بخشی از مقاله
چکیده
شاهنامه حکیم فردوسی، شاهکاری است که یکی از راز های ماندگاری آن، رمزی و نمادین بودن آن است؛ این ویژگی چندانCاهمیت داشته که برخی شاهنامه را آبشخور عارفان دانسته و معتقدند که عرفان از شاهنامه آغاز شده است. اگر از منظر عرفان و با دیدی عارفانه به شاهنامه بنگریم، خواهیم دید که در سراسر آن، جدال سالک با نفس خویش و کوشش برای رهایی از جسم و دنیا نمود یافته است. در عرفان، هر سالک مبتدی، دچار ضعف هایی است و هرچه بیشتر طی طریق میکند، کاملتر و نیرومندتر خواهد شد. در شاهنامه نیز این طی طریق به خوبی نمایان است؛ در آغاز، سالک مبتدی در لباس جمشید، ظهور می یابد و چون هنوز گرفتار تعلقات دنیوی است، نفس اماره بر او مسلط شده و شکست می خورد. این جدال با نفس، همچنانCادامه می یابد تا دیگر بار سالک در این راه گام برداشته و این بار در لباس رستم، سهراب نفس را شکست می دهد؛ پس از شکست نفس اماره، نفس مطمئنه رستم - سیاوش - فرصت ظهور می یابد و سالک طریق آن را می پروراند. بعد از این مرحله، رستم یک سالک کامل و یک پیر است که می تواند دیگر سالکان را راهنمایی کند؛ چنانکه بیژن را از چاه گیتی نجات داده و به عالم مینو راهنمایی می کند. در پژوهش حاضر، با بررسی چند داستان شاخص شاهنامه، این سلوک عارفانه و جدال با نفس در شاهنامه نشان داده شده است. ذکر رویدادهایی بدون دلایل عقلی و منطقی و همچنین کنش های ناپسند و اهریمنی شخصیتهایی چون ضحاک و سهراب، از جمله دلایلی هستند که می توان آنها را نماد نفس اماره دانست.
واژگان کلیدی: شاهنامه، عرفان، نفس، رستم، انسان کامل.
.1 مقدمه
شاهنامه حکیم فردوسی از جمله شاهکارها و آثاری است که این ظرفیت و گنجایش را دارد تا از جنبههای گوناگونی بررسی شود و با نگاه های مختلف و حتی به ظاهر متفاوت، خوانده شود. یکی از این دیدگاه ها خوانش و قرائت عرفانی از شاهنامه و داستان های شاهنامه است؛ یعنی توجه به پیوندی که فراتر از شاهنامه، در حماسه و عرفان وجود دارد. تعیین هدف حماسه و عرفان، پیوند آن دو را بیشتر آشکار می کند؛ هدف و اساس حماسه، تلاش انسان برای رسیدن به تکامل و راه درست زندگی است و این یعنی همان سالک طریقت و انسان کامل در عرفان. شاید بتوان گفت مهم ترین و عالی ترین موضوع مشترک این دو قلمرو، انسان و سیر تکاملی اوست که در بسیاری موارد از طریق مطابقت آثار این دو حوزه، نقاط مشترک فراوانی را مییابیم. داستانهای اساطیری شاهنامه، حال و هوای عرفانی دارند و آدمی را به تزکیه باطن، رستن از آز و گرویدن به نیکی دعوت میکنند، به گونهای که میتوان همه این داستان ها را به دلیل حالت نمادین و محتوای سرشار از عرفان، عارفانه بشمار آورد. از جمله دلایل دیگر این برداشت عارفانه، نگاه فراوطنی و دور از تعصبی است که در شاهنامه سایه افکنده است؛ چنانکه در عرفان نیز این نگاه فراوطنی و به دور از تعصب، وجود دارد.
