بخشی از مقاله

چکیده

داستان فریدون یکی از داستانهای مهم شاهنامه است. پادشاه و زیردستان، عناصر تشکیلدهنده این داستان، سازمانی رسمی را شکل میدهند که رفتارها و نگرشهای مختلفی از آنها در کنش با یکدیگر عرصه ظهور یافته است. پادشاه - فریدون - در این داستان در جایگاه مدیر واقع شده است. مجموعه کنشهای شاه و زیردستان را در این داستان میتوان با استفاده از دانش مدیریت ارزیابی کرد و مورد نقد قرار داد؛ زیرا ساختار این داستان دارای عناصر: مدیریت، زیردستان و سازمان است که مهمترین عناصر مورد توجه نظریهپردازان مدیریت است.

بنابراین در این مقاله کوشیده-ایم تا داستان فریدون را با توجه به نظریههای مدیریتی بررسی کنیم و نحوه مدیریت و تصمیمات مدیر - فریدون - و رفتارهای زیردستان وی - سلم، تور، ایرج - را مورد نقد و تحلیل قرار دهیم. نتایج این مقاله نشان میدهد با تصمیمگیری ناعادلانهای که فریدون گرفت و موجب احساس نابرابری و تعارض میان پسران خود شد، وی را نمیتوان رهبر کاردان و مدیر موفق اثربخش به شمار آورد.

کلیدواژهها: شاهنامه، داستان فریدون، مدیریت، زیردستان، رهبری.

مقدمه

فریدون در شاهنامه از پادشاهان شکوهمند معرفی شده است. »پس از جمشید بزرگترین پادشاه و پهلوان داستانی ایران در حماسه ملی ما فریدون است. او »یکی از دو سه نمونه برتر دادگری در شاهنامه است، چنانکه حتی برای سه پسرش طالب سه دختر است. ولی با همه دادگریش، مرتکب اشتباهی شد که زندگی سه پسرش را در آن نابود کرد. این اشتباه، تقسیم بد پادشاهی میان فرزندان بود. بنابر نظر هنری فایول1 که از دانشمندان مدیریت است، نظم چیزی جز قرار دادن افراد و اشیا در جای مناسب آنها نیست.

فریدون چون فرزندان را در جای مناسب خود قرار نداد نمیتواند عادل بوده باشد. او در شاهنامه پادشاهی فرهمند - کاریزماتیک - است و فردوسی از او بسیار به نیکی یاد کرده است؛ لیکن پایان کار وی به تراژدی میانجامد و با غمی جانگداز از دنیا میرود. با در نظر گرفتن حوادث اواخر حیات فریدون میتوان گفت او آنقدر هم که فردوسی درباره وی، داد سخن داده است، پادشاه موفق و کاردانی نیست. به نظر میرسد یکی از شاخصهای سنجش رفتار پادشاهان در شاهنامه و میزان کاردانی و موفقیت آنها، بهرهگیری از نظریههای نوین دانش مدیریت باشد که از ابتدای قرن بیستم میلادی به بعد توسط دانشمندان مختلف مطرح شدهاند؛ چرا که پادشاه، در داستانهای شاهنامه نقش یک مدیر را ایفا میکند و زیردستان وی، در ارتباط با یکدیگر نقشی سازمانی میپذیرند.

مدیر به عنوان مهمترین عضو هر سازمان وظایفی دارد که با انجام بهتر آنها میتواند سازمان را به اهداف خود برساند. این وظایف که از آنها با نام فرایند مدیریت تعبیر میشود عبارتند از: »برنامه-ریزی، سازماندهی، تصمیمگیری، رهبری، هدایت و کنترل.« - همان: - 5 در این مقاله میکوشیم تا با بررسی و تحلیل داستان فریدون با رویکرد دانش مدیریت، پاسخی برای پرسشهایی که به ذهن خواننده میآید بیابیم؛ پرسشهایی نظیر آنکه: فریدون در رهبری مملکت خود از چه سبک مدیریتی استفاده میکرد؟ روش تصمیمگیری او در امور مهم مملکت چگونه بود؟ آیا میتوان فریدون را رهبر موفق اثربخش به شمار آورد؟در ادامه به نقد داستان فریدون مبتنی بر بعضی از نظریات دانش مدیریت میپردازیم.

بحث

خلاصه داستان فریدون:فریدون پس از آنکه بر ضحاک پیروز شد، حکومت تشکیل داد. وی صاحب سه فرزندشد و بعداً آنها را سلم و تور و ایرج نامید. از این میان ایرج کوچکترین آنها بود. فریدون همواره میکوشید با عدالت با فرزندانش رفتار کند؛ بنابراین برای آنها سه دختر شاه یمن را که هر سه تنی و همسان بودند به همسری برگزید. وی سپس سرزمین خود را میان پسران بخش کرد؛ سرزمین روم را به سلم، توران و چین را به تور و ایران را به ایرج داد. ولی سلم و تور برادران بزرگتر از چنین تقسیمی ناراضی بودند و ایرج را کشتند. سرانجام فریدون با یاری منوچهر که نوه دختری ایرج بود، توانست سلم و تور را شکست دهد و به قتل برساند.

سازمان کاریزماتیک و علتهای کاریزما شدن فریدون

یکی از انواع سازمانهایی که ماکس وبر1 دانشمند آلمانی برشمرد، سازمان کاریزماتیک بود. »واژه کاریزما برای خصوصیت ویژه شخصیت یک فرد که به سبب همین ویژگی از افراد عادی جدا انگاشته میشود و به عنوان کسی که صاحب تواناییها یا خصوصیات فوق طبیعی یا فوق انسانی و یا لااقل استثنایی است به کار میرود.« - وبر، - 455 -454 : 1384 به عقیده وبر »منشأ اقتدار در سازمان کاریزماتیک، اعتقاد به وجود ویژگیهایی استثنایی در شخصیت رهبر است.

با نظر به اقبال عمومی ایرانیان به فریدون در آغاز کار و اعتقاد به فرهمندی او و انتساب به نژاد کیان، میتوان مطابق با این نظریه فریدون را پادشاهی کاریزماتیک دانست که از طرف مردم ایران به جای ضحاک ماردوش بر تخت نشست. همچنان که از سخن فروسی نیز پیداست در ایام پادشاهی وی بسیار بر مردم خوش گذشت و این خود میتواند باعث تشدید کاریزما شدن وی شده باشد.   فریدون به یاری همین چهره کاریزماتیک مدت پانصد سال بر ایران حکومت کرد. کاوه آهنگر با قیامی که بر ضد ضحاک به راه انداخت و باعث به تخت نشستن فریدون شد در به وجود آمدن چهره کاریزماتیک فریدون در میان مردم بیتأثیر نبود. مادر فریدون نیز در کاریزما شدن وی مؤثر بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید