بخشی از مقاله

چکیده

اگر بخواهیم چند کلید واژه در مثنوی مولانا را برشماریم، بیتردیدفْسنَ و خصوصاً نفس امّاره یکی از ناگزیرترین آنها خواهد بود. مولانا بهعنوان یک مصلح اجتماعی همچون سایر عرفای سَ لَف و خَلَف خویش یکی از محوریترین دغدغهها در آثارش را مراتب،درجات و اطوار نفس میخواند. وی در مثنوی بهعنوان یک اثر تعلیمی، ضمن پرداختن به بسیاری از مقولات اخلاقی، درصدد آشنا کردن و آگاه نمودن مریدان و سالکان با کنشها و نمودهای مختلف نفس نیز برآمده است. لذا برای آگاهیبخشی به مخاطب و تقریب به ذهنشان نفسْ را به مصادیق و مفاهیمی چون؛ دزد، جادوگر، زاغ، سگ، اژدها، بت، دوزخ، فرعون و... تشبیه میکند.

این پژوهش بااستفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با بهرهمندی از منابع کتابخانهای و مقالات پژوهشی، جلوههای تشبیهی نفس امّاره در مثنوی مولانا را احصا و بررسی نموده و به این نتیجه رسیده است که مولانا به دلیل اهمیّت بازشناسی چهرههای گوناگون نفس امّاره و مخاطرات مترتّب بر عدم شناخت صحیح آن، با زبان ساده و در عین حال عمیق و اثرگذار خود تجلیّات نفس را دقیقاً رصد کرده تا مبادا رهروان طریق الیاالله، مفتون ظواهر هموار ودلفریب آن شوند و به ورطهی سقوط اخلاقی و اعتقادی درافتند.

کلید واژهها: مثنوی، مولانا، نفس،نفس امّاره، تشبیه.

1 .مقدّمه

نفس از جمله مقولاتی است که فصلها و با بهای فراوان و در عین حال متعدّدی از کتب و رسالات اندیشمندان و علمای اخلاق، فقه، فلسفه و عرفان و... را به خود اختصاص داده است. درازدامنی و گستردگی و کنش و نمودهای آن و نیز منشأ اثر بردن در نیّات، گفتار و رفتار آدمی بهعنوان محور، مقصد و مقصود تمامی خلقت، موجب تکرار فراوان و بسامد بایلا این مفهوم در کتب مقدّس و خصوصاً قرآن کریم گشته است. با دقت در آموزههای کتاب مقدّس مکتب انسانساز اسلام، درمییابیم که به بهانههای مختلف از نفس و ویژگیهای آن سخن به میانمدهآ است و عمدتاً و غالباً منظور و مراد از نفس، نفس امّاره است - فؤاد عبدالباقی، 1372، ذیل ماده نفس - . همانگونه که خداوند متعال در آیهی 53 سورهییوسف از زبان این پیامبر صدّیقشخطرناکی، آن را متذکّر میشود و شرط در امان ماندن از وساوس آن را رحم و حمایت خداوند میشمرد: وَ» ماأُبَرّئُ نَفسی إنﱠ النفْسَبِالسﱡوءامّارةٌ إلّا ما رَحِمَ ربّی.«

.1-1 نفس در لغت و اصطلاح

تهانوی در کشاف اصطلاحات فنون ذیل کلمهی نفس میگوید: ثمﱠ» النفس الاماره تسمی بها باعتبار ما یاتیها من المقتضیات الطبيعیة الشهوانیه لانهماک فی اللذاتالحیوانیه و عدم المبالاة بالاوامر و النواهی« - تهانوی، . - 1967 به این دلیل بدان نفس امّاره گفته میشود که از اقتضائات طبیعت شهوانی ناشی میشود و همواره در جهت لذّات حیوانی میکوشد و به اوامر و نواهی توجهی ندارد. لذا انسان را وادار به کارهای زشت میکند و از همین روی به خاطر غلبهی حیوانیت بر روح انسانی، آن را نفس امّاره گویند - سجّادی، :1363 ذیل کلمهی نفس - .در کتاب وجوه قرآن نیز پس از برشمرده شدن 9 وجه برای کلمهی نفس و استشهاد به آیات قرآن کری،ممنظور نفس امّاره در قرآن کریم را نفسی میداند که به بدیها امر میکند - تفلیسی، . - 291 :1368سید علیاکبر قرشی نیز در مجلّد سوم کتاب قاموس قرآن در مطاوی ذکر معانی مختلف نفس میگوید: »منظور تمایلات نفسانی و خواهشهای وجود انسان و غرائز او باشد که با اختیاری که داده شده میتواند آنها را در مسیر حق یا باطل قرار دهد...« - قرشی، . - 95 :1372

1.-2تأمّلی در مفهوم نفس از دیدگاه عرفا

مدّاقه در آثار منثور و منظوم عرفانی و بررسی دقیق آموزههای آنها نشان میدهد که عموماً بهواسطهی رویکرد عملی به عرفان و تصوّف، مواجههشان با این مقوله همسان است و هر یک به نوعی و با تعبیریمؤثّر درصدد آگاه کردن سالکان از خطرات نفس ولزوم مبارزه با آن برآمدهاند.هجویری در کشفالمحجوب ضمن برشمردن معانی مختلف نفس یادآور میشود که منظور صوفیان و عرفا هیچیک از این معانی نیست؛ امّ»محقّقان این طایفه را مراد از این لفظ هیچ از این جمله نباشد و اندر حقیقت آن موافقاند که منبع شرّ است و قاعده سوء« وی تنها راه مواجهه با این بلای عظیم و خانمانسوز را مخالفت با آن میداند: ...» پس مخالفت نفس، سرِ همه عبادتهاست و کمال همه مجاهدتها، و بنده جز بدان به حقّ راه نیابد؛ از آن که موافقت وی هلاک بنده است و مخالفت وی نجات بنده« - هجویری، . - 295 :1383

امام محمّد غزّالی نیز در کیمیای سعادت و در توضیح آیات 40 و 41 سورهی مبارکهی نازعات شرط بهشتی شدن را مخالفت عملی با هوای نفس بیان میکند: ..» و به بهشت کسی شود که هوای خویش را خلاف کند، نمیگوید آنکه بداند که هوا را خلاف میباید کرد« - غزالی، . - 297 : 1374در رسالهی قشیریه پس از اشاره به مظاهر نفس مانند: کبر، خشم، حسد و... و شرک خفیای که از آن برمیخیزد آمده است: ...» و معالجت اخلاق در ترک نفس و کسر آن تمامتر از گرسنگی و تشنگی کشیدنست و سفر و کارهای دیگر از مجاهدتها که قوت را کم کند و اگرچه آن از جمله ترک نفس بود« - قشیری، . - 132 : 1381

سنایی غزنوی نیز در مثنوی حديقة الحقیقه نفس را دزدی میداند که همواره درصدد سرقت خانهی دل است:    
دزد خانه است نفس حالی بین            زو نگهدار خانه دل و دین - سنایی، - 471 : 1360

عطّار نیز به کرّات نفس و نمودهای مختلف آن را در اشعار خود به تصویر میکشد و تا سالکان طریقت را با اشکال و اطوار گوناگونش بیشتر آشنا و آگاه سازد اما در عین حال معتقد است که مبارزه با نفس به دلیل همزادی و همراهی با ما کار بسیاردشواری است:    
ما همه در حکمِ نفس کافریم        در رونِد خویش کافر پروریم
کافریست این نفس نافرمان چنین       کشتن او کی بود آسان چنین - عطار، :1387 ب - 1993-4

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید