و طاقت فرسایی را بر او تحمیل می کرده، از این رو وصف طبیعت موضوعی خاص و قائم به ذات برای شاعر جاهلی نبوده و در حقیقت شاعر جاهلی در این دوره مانند تماشاگری است ، که از کنار طبیعت می گذرد.
- ابراهیمی کاوری، 10 :1387 و. - 9 اما در دوره های اموی و عباسی، به ویژه در قرن های دوم و سوم، عرب با تمدن های جدید و فرهنگ شهرنشینی آشنا می شود. طبیعت اطراف او، طبیعتی زیبا است و تأثیر دست های انسان هنرپرور در آن به وضوح مشاهده می شود؛ دستی که قصرها به پا می دارد، برکه ها و باغ ها می پروراند و آن را میدانی برای خوشگذرانی و آسایش خویش قرار می دهد.
اما این نگاه تازه پس از مدتی در قرن های بعد به تکرار و دوباره کاری می انجامد؛ شعر معاصر عرب نیز همانند شعر معاصر فارسی، در رویکرد به طبیعت »البته جدای از کلاسیک های معاصر، مانند ادیب الممالک فراهانی و ملک الشعرای بهار در شعر فارسی و محمود سامی البارودی و معروف الرصافی در شعر عربی که تحت تأثیر شعر قدیم، شعر می سرودند«، تحت تأثیر مکتب های ادبی غرب به ویژه رمانتیک ها و سمبولیست ها و ناتوریست ها قرار دارد؛ که می توان نمونه های مشابهی در این دو ادبیات مشاهده کرد. - همان: . - 10 این پژوهش در پی بررسی تطبیقی آرایه های ادبی در بهاریه های جبران و سپهری بر اساس مکتب تطبیقی آمریکا است. تا از این رهگذر به کنکاش در مضامین مشترک و آرایه های به کار گرفته شده در شعر آنها بپردازد، زیرا هر دو شاعر در به کارگیری آرایه های ادبی صاحب ذوق بوده و آرایه های ماندگاری در اشعار خویش به ویژه بهاریه ها به یادگار باقی گذاشته اند.