بخشی از مقاله
چکیده
ابوحفص عمربن محمد سهروردی صاحب کتاب عوارف المعارف، یکی از نمایندگان جریانی از تصوف است که هم فقیه بودند و هم صوفی؛ همچون ابوالقاسم قشیری، علی بن عثمان هجویری و محمد غزالی که تصوف ایشان با تصوف امثال بایزید و روزبهان و احمد غزالی و عین القضات متفاوت است. ازآنجایی که عوارف، بر سایر کتب این جریان همچون رساله قشیریه تأخر زمانی دارد و نقطه کمال رسالهنویسی در این جریان بهشمار میرود، میتوان با بررسی و تحلیل آن تا حدود زیادی با جهانبینی سهروردی و جریانی از تصوف که آن را معرفی میکند؛ آشنا شد . این نوشتار در سرفصلهای: تصوف و صوفی، قرآن، علم، عقل و اجتماعیات در مکتب سهروردی، به بررسی و تحلیل جهانبینی سهروردی براساس کتاب عوارف المعارف پرداخته است.
مقدمه
کتاب عوارف المعارف را می توان ادامه جریان رساله نویسی در تصوف به شمار آورد که با قوت القلوب ابوطالب مکی آغاز شده و با التعرف کلابادی، اللمع سراج طوسی و رساله قشیریه و کشف المحجوب هجویری پیگرفته شده است. این رسالهها علیرغم تفاوتهای جزئی ساختاری، از نظر شکل و محتوا بسیار شبیه یکدیگر هستند و به هدف تعلیم اصول و مبانی تصوف به جویندگان آن نوشته شده و به معرفی مکتب تصوف پرداختهاند. تمامی این رسالات با تعریف تصوف و صوفی و تأکید بر مطابقت طریقت و شریعت با استناد به آیات و روایات آغاز شده و سپس به معرفی مبانی تصوف پرداختهاند و برای این منظور، علاوه بر آیات و روایات، به سخنان بزرگان طریقت نیز استناد کردهاند که در تصوف در ردیف روایات قرار دارند.
مخاطب این کتابها نیز صوفیان بودهاند. بنابر آنچه گفته شد این کتابها را میتوان در قالب یک جریان از تصوف طبقه بندی نمود. جریانی که آثاری همچون عبهرالعاشقین و سوانح العشاق و تمهیدات، در آن جای نمیگیرند؛ چه از نظر شکل و چه از نظر محتوا و میتوان با مقایسه فهرست مطالب این کتاب ها به تفاوت جریان فکری و جهانبینی آنها پی برد. بنابر آنچه گفته شد از آنجا که سهروردی از نظر زمانی متأخر از سایر نویسندگان این جریان است میتوان با تحلیل کتاب عوارف، با اصول و مبانی جریانی که بدان تعلق دارد آشنا شد. پژوهش حاضر تلاش میکند با در نظر گرفتن تفاوت جریانهای صوفیانه به بررسی و تحلیل کتاب عوارف المعارف سهروردی پرداخته و اصول و مبانی جهانبینی آن را مشخص کند.
-1 دو نگاه جمالشناسانه به دین؛ نظریه زهد و نظریه عشق
تصوف یک جریان نیست بلکه چند جریان است با جهانبینیهای متفاوت. نمیتوان تصوف را بدون توجه به جریانهای آن مطالعه کرد. طبق تعریف شفیعی کدکنی از تصوف؛ یعنی »نگاه جمالشناسانه به الهیات« - شفیعیکدکنی، - 17 :1384، باید گفت که این نگاه جمالشناسانه در همه جریانهای تصوف یکسان نیست. نگاه هنری برخی از صوفیان همچون ابوطالب مکی، ابونصر سراج، ابوالقاسم قشیری، علی بن عثمان هجویری و ابوحفص عمر سهروردی، بر پایه نظریه زهد است.
برخلاف کسانی همچون روزبهان، عین القضات، بایزید، احمد غزالی و ابوسعید ابوالخیر، که نگاه هنری ایشان به الهیات، برپایه نظریه عشق است. همین تفاوتها، مرز جریان های تصوف را مشخص می کند. نظریه زهد، دنیا را به مثابه یک تعلق می نگرد که باید از تمام مظاهر آن رها شد حتی کسب و کار و ازدواج. اما نظریه عشق گویی دنیا را نمی بیند تا اینکه بخواهد با آن به عنوان یک تعلق مبارزه کند. این جریان بیشتر با توجه نمایندگان آن به مفاهیم ذهنی و انتزاعی برجسته شده و آثارشان از نمونههای برجسته هنر صوفیانه به شمار میرود.