بی گمان، محدودیت مسئله تحقیق، به شناخت بهتر و بررسی دقیق تر مسئله می انجامد؛ از همینروی، در پژوهش حاضر، بیشتر وارد جزئیات پیوند حماسه - شاهنامه - و عرفان شده و با دید جزئیتر و دقیقتری، یکی از مفاهیم عرفانی در شاهنامه را بررسی کنیم. این مسئله جزئی و البته مهم، تجلی نفس و مراتب آن در شاهنامه فردوسی است. بسیاری از داستان های شاهنامه، ژرف ساختی عرفانی داشته و تأویل پذیرند؛ در این داستانها، سالک یا سالکانی حضور دارند که در لباس پهلوان یا شاهنشاه با نفس خویش در ستیز هستند. تعدادی از شخصیت های شاهنامه را می توان به نفس تأویل کرد؛ مسئله اصلی پژوهش حاضر، جستجوی چند شخصیت شاخص در این زمینه است. همچنین در پی عواملی هستیم که منجر به تأویل پذیری هر یک از این شخصیت ها شده است. هرچند در این زمینه تلاش هایی صورت گرفته است، اما هنوز هم پژوهش های بیشتری را می طلبد تا این نوع نگرش به شاهنامه و به حماسه را به ایرانیان و خوانندگان آن بشناساند و آنان را علاقهمند سازد.
.2 پیشینه تحقیق
قرائت عارفانه و تأویل رمزی و نمادین شاهنامه نخستین بار از سوی شیخ اشراق -سهروردی- انجام گرفت. او حماسه ملی ایران -شاهنامه - را تجلی گاه تفسیرهای ماورایی میداند و برداشتی ذهنی و صوفیانه از شاهنامه دارد. در آثار صوفیانه مثلاً در قصاید سنایی غزنوی نیز گاهی از داستانهای شاهنامه تأویلهای عارفانه شده و گاهی اعمال آنان با جدال و مبارزه با نفس که مهم ترین کار عارف و صوفی است، مقایسه گردیدهاست. سنایی در ماجرای رستم و دیو سپید، تصویر غلبه سالک عارف را بر نفس اماره و جنبه حیوانی وجود خود می بیند و اشاره او بدین داستان
ناشی از چنین برداشتی است:
آن سیه کاری که رستم کرد با دیو سپید خطبه دیوان دیگر بود و نقش کیمیا
تا برون ناری جگر از سینه دیو سپید چشم کورانه نبینی روشنی زان توتیا - سنایی، - 42 :1362
عطار نیشابوری نیز شاعر عارفی است که در آثار خود به شخصیت ها و داستان های شاهنامه، رنگ و بوی عرفانی می بخشد. از این پس، محققان و نویسندگان بسیاری با بهرهگیری از نظریات این بزرگان، از دریچه عرفان به شاهنامه نگرسته اند و هریک -البته با تفاوت هایی در زاویه دید- آثاری را خلق کرده اند. آثار بسیاری در زمینه پیوند حماسه و عرفان از سوی محققان انجام گرفته است که برخی از آنها با تحقیق حاضر مرتبط هستند. هرچند در هیچ یک از این آثار به صورت مستقل و مجزا به نفس پرداخته نشده است، اما اشاره هایی در ضمن مطالب دیگر به این مسئله داشتهاند. در ادامه به منظور روشن سازی پیشینه تحقیق، این آثار را معرفی میکنیم:
از نخستین این پژوهش ها رمز و داستان های رمزی در ادب فارسی - پورنامداریان، - 1368 است؛ این کتاب در واقع تفسیر و تحلیل داستان هایی عرفانی- فلسفی از ابوعلی سینا و سهروردی است که در ضمن آن، به تأویل و تفسیر داستان های شاهنامه نیز اشاره می کند. حسین رزمجو نیز در انسان آرمانی و کامل در ادبیات حماسی و عرفانی فارسی - 1368 - تحقیقات ارزشمندی در این حوزه انجام داده و زمینه کار را برای پژوهش گران بعدی آماده کرده است. اثر دیگر، کتاب شاهنامه آبشخور عارفان - محمودی بختیاری، - 1377 است که مؤلف، آن را در پنج بخش تألیف کرده است؛ او در این اثر، تفسیرهایی عرفانی از شاهنامه به دست داده و در بخش پایانی، چند داستان شاهنامه را از این منظر بررسی کرده است. وی همچنین در ضمن این کتاب، از پایان نامه خود با عنوان »شاهنامه و عرفان« نیز یاد میکند که ظاهراً اقدام به چاپ آن نکرده است و تنها فهرست مطالب آن را ذکر میکند. مایههای دینی و عرفانی در شاهنامه فردوسی - گودرزی، - 1380
