بخشی از مقاله
چکیده
شاهنامه فردوسی، اثری حماسی- داستانی است. قدرت فردوسی در بیان مطالب به شیوه داستانی در تمامی این اثر مشهود است. یکی از جنبههای قابل پژوهش در این اثر حماسی، زیباییشناسی این داستانها است. علوم بلاغی از عناصر و عوامل مؤثر در ادبیات داستانی منظوم است و درشاهنامه نیز به گونهای شایسته در تنه داستانها قرار گرفته است.
فردوسی برای بیان داستان خود، عناصر زیبایی سخن و صنایع ادبی را به خوبی در خدمت داستان قرار میدهد. چگونگی استفاده از بدیع، بیان، نوع بهکارگیری صناعات ادبی در نای داستان و توجّه به دستور زبان داستان در ایجاد ارتباط هرچه بیشتر با خواننده، القای مفاهیم مورد نظر، عمق بخشیدن به ادراکات مخاطب و همسو کردن خواننده با داستان از مطالبی است که در این پژوهش به آن پرداخته شده است.
مقدمه
ادبیّات داستانی قدیمی ترین، رایج ترین و محبوب ترین نوع ادبی است که به شکل قصّه«»، »افسانه « و »داستان« بیان میشود. انسان حوادثی را که تجربه کرده یا برای او نقل شده استگاه، به صورت واقعی و گاهی آمیخته با تخیّل در قالب داستان بیان میکند و به این طریق فضایل و رذایل اخلاقی و تجربیّات خود را به دیگران انتقال میدهد. در مجموع »هر روایتی که جنبهخلّاقه آن بر دیگر جنبه هایش برتری داشته باشد، ادبیات داستانی نامیده می شود.« - ادبیات داستانی - 24 / در واقع میتوان ادبیّات داستانی را هنریترین نوع ادبیّاتمردمی نامید.
در مورد پیشینه داستان محققانی چون»کلوگ« و »شولز « ثابت کردهاند که سابقهی داستان گویی به یک میلیون سال پیش بر می گردد.
البته می توان برای نشان دادن پیشینه ی داستان پردازی به شیوه ی منسجم تر به قرن ششم میلادی اشاره کرد. البته آثار داستانیِ غیر ایرانی نخستین بار از سرزمین هند وارد ایران شد و عمدتاً در این قرن به دربار شاه ساسانی، خسرو انوشیروان، راه یافت.
از شیوه های بیان داستان ارائه آن در قالب نظم است که دشوارتر از نثر میباشد؛ زیرا محدودیت در انتخاب الفاظ به جهت رعایت وزن، ردیف، قافیه و الگوهای موسیقی، کارداستان پرداز را به مراتب سخت تر می نماید. در» گذشته تقریباً همه هنرهای ادبی، به شعر یا به قول شاعران به نظم بوده است. از دوره کلاسیک - عهد باستان در یونان و روم قدیم - تا دوره ی نئوکلاسیک اروپا - در انگلستان تا اوایل قرن - 18 نظم و زبان منظوم، تنها میداندار صحنه ادبیات بوده است.
از جمله عوامل وابسته به شعر، علوم بلاغی است که جزءِ لاینفک شعر به شمار میآید. بلاغت در زبان فارسی تکیه بر بلاغت در زبانعرب دارد که خود از بلاغت یونانی تأثیر گرفته است. در یونان ارسطو از پیشگامان مسائل بلاغی است. دو کتاب »الخطابه.« و »فن شعر ارسطو« بر بلاغت عربی بسیار تأثیر داشته است. پیشینه بلاغت فارسی از جمله علم بیان و معانی به قرن پنجم برمی گردد که اولین کتاب بلاغت فارسی نگاشته شد. اما آثار موجود در ادبیات فارسی نشان میدهد که شاعران فارسی زبان در نخستین ادوار شعر فارسی در اشعار خود از فنون بلاغت استفاده میکردندمصداق. این سخن اشعار شاعرانی چون رودکی، فرّخی، فردوسی و. . . است.
در ادبیات ایران منظومههای داستانی فراوانی وجود دارد که هر یک میتواند زمینه ساز پژوهش های متعددی باشد. در این میان داستان فرود شاهنامه اثری است که دارای قابلیت های زیادی جهت پژوهش است؛ از این رو این پژوهش با هدف تبیین زیباییهای آن به این داستان می پردازد. پیش از پرداختن به ظرایف لفظی این داستان، لازم است اشاره شود که درینا زمینه آثار متعدّدی وجود دارد؛ از جمله مهدی» محبّتی.«در بخشی از کتاب »پهلوان در بن بست« به گوشه هایی از زیباییهای لفظی داستان رستم و سهراب پرداخته است. همچنین »محمدرضا شفیعی کدکنی« قسمتی از اثر ارزشمند خود یعنی»صور خیال در شعر فارسی« را به بررسی و بیان گوشههایی از صور خیال در شاهنامه فردوسی اختصاص میدهد.