حتی مقایسه آثار نمایندگان این دو جریان در حد فهرست مطالب کتابهایشان نیز مبین تفاوت نگرش آنها به تصوف تواند بود. به عنوان مثال عبهرالعاشقین اثر روزبهان هیچ سنخیتی با عوارف ندارد و این نشان از تفاوت جریانهای تصوف این دو اثر است. اختلافات مشهور بین صوفیان همچون قشیری و ابو سعید نیز از همین جهت قابل تحلیل است. عدم توجه به جریانهای تصوف قطعا هرگونه پژوهشی در این حوزه را از نتیجه مطلوب بازخواهد داشت. بنابراین، سهروردی و کتاب عوارف المعارف، در جریان تصوفی که میتوان آن را تصوف زاهدانه نامید؛ هرچند در این نامگذاری، مناقشهای ندارم، قابل طبقهبندی و تحلیل می باشد.
-2 سهروردی و کتاب عوارف المعارف
ابوحفص عمربن محمد، ملقب به سهروردی، در سال 539 ه در سهرورد زنجان متولد شد. او شافعی مذهب بوده و منتسب به خلیفه اول میباشد. در جوانی به بغداد رفته و علوم ظاهر و باطن را تحت تعلیم عمویش ضیاءالدین ابوالنجیب سهروردی فرا گرفت. سهروردی هم فقیه است و هم صوفی. چنانکه در فقه و حدیث محضر اساتید بسیاری را درک کرده و در تصوف نیز از ارادتمندان شیخ عبدالقادر گیلانی - متوفی - 561 بوده است. - سهروردی :1386 مقدمه: بیست و سه - .1 با توجه به دو وجه بودن شخصیت علمی سهروردی، میتوان او را در ردیف فقیه-صوفیان به شمار آورد؛ کسانی هچون ابوالقاسم قشیری، علی بن عثمان هجویری و محمد غزالی که تصوف ایشان نیز نزدیک به شریعت است.
اگر بخواهیم کتابهایی که در حوزه معرفی تصوف نگاشته شدهاند را طبقهبندی کنیم کتاب عوارف در ردیف کتبی همچون: التعرف لمذهب التصوف، اثر کلابادی - متوفی - 380، اللمع اثر سراج طوسی - متوفی - 376، قوت القلوب اثر ابو طالب مکی - متوفی - 376، رساله قشیریه اثر ابوالقاسم قشیری - متوفی - 465، کشف المحجوب اثر هجویری و کیمیای سعادت اثر محمد غزالی، قرار میگیرد که این مکتب چه از نظر موضوع و چه از نظر ساختار و چه از نظر تفکرات نویسندگانشان، شباهت بسیاری به یکدیگر دارند. میتوان ادعا کرد که این کتابها جریان واحدی از تصوف را معرفی می کنند که با آثاری همچون: سوانح العشاق احمد غزالی، عبهرالعاشقین روزبهان و تمهیدات عین القضات، هم از نظر ساختار و هم از نظر نویسندگان متفاوت است.
میتوان با بررسی این کتب، جریانهای تصوف و تفاوتهای آنها را تحلیل کرد اما چنین مطالعه یی از فرصت این پژوهش خارج است. قصد نویسنده این نوشتار آن است که با بررسی و تحلیل کتاب عوارف ، نخستین قدم را در شناخت جهانبینی صوفیانه جریانی که بدان تعلق دارد، بردارد. دلیل اینکه کتاب عوارف ، برای این پژوهش انتخاب شد، این بود که این کتاب متأخر بر سایر کتب از این جریان است و در یک پژوهش محدود، بررسی و تحلیل کتاب عوارف بر سایر کتب از این جریان ارجح و اولی است.
کتاب عوارف المعارف در شصت و سه باب نگاشته شده و به معرفی تصوف پرداخته است. با دقت در ابواب این کتاب میتوان به جنبه فقه نویسنده آن پی برد همچون بابهای سی و سوم تا پنجاهم که به بیان آداب طهارت و وضو و نماز و روزه توزیع اوقات روز و شب اختصاص دارد و بیشتر شبیه به رسالههای عملیه اهل شریعت است با این تفاوت که مخاطب سهروردی صوفیان هستند و به نظر میرسد هدف سهروردی از تألیف این ابواب، بینیاز شدن صوفیان از کتب حوزه شریعت بوده باشد. در بخش بعدی به معرفی جهانبینی سهروردی و تصوف او خواهیم پرداخت. برای این کار دیدگاه او نسبت به تصوف صوفی، قرآن، علم، عقل و اجتماعیات را به عنوان سرفصلهای جهانبینی او انتخاب کردهایم که به توضیح و تحلیل هر کدام خواهیم پرداخت.
1-2 تصوف و صوفی در مکتب سهروردی
سهروردی با استناد به حدیثی از پیامبر - ص - تصوف را تصفیه درون دانسته است. البته لفظ تصفیه در حدیث ذکر نشده بلکه برداشت سهروردی از عبارت »ولیس فی قلبک غش لأحد« است. بعد از این اشاره کوتاه به تصوف، به توصیف صوفی می پردازد. از نظر سهروردی صوفی کسی است که »در تصفیه درون سعی کرده و اوامر شریعت را به جان و دل قبول می کند و نفس را به انواع طاعات و تعبدات مرتاض و دل را متخلق به اخلاق رسول-علیه السلام- می گرداند« - همان: . - 21 نیاز و عجز و تواضع و شکستگی و استغاثت را صفات این طایفه بر می شمارد و تاکید می کند به این مقامات نتوان رسید الا به متابعت رسول- علیه السلام- - همان: . - 22 با توجه به مطالب بالا چنین برداشت می شود که از نظر سهروردی تصوف همان دین است و غایت و نهایت صوفیگری، تخلق به اخلاق رسول االله - ص - است که در اثر متابعت شریعت حاصل میشود. اما او کوشیده است نگاه صوفیانه خود به دین را با تأکید بر شریعتمداری تصوف، پنهان کند و از تهمت اهل شریعت فرار کند.