نیز از دیگر آثاری است که به شاهنامه از این منظر نگریسته است. ماندانا هاشمی نیز در کتاب تجلی عرفان در داستان های شاخص شاهنامه - 1384 - به این مسئله پرداخته و از داستانهایی چون زال و رودابه، رستم و سهراب، سیاوش و کیخسرو، تأویلی عرفانی به دست می دهد. عرفان در شاهنامه - قائم پناه، - 1387 اثری است که در این زمینه جزو آثار برجسته به شمار می آید؛ قائم پناه در این کتاب با استناد به نظریه هرمنوتیک، قرائتی عرفانی از چند داستان شاهنامه دارد. عرفان در شاهنامه - داستان های ضحاک و بیژن و منیژه - - 1390 - ، نیز اثر دیگری است از قائم پناه که به دو داستان ضحاک و بیژن و منیژه پرداختهاست. از فراسوی حماسه تا بلندای عرفان - کرامتی مقدم، - 1393نیز که اخیراً به چاپ رسیده است و مؤلف در این اثر به صورت جامع تر و مفصل تر به حماسه و عرفان و پیوند این دو پرداخته است؛ وی با بهره گیری از تحقیقات پیشین، اشتراک مفاهیم حماسی و عرفانی را به خوبی نشان داده و شاهد مثالهای زیادی از متون مختلف ذکر میکند.
نویسندگان مقالات نیز کم و بیش به موضوع عرفان در شاهنامه پرداخته اند؛ از آن جمله مقاله » تفسیری دیگر از داستان بیژن و منیژه« - حاجیان نژاد، جعفری، - 1390 که تفسیری عرفانی از داستان بیژن و منیژه ارائه میدهد . در »پیوند اسطوره و عرفان؛ برداشت های عرفانی سهروردی از شاهنامه فردوسی« - نورایی، - 1392 نیز همانطور که از نام آن بر می آید، برداشت های سهروردی از شاهنامه، مورد بررسی قرار گرفته است. مقاله دیگر با نام »پیوند ادب و سیاست؛ سیاست و عرفان در شاهنامه« - امینی، - 1388 که در آن از سه تیره فکری در شاهنامه سخن می رود؛ تیره فکری شاهنامه یی یا رستمی، تیره گشتاسبی و تیره عرفانی. مؤلف معتقد است که اندیشه عرفانی یک خواستگاه خود را از شاهنامه گرفته است .
همدانی نیز در مقالهای تحت عنوان »حماسه، اسطوره و تجربه عرفانی؛ خوانش سهروردی از شاهنامه - 1388 - « نگاه تأویلی سهروردی به عناصر و مؤلفه های شاهنامه را نشان داده است. »داستان رستم و سهراب و مرگ رستم از منظر عرفان - 1384 - «، »داستان رستم و اسفندیار از منظر عرفان1385 - « - ، » داستان جمشید از منظر عرفان - 1385 - « از یداالله قائم پناه است که بعدها مجموعه این مقالات را در کتاب عرفان در شاهنامه - - 1387 به چاپ رسانید. عباس کیمنش، در مقالهای تحت عنوان »پیوند حماسه با عرفان - 1379 - « به برخی از وجوه مشترک این دو حوزه پرداخته و شاهد مثال هایی از شاهنامه فردوسی ذکر میکند. هر یک از این پژوهشها، بخشهایی از عرفان موجود در شاهنامه را نشان داده اند و اغلب به علت گستره تحقیق، به برخی مفاهیم به صورت گذرا اشاره کرده اند . در پژوهش حاضر، با بهره گیری از آثار فوق، تجلی نفس را در چند داستان شاخص شاهنامه - داستان های جمشید، ضحاک، رستم و سهراب، سیاوش، بیژن و منیژه و رستم و اسفندیار - جستجو کرده و مراتب آن را در قالب شخصیت های داستان ها نشان می دهیم تا از این طریق بتوانیم نمایی از سیر و سلوک انسان کامل و مراحل مبارزه با نفس را در شاهنامه نشان دهیم.