»سعید حمیدیان« نیز در بخش ششم کتاب»درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی« به بیان زیباییهای لفظی شاهنامه میپردازد. همچنین »محمد حنیف« در کتاب »قابلیت های نمایشی« اشاراتی در این زمینه دارد.
بحث و بررسی
هرقدر داستانپرداز در پردازش داستان خود مهارت داشته باشد و بتواند از عناصر داستاننویسی استفاده کند یعنی قادر باشد روابط علّی و معلولی پیرنگ را محکم کند یا در گره افکنی و گرهگشایی، ایجاد جدال و استفاده از گفتگو توانمند باشد اگر نتواند از کلام به بهترین شیوه استفاده کنددر، انتقال پیام موفّق نخواهد بود. چه بسا مفاهیم بلندی که به دلیل سستی کلام و نادرستی بیان از بین رفتهاند و خواننده نتوانسته است به خوبی آن را درک کند. »سبک، تدبیر و تمهیدی است که نویسنده در نوشتن به کار میگیرد. بدین معنی که انتخاب واژگان، ساختمان دستوری، زبان مجازی، تجانس حروف و دیگر الگوهای صوتی در ایجاد سبک دخیل هستند.
سبکروش، خاصّ نویسنده است که از طریق آن میتوان به تفکّر، قدرت بیان و نویسندگی او پی برد. سبک» در اصطلاح ادبیّات عبارت از روش خاصّ ادراک و بیان افکار به وسیله ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر است. سبک به یک اثر ادبی وجههی خاصّ خود را از لحاظ صورت و معنی القا می کند و آن نیز به نوبهی خویش وابسته به طرز تفکّر گوینده یا نویسنده دربارهی حقیقت است
در زبان یک نویسنده عوامل مختلفی تأثیرگذارند؛ از جمله ترکیب کلمات، کوتاهی و بلندی جملات، گزینش واژهها و رعایت اقتضای زمان در بهکارگیری آنها. زرافا می گوید: بیان» ارّابه ای است برای حمل یک رشته روابط انسانی که تنها وقتی که با زبان کلمات ادا میشوند واقعی هستند..
طرز بیان و روش خاص هر نویسنده او را از دیگر نویسندگان و شاعران متمایز می کند. هر نویسنده در عین داشتن سبکی شخصی از بعضی ویژگیهای سبکیِ دوره و عصر خود نیز پیروی می کند. یک اثر، تلفیقی از ویژگی های سبکی دورهی شاعر و ویژگی های فردی خود شاعر است. فردوسی از جمله شاعرانی است که سبکی خاص دارد و در عین حال از ویژگیهای دورهی خود نیز بهره می گیرد. به نظر می رسد فردوسی آگاهانه زبان قصه هایش را به گونه ای برگزیده است که بتواند بیشترین نفوذ و تأثیر را بر مخاطب داشته باشدفردوسی. تعهّد دارد تاحدّ امکان از زبان فارسی بهره بگیرد و تعبیرات تازه بسازد.
فردوسی در زبان از اطناب و ایجاز به مقتضای شرایط استفاده میکندامّا، این امر سبب نمیشود که معنی فدای لفظ گردد. حاکمی در این مورد معتقد است: فردوسی» هرگز معنی را فدای لفظ نکرده و اگر احیاناً در جایی صنعتی به کار بردهکاملاً، طبیعی به نظر میرسد.« - سخنرانیهای دومین دوره جلسات دربارهی شاهنامهی فردوسی - 76 / این پژوهش میکوشد به امور نحوی و چگونگی کاربرد علوم بلاغی بیان و بدیع در کلام بپردازد که در راستای داستان نویسی به کار رفتهاند و با دیگر عناصر داستان مجموعهای متشکّل و زیبا تشکیل میدهند.
در شاهنامه، ساختار نحوی جملات، طرز بیان، موسیقیکناری، موسیقی معنوی و.اهمّیّت.. ویژهای دارند. در این جا هدف، بررسی کلّ امور زبانی نیست بلکه هدف، ارائه نمونههایی از ویژگیهای زبان، بیان و ظرایف لفظی است که در بیان داستان، تأثیر ویژه ای دارند. » دو روش عمدهیفردوسی در زبان شاهنامه چنین بوده است که اوّلاً تا آن جا که ممکن است زبان را از حشو و زواید و تعلیقات بزداید و ثانیاً به سادگی و روشنی وخوش آهنگی. . . ] آن را[ بپیراید.
در بسیاری از موارد دیده میشود که یک موضوع را دو شاعر با دوشیوه مختلف به نظم کشیدهاند امّا اثر یکی جذّابتر از دیگری است. این دوگانگی از نوع بیان آنها سرچشمه میگیردتوجّه. به چگونگی به کارگیری ظرایف لفظی در کلام میتواند اثری را برتر از دیگری نماید.