نخستین تفاوت شریعت صوفیانه با شریعت نبوی آنجا بروز میکند که سهروردی شرط رسیدن به کمال مورد نظر تصوف را ترک دنیا ذکر میکند. به گفته او »حسن استماع« که همان درک کامل شریعت است، حاصل نمی شود مگر در اثر ترک دنیا - همان: . - 14 اصولا این طایفه، اعتنایی به امور دنیا ندارند. بارزترین نمونه آن روایتی است که سهروردی از یحیی معاذ رازی میآورد. از نظر معاذ، دو نوع دل وجود دارد دل غافل از آخرت و مشغول به دنیا و دل غافل از دنیا و مشغول به آخرت - همان: . - 10 بنابراین در جهانبینی تصوف سهروردی، انسان یا اهل زمین است یا اهل آسمان و حد وسطی وجود ندارد. پیداست که شریعت نبوی چنین نگرشی ندارد.
اما قضیه به همین جا ختم نمیشود. سهروردی در ادامه تبیین جهانبینی تصوف خود، بنیاد آن را بر فقر می نهد - همان: . - 23 سوال این است که آیا بنیاد شریعت هم بر فقر نهاده شده است؟ نکته جالب توجه دیگر این است که راه و روش خود را کمال شریعت میداند و همه مردم را زیر مجموعه تصوف. چنانکه میگوید » راه صوفیان، اول ایمان است و پس علم و پس ذوق« - همان: . - 26 اهل ایمان را متشبهان مینامد یعنی کسانی که خود را به صوفیان مانند میکنند و اهل علم را متصوفه مینامد که یک مرتبه بالاتر از اهل ایمانند و به آنها فیض میرسانند و در نهایت صوفی است که اهل ذوق است و در رأس این جهانبینی ایستاده است - همان - .
در توضیح این مطلب باید متذکر شویم که اصولا در همه جریانهای تصوف، از جمله همین جریان، اصالت با فرد است و فرد عبارت است از صوفی. راه و روش این صوفی در رسیدن به کمال، تکیه بر معرفت قلبی و ذوقی بوده است که ایشان را »معتقد به کشف و الهام فردی کرده است و ازین رو غالبا معتقد بودهاند که ورای راه شریعت و حتی در آن سوی تعالیم انبیاء طریقتی نیز هست که انسان را بیواسطه غیر به حق متصل میکند و اولیاء که به اعتقاد صوفیه صاحب این طریقت بهشمارند ازین حیث چندان تفاوتی با انبیاء ندارند« - زرینکوب، 1369، الف: . - 34 همین اعتقاد را در کتاب عوارف نیز میتوان جست. چنانکه در مقدمه کتاب آمده است: »وهابی که به نور تعریف، طایفه ای را برگزید و ایشان را به معرفت خود راه داد.
ضمایر و سرایر ایشان را به انوار اسرار منور کرد و ایشان را به مرتبه کمال و درجه حال رسانید...به برکت صدق و صفای ایشان راه ایشان واضحترین راهها کرد و در هر عصری و روزگاری، طایفهای از ایشان خلیفه خود کرد در زمین و ورثه انبیاء در نقل و فرض« - سهروردی، . - 3 :1386 میبینیم که طایفه صوفیان را ورثه انبیاء برشمرده و همین جاست که با علمای شریعت که خود را وارثان انبیاء میدانند در تقابل قرار میگیرند .
اما به همین اکتفا نکرده و متابعت این طایفه را مایه سعادت و اقبال دانسته و انکار ایشان را موجب ضلالت و جهالت و منکران را مردود و مدبر - همان - . همین اعتقاد باعث شده است که ایشان برای اثبات حقانیت خود به شریعت متوسل بشوند و جای جای آثار خود به مطابقت کامل عقاید خود با سنت، تأکید بکنند و »جاهایی که کارهاشان با ظاهر شریعت موافق نمیبوده است یا ظاهر شریعت را تأویل می کردهاند یا طرز کار خود را به نوعی توجیه مینمودهاند لیکن به سبب استقلالی که در عمل و طریقت خویش داشتهاند هم متشرعه که اهل سنت و جماعت بودهاند خود را از آنها کنار میکشیدهاند هم علماء که اهل معرفت عقلی و استدلالی بودهاند آنها را گمراه میشناختهاند« - زرینکوب، 1369،الف: . - 33