با بررسی داستان فرود میتوان به نقش، تأثیر زبان و طرز بیان آن پی برد. آن چه داستان های حماسی فردوسی را از دیگر آثار داستانی متمایز می کند استفاده او از زبان به بهترین صورت ممکن است. ایجاز و اطنابهای ِ به مقتضای زمان، جناس، تضاد، تشبیهات، استعارات و. . همه. در زیبایی بیان و استحکام زبان فردوسی مؤثّرند. داستان فرود نمونه داستان بلند در شاهنامه است؛ از این رو امکان تکرار و تشابه بعضی از عناصر زبانیBبلاغی در آن وجود دارد امّا این تکرار دلیل بر انکار دیگر زیباییهای کلام او نیست.
تأثیر علم بیان در زبان داستان
همه تلاش شاعر یا نویسنده آن است که بتواند بر مخاطب عمیق ترین تأثیرات را گذارد. از این رو برای بیان کلام و رسیدن به هدف خود از شیوههای مختلفی استفاده میکند. هرچه این شیوه زیباتر باشد هم اثر، هنریتر میشود و هم مخاطب بیشتر تحت تأثیر کلام قرار میگیرد. استفاده از عناصر زیباییبخش سخن از شیوههایی است که در ارائه مطالب داستان بسیار تأثیرگذار است. استفاده از مناسبترین صنایع ادبی برای بیان مطلب سبب همسویی مخاطب با داستان می شود. در این پژوهش برای نمونه به مواردی اشاره میگردد که فردوسی با بهرهگیری از صنایع ادبی مانند تشبیه و کنایه توانسته است مخاطب را تحت تأثیرات عمیق داستان خود قرار دهد.
- 1 تشبیه
»نخستین ویژگی شاهنامه که آن را از دیگر آثار ادبی متمایز میسازد سادگی نبوغ آمیز آن است. شاهنامه به سبک سهل و ممتنع سروده شده است.
از این رو فردوسی از تشبیه به علّت سادگی بهره زیادی می برد و صحنههای داستان گاه با استفاده از این صنعت، بسیارمؤثّرتر توصیف میگردد. مانند:
از آواز اسپان و گرد سپاه بشد قیرگون روی خورشید و ماه - شاهنامه - 33 /4 /
در این بیت علاوه بر آن که تشبیه در توصیفمؤثّر است، با استفاده از واژه «قیرگون« سیاه شدن میدان و فضا بیشتر القا میگردد. شاعر میتوانست به جای این واژه از واژه«تیره گون« یا واژهای مشابه استفاده کند امّا ترجیح میدهد؛ ازاین واژه استفادهکند تا لفظ »قیر« غلظت سیاهی را بیشتر در ذهن متصّور نماید. آن چه در مورد »تشبیه« و »استعاره« آمده است این است که»تشبیه و استعاره حادثه را محدود و کوچک می نمایند
در داستان فرود گاهی عظمت واقعهای مهم و شخصیّتی قدرتمند از طریق تشبیهی مرکّب به زیبایی به تصویر درمی آید. برای نمونه در توصیف سوار شدن طوس براسب این گونه آمده است:
نشست از بر زین چو کوهی بزرگ // که بنهند بر پشت پیلی سترگ
در این جا »نشستن طوس بر زین« به »گذاشتن کوه بر پشت پیل« تشبیه می گرددبا. مرکّب کردن طرفین تشبیه قدرتمندی و عظمت وجود طوس برجستهتر می گردد. این امر، یعنی استفاده از »تشبیه« همانند»اغراق« باعث بزرگ نمایی می شود و نشان دهنده قدرت و توانایی فردوسی در به کارگیری امکانات زبانی است. در بیت زیر باز به توصیف طوس میپردازد:
تخوار سراینده گفت آن زمان // که آمد بر کوه کوهی دمان
اما در این بیت داستانپرداز به جای »تشبیه« از »استعاره« کمک می گیرد؛ زیرا استعاره ذهن را بیشتر به تلاش برای فهم مطلب وا میدارد؛ دلیل این امر نه تنها زیبایی کلام است بلکه با استفاده از تکرار واژه «کوه« قدرتمندی طوس بیشتر احساس میگردد.
در شاهنامه » تشبیه چنان عادی است و چنان در شعر جا افتاده که میتوان گفت دیگر چون تشبیه ارزیابی نمیشود.« - فردوسی و سرودههایش - 136
در بیت زیر تشبیهی به کار رفته که به خوبی در تنه بیت جای گرفته است ودر توصیف نقش به سزایی دارد:
ولیکن خرد نیست با پهلوان // سر بیخرد چون تن بیروان
در این بیت شاعر نه تنها با تکرار واژه خرد قصد دارد بر بی خردی پهلوان تأکید کند، بلکه با تشبیهی که در مصراع دوم آورده است، این تأکید را دو چندان مینماید. با این تصویر، شاعر، خرد را اصل و بنیاد وجود میداند و کسی را که از آن بیبهره باشد برابر با کسی میداند که اصلاً وجود نداشته باشد. آوردن واژه «سرنیز« بیانگر اهمّیّت این عضو نسبت به دیگر اعضا است.
بکوشم بمیرم مگر غرم وار // نخواهم زایرانیان زینهار